برخی معتقدند دوران دانشمندان بزرگ به سر رسیده. دیگه فردی در تراز نیوتون ، کانت ، داروین ، انیشتین و … ظهور پیدا نمیکنه در حالی که امروزه امکانات بیشتری برای علمآموزی وجود داره.
دانشگاهها به سان کلونی مورچه و زنبور شدند که اتوماتیک یک سری کارهای روتین و معمولی را انجام میدهند و به شکل مکانیکی مقالاتی منتشر میشود که اکثرا اهمیت خاصی هم ندارند (به شکل جهانی). دیگه خبری از نبوغ ، خلاقیت و جسارت متفکران دهه اول و دوم قرن بیشتم به ماقبل نیست.
مثلا در جامعهشناسی در بازه زمانی نزدیک ما افرادی مانند پارتو ، وبر ، زیمل ، مانهایم و دورکهایم رو داریم! همزمان مارکس و اسپنسر رو داریم (با نظری کاملا مخالف هم). در یک بازه نزدیک ولتر ، روسو ، مونتسکیو رو داریم و قیس علی هذا. خلاصه تاریخ غرب یک عصر درخشان داشت. (در مشرق زمین هم دوران معروف به تمدن طلایی اسلام و ظهور متوالی دانشمندان و متفکران برجسته رو داشتیم)
برخی برای این افول (رفتن جسارت ، نبوغ و خلاقیت از میان محیطهای علمی) دلایلی مثل مشکل سیستم اقتصادی ، ترس از نقد شدن ، ترس از دانایی (تمسک به نادانی) ، بد جلوه کردن در محیط دانشگاهی ، گسترش فزاینده دانشگاهها ، عامیانه شدن علم ، بیهدف شدن علم و … رو مطرح میکنند.
آیا شما هم فکر میکنیم دنیا از حضور متفکران دارای فکر اصیل تهی شده؟
چرا دیگه مانند قرون گذشته شاهد ظهور متفکران بزرگ نیستیم؟
چه دلایلی وجود داره که همه علمخوان هستند و کسی جسارت و خلاقیت پاسخ دادن به سوالات بزرگ ، یا مطرح کردن سوالات مهم رو نداره؟
آن هم در دنیایی که درگیر تغییرات عمیقی شده و سوالات بزرگی به وجود اومده! همه شاگردی اساتید را میکنند اما کسی از اساتید عبور نمیکند.
به شکل سنتی بله. البته هنوز هم افرادی هستند که از نظر ذهنی قدرتی در ابعاد بزرگان گذشته دارن ولی
برخلاف گذشته، علم در همهجا نفوذ کرده و دیگه کسی از اول یک علم رو بنیانگذاری نمیکنه. به همین خاطر تفاوت بین بزرگان گذشته و حال، در نوع گسترش هم هست. اگر به گسترش نگاه کنیم، غولها هنوز وجود دارن.
تیپ و مسیر تفکر، به معنی مسئلههای موردعلاقه، عوض شده. بزرگانی در شاخههایی مثل هوش مصنوعی یا الگوریتم یا علوم داده یا … ظهور میکنن که بسیار قوی و قابل احترام هستند.
ولی یک نکته عمیقتر به نظر من وجود داره: تسلط ساختار دانشگاهی خوبیهای خودش رو داره ولی به معنی تسلط تفکری متوسط بر تمام فرآیندهای مولد علمی هست. امروز کمتر کسی جرات حرکت در خلاف مسیرهای موجود رو به خودش میده، چون به راحتی از کار اخراج میشه و البته مهمتر اینکه به شکلی گسترده توان ارائه نتایج رو نخواهد داشت.
نکته درسته و من شخصا فکر میکنم نوعی گذر از سوالات پیشین صورت گرفته چرا که سوالاتی که در گذشته مطرح بوده (مثلا تاثیرات انقلاب صنعتی یا تکنولوژی) امروزه هم مطرحست و گمان میکنم در 50سال اخیر تشدید هم شده. دنیا شاید سریعتر داره تغییر میکنه و ابهامها بدون جواب ماندند. نهایتا میبینیم در جواب این تحولات به بینش متفکران و دانشمندان قرن 18 یا 19 استناد میشه که فکر نمیکنم پاسخ خوبی باشه!
دقیقا فکر میکنم چنین روحی بر دانشگاهها حاکم شده. نظریات مشهور گذشته چارچوب استاندار امروز محسوب میشن. در این چارچوب فعالیت بشه مشکلی نیست ولی کسی که بخواد از چارچوب بیرون بزنه ممکنه طرد یا مورد تمسخر قرار بگیره. در حالی که برای پیشرفت در یک علم ، قاعدتا باید از جوابهای پیشین گذشت و به جوابهای کاملتر رسید.
من معتقدم یک دلیل مهمش فضای روانی حاکم بر دانشگاههاست. امروزه دانشگاه دنبال چیه؟ هرچه که هست من گمان میکنم با فضای علمی و فکری زمان رنسانس و دوران روشنگری فرق میکنه. یا دانشگاهها ما هم با مراکز علمی دوران هارونالرشید تفاوت فکری دارند. به طبع اون هدفها فرق داشته. یک زمانی اگر متفکری مانند لورنسو والا (Lorenzo Valla) به بررسی معنا شناختی متون مسیحی میپردازد به دنبال این است که جدا بداند تفاوت معانی دورانها چه تفاوتی در عقاید ایجاد میکند. اگر شاگردان ایتالیایی او آثار ارسطو را کنکاش میکنند تا لحظه و زمان جدایی اندیشه ارسطو از استادش افلاطون را پیدا کنند ، عمیقا و جدا دنبال یافتن واقعیت هستند.
امروزه یک استاد پیرامون همین موضوع مقاله مینویسد اما شخصا معتقدم که اکثر آنها بیشتر دغدغه مسائل صنفی و ضوابطی را دارند که در دانشکدهها مرسوم است تا کشف نقطهای از واقعیت.
اون روحیه به نظر من کمتر شده. با در نظر گرفتن این نکته که همه متفکران قرن 16 مطالبی شگفت ننوشتهاند. آنان به دنبال نوشتن تاریخ فلورانس ، ریشهیابی نظام حقوقی حاکم در نظام حقوق روم و امثال اینها بودند. موضوعاتی که امروزه هم ممکنه موضوع یک تحقیق باشه ولی حس میکنم اون روحیه و میل و اشتیاق امروزه نیست.
به نظر من یکی از دلایلش پیچیده شدن تکنولوژی هست و دیگر یک نفر به تنهایی نمیتواند چیزی را کشف یا اختراع کند و معمولا شرکت هایی که از تعداد زیادی نخبه تشکیل شدهاند با کمک و همفکری هم دست به اختراعات و اکتشافات جدید میزنند