يادمه يه بار به يكي از دوستام گفتم شبيه " بچه کروکودیل " ه طفلی چشاش گرد شد کلی بهم خندید هی خودشو تو آینه نگاه می کرد
شاید برا شما هم پیش اومده باشه که قیافه یا حرکات بعضی آدما شما رو به یاد حیوونا یا حشرات و … بندازه. یه نمونه بگم که هممون میشناسیم مثلا من داوود رشیدی (بازیگر) رو یه شیر می بینم. یکی از استادام برام شبیه گل رز سفید بود خواهرم شبیه مگس یکی دیگه از دوستام شبیه کبوتر اون یکی شبیه دلفین و …
خیلی برام جذابه که بهشون بگم شبیه چین و واکنش شون رو ببینم😉 البته خیلی محتاطانه این کارو می کنم (بلاخره همه ی شباهت ها رو که نمیشه گفت) بعضیا ناراحت میشن اما بیشترشون تعجب می کنن عده ای هم کلی می خندن و براشون خیلی جالبه هی سوال می پرسن که چرا چه جوری؟
یه چیز عجیب برام اینه که هر چی خودمو نگاه می کنم دقیقا نمی فهمم شبیه چیم😆
سال های پیش که متوجه این قضیه شدم در موردش سرچ کردم و جایی خوندم که ذهن این شبیه سازی رو انجام میده و… بنابراین نمیشه گفت چنین افرادی ضرورتا بدجنسن مثلا می خوان آدما رو حیوون جلوه بدن و یا چیزایی غیر از انسان. در بسیاری مواقع ذهن خیلی سریع و خودکار این کارو انجام میده…
منم باور کنید اصلا دست خودم نیست و هیچ منظوری هم ندارم فقط این تصویر در ذهنم شکل می گیره ممکنه نسبت به اون آدم به واسطه ی علاقه به اون حیوان یا پرنده حس خوبی پیدا کنم ولی هرگز در فرض عکس حس بدی پیدا نمی کنم.
سادهترین تایید میتونه «بینی عقابی» باشه که نشون میده فقط شما دنبال شباهت چهره و اندام انسان ها با بعضی جانداران دیگه نیستین.
یه گشت کوچیک از نقطه نظر ژنتیک و یا تحلیل تصویر برای شباهت چهره ی انسان و سایر جانداران تو گوگل زدم، ولی چیز متناسبی پیدا نکردم. اگه کسی تحقیقی در این زمینه سراغ داشته باشه میتونه کمک کنه.
یکی از دلایلش، میتونه ارتباط ذهن بین مفاهیم با حیوانات باشه. یعنی حیوانات خاصی نماد مفاهیم خاصی توی ذهن یا فرهنگ هستن و با دیدن اون مفاهیم، حیوان خاص در ذهن تداعی میشه.
مفاهیم قدیمی رو همه شنیدیم مثلا کار کردن زیاد، خوردن، سر به زیر بودن. البته با گسترش ارتباطات این رابطه به مفاهیم بیشتر و حیوانات غیربومی هم رسیده.
اینم یک شعر نه چندان مرتبط؛
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من دل مغرورم، پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من، ورای دست رسیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود
حسین منزوی
فکر می کنم صفات آدمی قابلیت تشبیه بیشتری داشته باشند.یعنی صفات و رفتارشون بیشتر این تشبیهات رو به ذهن متبادر میکنه
ولي برا من همش اتفاق ميفته خوشم مياد مثل بازي ميمونه برام مثلا اگه حتي تنها برم پارك اصلا حوصله م سر نميره ميشنم يه جا اين بازي رو مي كنم
البته يه جاهايي هم دردسر سازه فك كن يه استاد سرشناس و بسيار جدي كلي هم برا خودش پريستيژ قائله و … داري باهاش در مورد فلان موضوع بحث مي كني وسطش به اين نتيجه برسي كه ايشون شبيه كفش دوزك پير هستند🤣
چه دوست داشتني😘
كلا كساييكه شبيه گربه و تقريبا گربه سانان هستن همچنين سنجاب و خرگوش خوشكلن(نتیجه ی بررسی های بنده☺️)
البته بماند كه به نظر من جذابيت مهم تر از خوشكليه و اونم در مقایسه با حیوانات باید بریم نزد جناب عقاب و …
با توجه به تجربيات خودم و تجربه ي گفتگويي كه اينجا داشتيم تقريبا مي شه اين نتيجه رو گرفت كه اين شبيه سازي برا بعضي آدما بيشتر اتفاق ميفته مثلا براي من يا يوسف @yousef هم گفت كه زياد براش پيش مياد اما بعضي هاي ديگه خوب نه حالا ممكنه اصلا اين موضوع براشون مهم نباشه و يا از كارايي هاي ديگه ي ذهنشون استفاده مي كنن و لذت مي برن…
سوالم اينه كه به نظرتون اين آدما تو چه كارايي مي تونن موفق تر باشن؟ آيا ميشه با استفاده از اين خصيصه ي ذهن كارآفريني كرد؟ مثلا در چه زمينه هايي؟
راستش من خيلي دوست دارم كارآفرين بشم مثلا از كاري كه لاله @lolmol كرد هميشه لذت مي برم اينكه يه گروهي جمع ميشن با كمك هم تلاش مي كنن فكر مي كنن خودشون رو كشف مي كنن و ديگران هم ازشون بهره مند ميشن…
خيلي لطف مي كنيد اگر تجربيات يا اطلاعات تون رو به اشتراك بذاريد…
ایده خلاقانه و قابل اجرائی بود (سیبیل این گربه فوقالعادس، اصل حس رو منتقل میکنه). نرم افزارهای ساده انیمیشنی هم هستن که با کمی انرژی میتونید آزمون کنید ایده رو. نکته خوب ذهنیتون (@Fatemeh-law ) اینه که داستان رو از همین تصویرسازی ذهنی و اتفاقات روزمره میتونید بگیرید.
من این تجربه رو داشتم.
همین طور توی یک بازی متوجه شدم بقیه هم تا حدی اینو می تونن تصور کنن. توی اون بازی هر کسی باید اول ِ بازی برای خودش اسم یک حیوون رو انتخاب می کرد و بعضی ها خیلی سریع به حیوون هایی که انتخاب می شدن واکنش نشون می دادن مثلا از این جنس که: عه آره چه قدر بهش میاد! یا نه فلان حیوون بیشتر بهت میاد. …
در تجربه هایی که خودم داشتم، این موضوع چیزی مثل فرآیند «تداعی» هست. درست شبیه اینکه یک نفر رو شبیه یه انسان ِ خاص یا شخصیت کارتونی خاص می بینیم. این تجربه ها رو هم بیشتر از میزان تجربه ی تداعی حیوانات داشتم. مثلا یک نفر رو می بینید و کلی فکر می کنید و متوجه میشید شبیه لوک خوش شانس، یا عروسک جایسوئیچی تون ، یا یه بازیگر معروفه. نمی دونم برای شما فقط این حالت برای تداعی به حیوانات اتفاق می افته یا فراتر از این هاست؟
و اگر برای حیوانات بیشتره، می تونم بپرسم که توی فیلم یا واقعیت حیوون ها رو زیاد تماشا می کنین یا زیاد بهشون دقت می کنید؟
در مورد تداعی، یادمه توی یه سخنرانی در زمینه علوم اعصاب شاخه ی بینایی بودم که گفته میشد مغز برای یادآوری هر چیزی، یه شبکه ی نورونی به خصوص رو فعال می کنه. مثلا خیلی فانتزی بخوام اون چیزی که یادم مونده رو توضیح بدم، فرض کنین وقتی مادرتون رو می بینین یه شبکه نورونی به شکل ستاره توی مغز روشن میشه و شما به یاد می آرید که شخص مادر شماست. همین طور مشاهده ی افراد یا چیزهای دیگه شبکه مخصوص خودش رو روشن می کنه.
حالا یه قابلیتی که مغز داره اینه که اگر بخشی از این شبکه روشن بشه می تونه بقیه ی شبکه رو هم حدس بزنه. مثلا فرض کنین فقط چند تا یال از اون ستاره روشن بشه. به همین خاطره که شما وقتی مادرتون رو از پشت یا توی شلوغی جمعیت می بینین فورا می شناسین.
من فکر می کنم شاید این فعالیت شباهت یابی ِ شما هم نوعی از همین مدل فرآیند باشه.
ببخشید اگه خیلی زیاد و بی ربط گفتم!! شاید اینم یه جور تداعی بود صرفا!
ممنونم … از تماشای انیمیشن که خیلی لذت میبرم با بعضیاشون هنوزم همزادپنداری می کنم مثلا دخترمهربون تو سرزمين كوچولوها عاشق ممول م هنوز آرزو دارم اون ممول داشته باشم خیلی دوسش دارم متاسفانه عروسکشم پیدا نکردم
چیزی هم که در مورد کلیله دمنه گفتید خیلی جالبه تا حالا بهش فکر نکرده بودم
بیشتر در مورد حیوونا اتفاق میفته اعم از چهارپایان حشرات پرندگان خزندگان
اما بعضا بین لباسهایی که آدما انتخاب می کنن مثلا مدل کفش شون یا مدل دوخت لباس و یا گل های پارچه ش شباهت می بینم
فک کنم خیلی خنده دار باشه برا ديگران😁