در گفتگوهای روزانه‌ جملات معلوم استفاده میکنین یا مجهول؟ چرا؟

بعضی افراد از سر ادب و تواضع، معمولا جملات مجهول استفاده میکنن. این تیپ جمله‌ها که توش کسی فاعل هیچ کاری نیست، دو-سه تا خوبی به نفع بهبود کار تیمی داره:

  • فروتنانه س و اگه در موقعیتی طرف کار خوبی کرده باشه، خوبی کار رو به خودش نسبت نمیده.
  • مغرضانه نیست و اگه در موقعیتی کسی کار نادرستی انجام داده باشه، فلش رو به سمت اون شخص نمیبره.
  • در ضمن در مباحثه درست که میگن روی افراد تمرکز نکنین، بلکه روی اتفاق‌ها و کارها تمرکز کنین هم موثره.

ولی خب مهم‌ترین بدیش اینه که تعامل رو به سمت تعامل غیرمستقیم می‌بره و خود این تعامل غیرمستقیم عامل خیلی از ارتباطات ناکارامد در یه تیم و سازمان هست.

در ضمن اینکه به نظرم میرسه جملات مجهول اعتماد به نفس گوینده و اثربخشی کلام ایشون در شنونده‌ها رو هم میگیره. مثال ساده ش:

«این مسئله حل شد» در برابر «این مسئله رو حل کردم»

اینها لیست تفاوت‌هایی بود که بین جملات معلوم و مجهول به ذهنم میرسید.

به نظرتون در موقعیت های ارتباطی مختلف، از جمله ارتباطات روزمره با خانواده، ارتباط های دوستانه، ارتباط با تیم کاری و سایر ارتباط ها، کدوم سبک جملات موثرترن؟

تسلط کلامی

5 پسندیده

جمله های معلوم زیباتر ،کارآمدتر و دوستانه تر هستند . یک مثال ساده وقتی می گوییم" مسئله ی آلودگی هوا باید حل شود " یا “مسئله ی آلودگی هوا را باید حل کنیم” در جمله ی دوم گوینده خود را موظف می داند اما در جمله ی اول اینکه مسئله ی آلودگی هوا را چه کسی باید حل کند مشخص نیست .

3 پسندیده