شاید شما هم در بچگی تجربهی خوندنِ کلمه ی «بالاخره» رو داشتید، کلمه ای که خودم تا وقتی از یه بزرگتر نپرسیدم نفهمیدم چیه!
یه تجربه مشابه در یکی از موضوعات عنوان شد از این جنس:
داستانهای کودک-نوجوان نسبت به کتابهای بزرگسالا حساستره، چون کودک یا خوشش میاد و ادامه میده، یا زده میشه و میره سراغ گزینههای سادهتر، مثل بازی و از همون سن بعضی عادات درش شکل میگیره.
یکی از مهمترین چیزایی که تو بچگی و حتی الان منو ترغیب به خوندن کتاب میکنه عکس و طراحیه به جای صفحات اون کتابه. مثلاً بچه که بودم یه کتاب هفت خان رستم داشتم که شاید حدود 10 بار خوندمش. نقاشی های خیلی دلچسبی واسه منه کودک گذاشته بودن در کنار اینکه شعر رو آورده بودن هم به نثر روون که یه بچه به راحتی میتونست بفهمدش داستان رو تعریف کرده بود
قبل ار ویراستاری نیاز ب فرهنگ لغت کودکه, باید فردی باشه ک دایره واژگان کودک رو بشناسه, مثلا کلمه انتزاعی رو من وقتی خوندم تا سه روز هنگ بودم و هیچکس نتونس برام توضیح بده.