همسایه هایی رو در نظر بگیرید که بی سواد هست، ولی تشنه ی سوادن، فارغ از این فکر که این همسایه ها کارگر هستن، وقتی برق توی چشمای یکیشون رو میبینی وقتی میگه:
اون طرف جنگ بود و نمیشد راحت درس خوند اما خیلی دلم می خواد درس بخونم و یاد بگیرم.
دلت پر میزنه هرجوری که هست بهش کمک کنی.
تجربه ی برخورد با افراد زیادی که بی سواد یا کم سواد هستن رو داشتم ولی در کنار پشیمون بودن از ادامه ندادن تحصیل دوستایی دارم که خیلی تمایل دارن جلوی این اشتباه رو بگیرن و ادامه تحصیل بدن.
تا به حال تجربه کمک به یادگرفتن به بزرگسالی رو داشتین؟
چه کمکی به یک جوان 19 ساله کم سواد میشه کرد که فرایند یادگیری براش راحت تر بشه؟
منظور از سواد چیه؟ آیا آموزش رسمی مد نظرتونه؟
تجربه ی من در کمک به یک بزرگسال تنها معرفی کتاب بوده! افرادی رو دیدم که علاقه مند به یادگیری اند و بهشون کتاب هایی در همون زمینه امانت دادم.
اینکار خیلی براشون مفید بود و حتی بازخوردی که ازشون گرفتم عالی بود: این کتاب خیلی برای من جالب بود. انگار برای من نوشته شده؛ باید اینو بخرم!
اگر مشکلات، دغدغه ها و علاقه مندی هاشون را میدونید ، کتابی را در همون زمینه بهشون هدیه/امانت و یا معرفی کنید.
اینکار به بالا بردن سطح سواد عمومی فرد کمک میکنه
برای هر فرد کتاب مناسب شرایط اون فرد را باید انتخاب کنید. نسخه ی خاصی نمیشه برای همه پیچید.
در عین حال من فکر می کنم مهارت خواندن و نوشتن را هم میشه در قالب کتاب خواندن رشد داد.
اگر به ادامه تحصیل علاقه داره، می تونی راهنمائی اش کنی در مدارس بزرگسال (آموزش از راه دور)ثبت نام کنه.اینجوری ضمن کار می تونه درس بخونه، همینطور با کسب مدرک حتما در بازگشت به کشورش و کمک به اونها موفق تر عمل می کنه.
یادم میاد وقتی کلاس اول تا سوم دبستان بودم به خانومی که نهضت سواد آموزی رفته بود وزدیک خونمون بود کمک میکردم.نوشتن و خوندن بلد بود اما نمیتونست تند و روون بخونه.ازش املا میگرفتم هر چیزی رو که خودم یاد گرفته بودم و تو مدرسه بهمون یاد میدادن بعد اونو عصر می اومدم بهش توضیح میدادم و ازش مثل معلما امتحان میگرفتم و همیشه بهش بیست میدادم و یه مهر هم میزدم .
اما تا وقتی که کلاس چهارم رسیدم خیلی خوب شده بود حتی میتونست مجله بخونه و روزنامهو یا تو لغت نامه دنبال معنی کلمات بگرده.
ولی کلا حس و تجربهی خوبی بود که تو کودکی من تجربه کردم