پیشنهاد اول باعث کمیاب شدن کالا میشود. همان اتفاقی که امروز هم افتاده است. در این صورت تعادل عرضه و تقاضا به هم میخورد و قیمتها افزایش مییابد.
پیشنهاد دوم ارزش پول ملی را بیش از گذشته کاهش میدهد. اگر پول ملی سقوط کند، همه با هم سقوط میکنیم. به علاوه توجه کنید که فقط افرادی که سرمایهای دارند قادرند که طلا و دلار بخرند. در این صورت ثروتمندان پولدارتر و فقیران فقیرتر میشوند.
یک پیشنهاد دیگر هم هست که بعید میدانم در جامعه مصرفگرای امروزی ممکن باشد. در این شرایط باید از خرجهای اضافی پرهیز کنیم همانگونه که در جنگ با عراق این کار را میکردیم. مشارکت و همدلی را بالا ببریم و اجازه ندهیم این فشارها ما را بشکند.
با شما موافق هستم اما با یک قید؛ زمانی که اقتصاد سالم باشد و نه بیمار !
در کتابها نوشته عرضه و تقاضا قیمت را تعیین میکنند ،کاملا درست است، ولی اصطلاحی هم به نام کمیابی داریم که میگوید منابع محدود است و نیاز تقاضا در مورد کالاهای لوکس منعطف است و نه کالاهای اساسی.
در اقتصادی که عده ای از ما بهتران پورشه و مازراتی وارد میکنند درست در اوج تحریمها!
آمار بانکهایی که وامهای کلان به افراد خاص داده اند و به دلیل باز پرداخت نشدن به بانک مرکزی بدهکارند پیش رو است!
من و شما البته تا حد وسع کمتر میخوریم تا ارزش پول ملی حفظ شود ولی تا کجا؟!
" زمان نشان میدهد"
فرض کنید یک دیوانهی زورگو با تبر به صندلیهای یک اتوبوس که اموال عمومی است حملهور شده است. در این شرایط ما چه میکنیم؟ آیا شروع میکنیم به شکستن شیشههای اتوبوسی که متعلق به همه ما است یا حداقل سعی میکنیم که شیشهها را سالم نگه داریم؟
مثال بالا یک مثال حدی است که البته با بحث شما یک تفاوت جدی دارد. تفاوت در این است که ما در مورد اتوبوس، بیشتر منافع مشترک داریم تا منافع شخصی. حال آن که در مورد خرید طلا، سکه و دلار منافع شخصی ما به قدری پر رنگ است که منافع عمومی را فراموش میکنیم.
این که عدهای در این بازار آشفته پورشه و مازراتی سوار میشوند، دلیل بر این نمیشود که برای خرید خودروهای ایرانی و خارجی صف بکشیم. اگر در کنار سود شخصی، سود جامعه را هم در نظر نگیریم، دیگر جامعهای باقی نمیماند که بخواهیم در آن زندگی کنیم. در چنین شرایطی دلارهایمان به چه دردی میخورد؟
مشاهده شخصی
خانوادهای را میشناسم که چند ماه پیش از تولد فرزندش به انبار کردن پوشک روی آورده است. چند تا از این خانوادهها برای ویرانی یک اقتصاد کافی است.
پینوشت: البته نقدی که به مسئولان وارد است سر جای خود باقی است. بحث من در اینجا نقش تک تک افراد جامعه در پیشرفت یا ویرانی آن است.
فکر میکنم تو ایران تعیین قیمتها چندان تحت کنترل عرضه و تقاضا نیست و نظارت زیادی روش وجود داره. افزایش قیمتهایی که همین الان هم اتفاق افتادن هم بیشتر به دلیل مواد اولیه بوده یا بحث صادرات و قاچاق که بسیار پرسود شده تو این وضعیت.
اگر طبقهی متوسط و کمتر از متوسط (90 درصد جامعه) کاری نکنه اتفاقن فقیرا از اینم بیشتر میشن، چون همونطور که گفتن حقوقها کم و بیش ثابته. ثروتمندان (10 درصد اول جامعه) اصولن سرمایهشون به شکل ریالی نیست که متحمل همون ضرری بشن که طبقهی متوسط میشه.
فکر میکنم فشار زیادی روی مردمه و این فشار به انتخاب خودشون نبوده، پس نمیشه خیلی روی «صبر کنید درست میشه، هوای همو داشته باشین» حساب کرد. چون تجربههای قبلی افراد حاضر نشون داده اینطور نیست، از اون طرف شاید حمله کردن برای خرید هم درست نباشه به دلایلی که گفتین. ولی فکر میکنم خرید یه سری کالاها برای حدود 5-6 ماه تا این اوضاع احمقانهی تغییر قیمتها آروم بگیره سودش برای طبقهی متوسط و فقیر از ضررش کمتر باشه.
عوامل بیشتر از اونن که بشه با «عرضه و تقاضا» تحلیلشون کرد. مثلن
تحویل نگرفتن یسری بارها از گمرک (چون کمرگ گفته تفاوت قیمت ارز 4200 تومنی رو بدن اونایی که میخان ترخیص کنن)،
اونایی که جنسها رو مونوپولی کردن،
رسانههایی که معلوم نیست به چه دلیل جو میدن (هنوز مشکل محصولات سلولزی مشکل نشده بود بیبیسی فارسی یک روز کامل به «فاجعهی کمبود محصولات سلولزی» پرداخت!!!)،
سرمایهدارهایی که دارن با ارز و طلا بازی میکنن تا بیشترین سود رو ببرن،
و هزارتا «قدرت فرصتطلب» دیگه دارن زندگی «ما» طبقهی با درآمد متوسط و پایینتر رو به بازی میگیرن. به نظرم کمی خودخواهی ما به جایی برنمیخوره.
من مشکلی با اتحاد مردمی ندارم، ولی به شرطی که هدف مشخص و منطقی داشته باشه، تیم رهبری کننده داشته باشه. اگه همین فردا دولت بیاد بگه همه مثلن هرچی طلا، ارز، تخم مرغ خونه دارین بیارین چون میخایم فلان کار رو کنیم و تا 6 ماه آینده به فلان جا میرسیم و اگه نرسیدیم تیم دولت استعفا میده (میدونیم هرگز این اتفاق نمیفته، چون رفاه ما در اولویت نیست)، من هرچی باشه میبرم تحویل میدم و نون و ماست میخورم!
ولی فرض کنیم ما کالاهای اساسی زندگیمون برای 6 ماه آینده رو نخریدیم. اتفاقی که میفته اینه که
اینا گرون میشن (چون بحث عرضه و تقاضا نیست، عدم استقلال در تولید و مشکل در روابط دیپلماتیکه)،
درآمد ما اگه قطع نشه تو بهترین حالت 10-20 درصد افزایش داره یا ثابت میمونه،
عدهی زیادی از طبقهی متوسط به فقیر سقوط میکنن،
نارضایتی بیشتر میشه، هرج و مرج زیاد میشه، عصبانیتها بیشتر میشه،
و زوال اخلاقی جامعه زودتر اتفاق میفته.
همین الان هم منتظر یه حرکت اشتباهن مردم تو خیابون تا عصبانیتشون رو به خشونتآمیزترین شکل ممکن تخلیه کنن. نمیشه توصیه کنیم بهشون «آروم و متحد باشین»، واکنشای رفتاری آدما رو نمیشه اینقدر راحت کنترل کرد.
پس اگه خرید کردن برای 6 ماه آینده به مردم کمک میکنه 6 ماه دیرتر منفجر شن و 6 ماه دیرتر با هفتتیر و قمه بیفتن تو خیابون دزدی و غارت و انتقامگیری بذا خرید کنن! 6 ماه زمان خوبیه شاید یه فکری برای تغییر سیاستهای متعصبانه و نابخردانهشون کردن. (فکر نکنم کشوری تو دنیا باشه که از امریکا حمایت کنه. اروپاییها؟ نه. آسیا؟ نه. ژاپن؟؟؟ نه. ولی تو چندتا از این کشورها «دولت» و «ارتش» انزجار خودشون از آمریکا رو اعلام میکنن و بهونه دست ابر قدرت اقتصادی و نظامی جهان میدن؟)
پرانتز آخر ربطی به موضوع نداشت و کمی درد ِ دل بود.
در تایید صحبت شما ؛ در زمان رییس جمهور پیشین یارانه ها علی رغم مخالفت اقتصاد دانان اجرایی شد .
شعارش این بود که از پولدارها بگیریم بدهیم به فقرا ، ولی در عمل فقرا فقیرتر و اغنیا غنی تر شدند.
هرم مازلو میگوید تا نیازهای اولیه و حیاتی برآورده نشود از مردم آن جامعه انتظار رفتار روشنفکرانه و مدینه فاضله نباید داشت.
من در کل با آقای شاکری تا حد زیادی موافقم ولی دغدغه دوستان رو هم درک میکنم. در چنین شرایطی فرد و خانواده اولویت اول و اصلی هستند و بعدش جامعه.
چون ایران نیستم، حال مردم رو فقط میتونم درک کنم و دیدم از بیرونه. شما هم نظرم رو با این دید ببینید. اگر دلار بخرید ممکن است پایین بیاید ضرر کنید. در مورد طلا و سکه و غیره که خیلی بالا رفته هم وضع همین است. حقیقتا شرایط دشواریست.
شرکت های سرمایه گذاری قابل اعتماد و با درک درست (و شاید تا حدی رانت اطلاعاتی) از شرایط اقتصادی انتخاب خوبی محسوب میشوند. البته با توجه به بحران اعتماد و اختلاس های اخیر، حتما میبایست از کیفیت و صداقت شرکت های سرمایه گذاری اطمینان حاصل کرد.
متاسفانه طبقه متوسط رو به کوچک شدن و رفتن به سمت زیر خط فقر است که خبر بسیار بدیست. طبقه متوسط معمولا پرچمدار رشد و ترقی فکری و اجتماعی محسوب میشود.
نگرانی من تبدیل این نارضایتی به انفجار مهیب در جامعه و رفتن به سمت غیر قابل پیش بینی است. احساسم از راه دور این است که weak signal های این روند را میبینم. در عوض، تلاش باید در بلندمدت به سمت حاکمیت قانون و پاسخگو کردن هر چه بیشتر حکومت باشد.
زیاد نمی تونم این شرایط و تحلیل کنم ولی این و میدونم همه چیز از خانواده شروع میشه . دولت ها حکومت ها و فرهنگ جامعه از بنیادی ترین نهاد بشریت که همون خانواده هست تشکیل میشه و میاد بالا بر خلاف نظر خیلی از دوستانی که میگن این حکومته که مردم و اینطوری هدایت می کنه.
ملت ایران همیشه ثابت کرده منافع شخصی رو به منافع ملی ترجیح میده و هیچ وقت پشت دولت خودش و نگرفته و همین دولت مردان ما از همین خانواده های ما هستند که به مقام های بالا می رسند و منافع شخصی و به منافع ملی ترجیح میدند.مردم ما به بیگانگان اجازه می دند هر کاری انجام بدن فقط بخاطر این که با دولت خودشون مشکل دارند مثل یکجور حالت خود زنی ریشه این کار و باید در خانواده پیدا کرد.
تو این شرایط مردم باید دست به دست هم بدند تا اجازه دخالت کشور های خارجی و ندند حتی با وجود اینکه از حکومت خودشون ناراضی هستند چون در نهایت دخالت اجنبی خیلی سنگین تر تمام میشه تا ماندگاری دولت.
چرا اینو میگین؟ چرا جنگ رو نادیده میگیرین؟ چرا زلزلهها رو نادیده میگیرین؟ چرا مشارکتها توی انتخاب رو نمیگین؟ چرا دانشجوها و مردمی که تو نقاط مرزی بلوچستان رایگان تدریس میکنن رو ندیده میگیرین؟ ایرانیا هر فرهنگ بدی داشته باشن خودخاهی رو ندارن. اتفاقن دلایل از خودگذشتگیمون عین دلایلیه که میشه برای بقیه جمعیتها (حتا غیرانسانی) آورد.
من تو اطرافیانم آدمای متشخص و باهوشی میبینم که از فضای سیاسی-دولتی (به دلیل فساد بالا) کناره گرفتن. آدمای با استعدادی که با ناامیدی یا عصبانیت ایران رو ترک میکنن. آدمای دلسوزی که بخاطر هیچ و پوچ فوت شدن. من فکر نمیکنم افراد بیمسئولیت و بیخردی که بهشون اشاره کردین نماد جامعهی ما باشن.
اتفاقن این دولته که با قماربازیاشو و بیسیاستیهاش رانتهای عظیم به دولتهای شرقی، غربی، شمالی و جنوبی میده!!! مردم چطور و به کی اجازهی دخالت دادن؟
(همچنان درد دل و نظر شخصی. اگه از قوانین پپ عبور کردم تذکر کتبی بدین!: ی)