به نظر من اول از همه یه دفتر بردارید ارزش های خودتون رو بنویسید ، چه چیز هایی براتون مهم و پر اهمیته؟ دوست دارید چه جور آدمی باشید؟ وقتی پیر شدید برای انجام ندادن چه کار هایی در زندگی تون حسرت خواهید خورد؟ و…
اینجوری وقتی ارزش هامون مشخص میشه بخشی از این دغدغه ذهنی از بین میره و کارتون راحت تر پیش میر، بعد از اون ببینید چه راه هایی توی زندگی بیشترین سود رو برای شما داره میزان سود رو بر اساس ارزش گذاری های بقیه نسنج بر طبق ارزش های خودتون ارزش گذاری کنید.
دقت کنید که هیچ راه یا انتخابی قرار نیست تمام نیاز ها و ارزش های شما رو پاسخ بده، راهی رو انتخاب کنید بیشترین سود رو داره. همچین به من اعتماد کنید نوشتن با فکر کردن خیلی تاثیرات متفاوتی داره حتما بنویسید.
فک کنم حداقل بخشی از درگیری ذهنی تون اینجوری از بین بره.
3 پسندیده
شبیه کهن الگو ها…
1 پسندیده
خب چرا انقد گنگ آخه 
3 پسندیده
سلام
من دقیقا کی هستم؟
من آرتین عابدینی هستم که علاقه ی خیلی خیلی زیادی به فیزیک و نجوم شناسی دارم و ارزوم اینه که بتونم ذهن خدا رو بخونم.
آهنگساز و تنظیم کننده هستم و فوتبالم هم خوبه.
3 پسندیده
من واقعا متحیر از خودم هستم و نمیدونم کی هستم
میدونم یه سری از خواسته ها و نیرو ها داره باعث ایجاد این سوالات و …میشه که با بقیه دوستانی که تو اینجا پاسخ دادن متصل میشه
من مدت هاست که به ارزش آدم ها و چیستی و کیستی فکر میکنم و سوالات زیادی دارم !
جدید ترین یافته ام از خودم اینه که فهمیدم :
من نوعی انرژی هستم که بعضی هامون به اسم روح و روحیه که بالا و پایین میشه شناخته میشم در قالب یه جسم انسانی مثل بقیه هم نوع هام.
احساس میکنم ما هممون حالت های همدیگه رو طی زمانهای مختلف درک و تجربه میکنیم گاهی فکر میکنم منی وجود نداره و دیگری گذشته من و یکی دیگه آینده وضعیت من هست.
بعد از چندین ماه و سال فکر کردن تازه گیج گیج شدم که کی هستم و اینجا چکار میکنم ؟!
4 پسندیده
اولا از اینکه کشف شدنی باشم لذت میبرم 
حس یه سوسک که توی یه صندوقچه قفل ته یه سیاه چاله تاریک پر از غول و زامبی و روح و جن و… که یکی تلاش کنه از همه این موانع عبور کنه و در صندوق رو باز کنه و منو ببینه و بگه همین؟ و تازه به معنی بهتری از زندگی و دنیای مادی برسه
دوما که اونقدرام گنگ نبودا
سوما که خیلی عیان میگفتم ممکن بود مانع تراشی پیش بیاد (همیشه تئوری توطعه!)
چهارما که چرت و پرت گفتم شاد شیم دور هم اما همین چرت و پرتا دروس زندگی هستن که گنگ شدن آخه من از گنگی لذت میبرم 
3 پسندیده
حقیقتا بین چندین حس گیر کردم نمیدونم کیم نمیدونم عاشقم یا نه، نمیدونم عاشق موسیقیم یا …، یا حتی خودمو دوست دارم یا نه 
2 پسندیده
من بارها و بارها و بارها از خودم این سوال رو می پرسم.
هیچ جوابی براش پیدا نمیکنم و اینقدر عمیق میشم در این سوال که خودم رو پوچ و خالی و ترسناک و تنها حس میکنم!
4 پسندیده
یه انسان که تنهاتر از بقیه است ، هر چند وقت یک بار در چیزی گم میشوم و دوباره پیدا میشوم هر بار سخت تر پیدا میشوم و بخشی از احساساتم ظریف تر و گذراتر می‌شوند بخشی هم به کل از بین میروند ، دیگر به بقیه فکر نمیکنم چون برام کسل کننده اند.
دارم عاشق تنهاییام میشم ، عاشق حل و طرح مسئله ام ، دیگه گذر سن برام مهم نیست هر روز بیخیالتر ولی عمیق تر میشوم!
3 پسندیده
الان اگر بگویم که نمی توانم بگویم «کی هستم»، یک عده می گویند پس «خودشناسی» چه شد؟!
فکر کنم نزدیک ترین پاسخ از طرف «من»، معجونی است از توصیف های @Jalal_Razavi @azarbooyeh @E.Rafiee @HadeN @Fatemeh_Shamsali @M.Mahdi_Nateghi @Karim_Pazoki @Auxn @Hesre
یک موجود امروزه بی هویت غریب در دنیا که عادی به مسایل نگاه نمی کند و عادی بودن برایش سخت شده! عادی نبودن البته در معنای خوبش نیست، اینجا یعنی بی اطلاعی، بی چیزی، بی زندگی و هیچِ به معنای تناولی!
محصول خالص بی فکری گذشتگان در جایی که دهکده جهانی فقط یک ترجمه ی تحت اللفظی است بدون هیچ فهمی و روشنفکرانش فقط اسمی یدک می کشند و به دود سیگارشان می بالند و مویی گه گاه فرفری!
یک موجود عجیب که برای توصیف خودش قطاری از کلمات می سازد، توکایی در قفس !
5 پسندیده
یه مُشت گِل ورزیده شده
یا یه توالت فرنگی متحرک
خب اینا تعاریفی بود از جسمم (بیرونم)
و اگه منظورتون از «چه کسی؟» تعریف روح (درونم) باشه،
میشه گفت
یه دختر درونگرا که تو تخیلاتش زندگی می‌کنه و عاشق هنره
5 پسندیده