تا حالا شده تو موقعیتی در کار شخصی تون رندی کنین؟ چه جور موقعیت هایی؟

احتمالا تا به حالا به خیلی از راننده تاکسی های برون شهری برخوردید که بدون اینکه به شما بگه وسط راه میاسته تو پمپ بنزین و وقت شما رو صرف اینکه بنزین بزنه یا گازوئیل تلف میکنه.

یا شاید به ادمهایی برخوردید که علی رغم داشتن یه سطح عمومی ولی نا رضایت بخش از زندگی به خودشون اجازه میدن که مثلا اگه پول کسی گم شد اونها اون رو بردارن و مثلا برای دخترشون یه جفت کفش بخرن.

یا ادمهایی که در مواقع رانندگی به قوانین احترام نمی ذارن. یا وقتی که پلیس اونها رو برای جریمه نگه میداره راهی برای فرار از پرداخت جریمه پیدا میکنن.

و یا افرادی که در کارهای ساختمانی کم میذارن و یا با گرفتن کرایه اضافه از مسافری که مسیر رو بلد نیست و یا فروش محصول بد به مشتری شاد هستن.

تا حالا شده در موقعیتی تشویق شین زرنگی کنین؟ چه جور موقعیتی بوده؟

رندی در موقعیت کار شخصی

3 پسندیده

دلایلش خیلی پیچیده نیست. میشه دو جور دیگه به این سئوال نگاه کرد: چرا اخلاق و قانون رو دور میزنیم؟ و اینکه چرا با این وضعیت مملکت پابرجاست؟
از نظر تئوری اخلاق و قانون باعث میشه ما در جامعه زندگی کنیم و از مزایای جامعه انسانی استفاده کنیم. طبیعتا ذات انسانی قانون گریزیه (یا برعکس برای چیزائی اخلاقیات و قانون طراحی میشه که ادما میخوان برعکسش رو انجام بدن!). اگر این رعایت قانون اتفاق نیوفته قاعدتا جامعه از هم میپاشه مگر اینکه عاملی قوی از این کار جلوگیری کنه. چیزی که در جامعه ما از این جلوگیری میکنه ورودی پول نفت به جامعه است.
اگه برگردیم به قسمت اول: چرا کلاه شرعی و قانونی توی مملکت رایج شده؟ به نظرم به این برمیگرده که (نه همه جا) اکثرا قانونهای ما اونقد ایده الیه که اگه شما به اون عمل کنید زندگی غیر ممکن میشه براتون. در نتیجه عملا فرمالیته هستش مگر اینکه بخایم کسی رو تنبیه کنیم.

این فرایند ما رو امروز به اینجا رسونده که توی سئوال گفته شده.

3 پسندیده

مجبورم باهاتون مخالفت کنم. چون مثلا یه راننده تاکسی تو تمام مدت تاریخ بود و چیزهایی که ماها از قبل شنیدیم پایبندی بیشتر بزرگانمون به اخلاق بود. اون موقع هایی که چاه نفت تو کشورمون کشف شده بود ولی مثلا کاسبهای ما برای شروع یه کسب و کار اولش کتاب مکاسب رو میخوندن تا یه وقتی ربا و یا سایر گناه های ممکنه تو تجارت رو مرتکب نشن. اینکه مثلا من توجیه فقر رو برا اینکه کرایه بیشتر به کار ببرم و یا مثلا ثرومندی رو برای اینکه قانون براما نیست برا فقیر بیچاره هاس . من حس میکنم شاید یه دلیل دیگه داشته باشه که تا این حد اخلاق و روابط حرفه ای تو ایران تنزل پیدا کرده

1 پسندیده

یه نکته اینکه قبول دارم که ما به دلایل پشتوانه ی اخلاق توی جامعه رو از دست دادیم. دلیلش به دلیل سیاسی قابل گفتن نیست.
در همه ی تاریخ این مسئله کمابیش بوده ولی امروز به نحوه ی دیگه از حد گدشته. به قول فروید جامعه اقیانوسی از وحشیگریه که یخ نازکی از اخلاق اون رو پوشونده. برای ما این یخ از بین رفته.
برای مقایسه: در غیاب نفت، ایران اجبارا رفت به سمت قانون گرائی و مشروطه.

1 پسندیده

به نظر من دلایل مختلفی داره ای قضیه، از جمله این میتونه باشه: گذار از یه جامعه سنتی به یه جامعه مدرن.
سوالم این هست که : تو یه جامعه امروزی و با انواع رنگ ها و طرز فکرها، چطور باید روحیه مدارا و مروت و انصاف رو گسترش داد؟ یه چیزی که خودم این روزها می بینم : تو روابط خیلی پیش پا افتاده، خود ما حاضر نیستیم تو موارد کوچولو کمی با طرفمون بحث کنیم بر سر اون اشتباهی که داره اتفاق می افته. حوصله نداریم.تمرین گفتگو خیلی مهمه تو این قضیه.

یه نمونه : من خیلی تو مسیرها می بینم که مسافرها از روی اجبار به این قضیه تن می دن که دو نفره جلو بنشینند تو خودرو های مسافرکش. خب چرا اصلا باید همچین موقعیتی به رسمیت شناخته بشه از سمت مسافرها؟

2 پسندیده

#پرسش
آیا معیارهای کمی برای سنجش میزان انصاف و همدلی در یک جامعه وجود داره؟ چه شاخه ای از علوم انسانی این دست از روابط و آفت هاش رو بررسی می کنه؟

1 پسندیده

درسته تو زمان مشروطه ما یه سری شرایط رو داشتیم ولی به نظرتون بهتر نیست اگه به همون جامعه مشروطه نگاه کنیم . تو جامعه مشروطه ارتباطات با غرب به اندازه زمان حال نبود و ارتباطات هم فقط به واسطه روشنفکران جامعه بود و این یعنی هر مطلبی جویده جویده شود و همراه با کلی تحلیل به مردم عوام می رسید. مثلا بی قیدی و یا خیلی از مواردی که مردم عوام صرفا به واسطه انتخاب تنبلانه از فرهنگ غربی بر گزیدن به نفت یا خیلی از موارد وابسته نیست. ما تو اون زمونهام ادمهای رند داشتیم و خوب شاید مصداق بارزش همون داستان پشتوانه ماستها رو کیسه کردن باشه. یعنی واقعا ماها تو غرب هیچ دوره ای از این شخصیها نداشتیم؟ یه نگاه به ادبیات اونها میندازیم می بینیم که خیلی از دوره های تاریخی مثلا تو انگلیسم داره دسته هایی مثلا تو لندنم پیدا میشدن ( اشاره به داستان دیوید کاپر فیلد)
راستی چه اتفاقی میشه بیفته که این دله دزدها ماستهاشون رو کیسه کنند. یا مثلا ایا همین برخورد قهری راه حل این مسائله یا روش دیگه داره.
یعنی در حال حاضر تو جوامعه دیگه ماها از این نوع رفتارها نداریم؟
@Faezeh_shabani

1 پسندیده

اینکه در هر جائی هستند شکی نیست (اون چیزی که گفتم در مورد قانون و اخلاق) و اینکه هر کسی میزانی از قانون گریزی داره هم نامعقول نیست. ولی دو تا نکته:
1- یه حدی وجود داره که میتونید بگید جامعه قانونمداره. ما از اون حد گذشتیم. ما از این نظر بهتره خودمون رو با کشورهای ناپایدار مقایسه کنیم نه اروپا.
2- ایا به قوانین موجود اعتقادی داریم؟ یا فکر میکنیم با دور زدنشون بهتر زندگی میکنیم؟ یه حسی که توی مردم هست اینه که حس میکنن هیچ نقشی در قانون گذاری ندارن. این به قرنها استبداد برمیگرده! به همین خاطر تمایل به اعتراض زیادی داریم.

با این رویه موافقم اینکه مثلا من به قوانین اعتقادی ندارم و یه جوری خودمو بی قید میدونم شاید شاید به خاظر این باشه که من حس میکنم سهمی در اجرای قوانین نداشتم ولی به نظرتون ماها تو اجرای قوانین خیلی تنبل نیستیم و یا کلا ملت سهل انگاری نیستیم. ببینید تو هیچ جامعه ای همه مردم با همه نظرات تو قانون گزذای دخیل نیستن و همه مردم هم سواد این کار رو ندارن مثلا تو یه جامعه پیشرفته یه یسری ادم کلی تحقیق کردن تا به این نتیجه رسیدن که ادمها بهتره بین خطوط حرکت کنند تا ترافیک جاده ها خیلی رون تر بشه. من به عنوان یه فرد عوام نمی تونم به صرف اینکه من نمی فهمم چرا باید بین خطوط حرکت کنم و برام مشهود نشده این قانون رو زیر پا بذارم. اینطوری همه مردم باید به تمامی علوم در یک لحظه تساط داشته باشن تا به ذات تمامی قوانین ایمان بیارن. و حس میکنم به قول خودتون کلا قاون مداری سخت از قانون گریزیه و ماهام کلا این روزها به دنیال راه حل های ساده هستیم.

مثال خوبی زدید. من فکر نمیکنم به همین سادگی این قانون جا افتاده باشه. سختگیری نسبت به قوانین خیلی شدیده! مثال: توی انگلیس وقتی پیاده رو از خیابان قرار بوده جدا بشه، بینشون دیوار یا فنس کشیدن.
یه نکته: ما خودمون رو با اروپا مقایسه میکنیم در حالیکه پشت وضعیت الان اروپا قرنها جنگ درگیری و بی قانونی هست. به قولی مردم اونجا از بس تو سر و کله هم زدن که خسته شدن.
به نظرم ما تا مشروطه و قبل از نفت خیلی خوب پیش رفتیم. ولی پول باداورده باعث شد فکر کنیم همه چیز رو میشه خرید حتی تمدن، صنعت و دانشگاه. اجازه ندادیم جامعه به حس نیاز برسه بعد اینا رو ایجاد کنیم. هنوز درگیریم با این مسئله که به مردم بفهمونیم اینا خوبن!

3 پسندیده

پس اینطور که من از حرفهای شما داره دستگیرم میشه باید به این نتیجه برسیم که قانون خوبه و چون مردم ما هنوز به اون فهم و درک اجتماعی نرسیدن که قانون برای خودشون خوبه . ولی خوب ایا این موضوع مثلا برای کشورهای عربی حوزه خلیجم فارسم صادقه. یعنی اونهام به محض اینکه پولشونو ازشون بگیرن به قانون بی اعتنا میشن؟
یعنی به نظر شما ما یه گذار فاز باید داشته باشیم یا یه دمای بحرانی که وقتی جامعه به اون حد از بی قانونی و هرج و مرج رسید گذار فاز به سمت قانون مداری داشته ابشه. پس ما چرا اموزش میدیم و این همه هزینه های اضافی خرج میکنیم . چرا نمیاییم اجازه بدیم که با یسری کاتالیزور جامعه مون خیلی سریع تر به اون دمای بحرانی برسه.
در مورد دانشگاه و این موارد فکر میکنم ماها بعد از شکست به روسها از این دمای بحرانی رد شدیم و به این نتیجه رسیدیم که دانشگاه باید باشه. حتی در مورد راننده تاکسی ها هم ماها بهاین نتیجه رسیدیم که مثلا برای کرایه تاکسی ها باید یه قانونی باشه که هرکسی برای خودش نچرخه و با هر قیمتی سوار نکنه. این رو از دعواهایی که تاکسی دار ها با راننده های شخصی میکن لاقل میشه فهمید.

مفاهیمی مثل “انسجام و همبستگی اجتماعی” تو همچین موضوعاتی چقدر اثرگذاره؟ یعنی اینکه فرد خود رو جزئی از اجتماع بدونه و از یه فردی که فقط به منافع فردیش توجه می کنه به فردی تبدیل بشه که منافع دیگران و اجتماع هم براش مهمه؟ و زیان اجتماع رو زیان و بیماری خودش ببینه؟

بهتره اسمشو یه چیز دیگه بذاری و اونم سرمایه اجتماعیه. اینکه من به تو به کارت و قیمت گذاری اعتماد کنم. الان ماها هیچکدوم به هم اعتماد نداریم خیلی ها تو جامعه ما حس میکن که طرف مقابلشون یه دزده و باید ماله خورده شودشونو به یه نحوهی از اون طرف بکنن. راستی سرمایه اجتماعی تو کشور های مختلف با چه کمیتهایی سنجیده میشه و چقدر میشهاین موضوع ما رو به اون ربط داد

1 پسندیده

فکر کنم سرمایه های اجتماعی یه جورایی تولید انسجام و همبستگی اجتماعی می کنن. حالا بیشتر مطالعه می کنم و میگم. اما به این قضیه کمابیش خوشبینم که این جور حرکت ها داره تو جامعه مون بیشتر میشه. نمونه: افزایش جمعیت ها و گروه هایی که دارن از فقرا، بچه های کار و … توجه می کنن، توجه به محیط زیست و …

نه الزاما اینکه ماها به کودکان کار کمک میکنیم به این معنی نیست که دزدی نمیکنیم. احتمالاتو خودت خیلی از مدیران و ادمهای خاص رو دیدی که مثلا تو کارشون به صغیر و کبیر رحم نمی کنند و بعدشم تو کارهای خیر هم پیشرو هستن. و یا کارمندایی که کارشون رو دست انجامنمی دن ولی برای انداختن زباله تو طبیعت سینه چاک میدن.

من بیشتر مد نظرم بدنه خود اجتماع و فعالین غیر دولتی بود و حرکتای مستقل و خیرخواهانه ای که فقط داره به نفع اجتماع تمرکز می کنه. افرادی که میرن سراغ همچین فعالیت هایی به صورت مستقل و غیر دولتی، در بیشتر مواقع از سر دغدغه و مشکلاتی که دیدن وارد شدن.
از موضوع منحرف نشیم:slight_smile: منظور اینکه: هرچه حس همبستگی بیشتر باشه یا غیر مستقیم سرمایه های اجتماعی، فکر می کنم اثر اصلاحی داشته باشه روی حرکت ها و قانون شکنی های عادی بین خودمون و حس خیر خواستن برای دیگران رو در ما ایجاد می کنه.

بله دقیقا. کشورهای خلیج فارس که از خیلی نظرها از ما پائینترن. اونجا بیشتر سنت و شرعیته که کارها رو پیش میبره.

اموزش تا وقتی که با جامعه متضاد باشه بدرد نمیخوره! بیشتر چیزائی که یاد میگیریم حاصل برهم کنش اجتماعیه.

این اتفاق توی کشورهای افریقائی به نحوی میوفته. ولی اگه بحران به تعادل نرسه یه جائی میشیم مثل همونجاها.
حرف من اینه: اگه جامعه طعم بی قانونی رو بچشه و بفهمه با قانون به جاهای بهتری میرسه اون موقع نسبت به این مسئله حساستر میشه. غرب این مرحله رو گذرونده. بد نیست به کتاب “سازمان و ازادی” راسل یه نگاه کنید که ببینید پشت اون چیزی که در غرب هست چه جور حوادثی نهفتس.
چرا فکر میکنم مردم نسبت به نتایج این قانون گریزی عمومی نا اگاهند؟ نتیجه این قانون گریزی قاعدتا نبود اینده برای جامعه هستش. ولی خیلیا با وجود اینکه با هر حرکتشون به این نابودی کمک میکنن ولی تمام فکر و ذکرشون اینده ی موهومیه. یعنی نمی بینن که برای بچه هاشون جامعه سالم به درد میخوره نه پول با دغلبازی و تخریب جامعه.

1 پسندیده

خوب خیلی عالیه داریم به یه صورت بندی درست از مسئله می رسیم[quote=“yousef, post:17, topic:1135”]
چرا فکر میکنم مردم نسبت به نتایج این قانون گریزی عمومی نا اگاهند؟ نتیجه این قانون گریزی قاعدتا نبود اینده برای جامعه هستش. ولی خیلیا با وجود اینکه با هر حرکتشون به این نابودی کمک میکنن ولی تمام فکر و ذکرشون اینده ی موهومیه. یعنی نمی بینن که برای بچه هاشون جامعه سالم به درد میخوره نه پول با دغلبازی و تخریب جامعه.
[/quote]

حالا مشکل من اینکه چی باعث میشه مردم ما به این موضوع بی اعتنا بش. این اینده موهومی از کجا اومده و اصلا چی هستش.

من فکر میکنم بیشتر این کارا یا حاصل جوگیریه یا حاصل نبود روزنه های اجتماعیه. مردم به این بهانه میان توی جمع و اون کاری رو انجام میدن که در حالت عادی نمیتونن انجام بدن. با این دیدگاه اتفاقا این حرکتها نوع محترمانه عدم رعایت قوانین راهنمائیه. باید ببینیم در فضای ازاد و بدون این دلایل چه اتفاقی میوفته!

خیلی از نظراتی که گفتین رو قبول دارم. اما یه سوال برای متوجه شدن بیشتر حرفاتون: یعنی به نظرتون حرکت های اجتماعیی که داریم می بینیم که در جهت رفع برخی مشکلات اطرافمون : نوع محترمانه عدم رعایت قوانین راهنمائیه؟