شاید در جریان باشید که ترکیه دو سد بزرگ بر روی رودخانههای دجله و فرات احداث کرده است. این سدها به قدری بزرگ هستند که میتوانند آب این دو شاهرگ حیاتی خاورمیانه را به مدت سه ماه کاملا مسدود کنند. اتفاقا اسنادی وجود دارد که نشان میدهد دولت ترکیه حداقل یک بار این کار را برای اعمال فشار سیاسی بر دولت سوریه انجام داده است. از طرف دیگر دولت ترکیه حقآبه سوریه و عراق را رعایت نمیکند. این مسئله باعث بروز تنشهای سیاسی در منطقه شده است که دامنه آن به ایران هم رسیده است (طوفان گرد و خاک).
حالا وضعیت ایران را جدا از بقیه کشورها در نظر بگیرید. منابع تجدیدپذیر در دهههای اخیر ۳۰ درصد کاهش یافتهاند. جمعیت همچنان رو به افزایش است. شهرها بزرگتر میشوند. جمعیت جنوب ایران به دلیل خشکسالی در حال مهاجرت به شمال ایران هستند. در حال حاضر در حدود ۴۰ درصد آب تهران از منابع تجدیدناپذیر تامین میشود. با توجه به افزایش مصرف و محدود بودن آب پشت سدها این مقدار بدون شک در آینده افزایش پیدا میکند.
پرسش
تصور کنید که فقط یک سال بارش باران ۲۰ درصد کاهش پیدا کند. آیا شاهد یک بحران سیاسی خواهیم بود؟ آیا برنامهای برای مدیریت چنین بحرانهایی داریم؟ چه اتفاقی برای کشاورزان میافتد؟
تصور کنید زلزلهای در تهران اتفاق بیافتد. در این صورت لولههای آب میشکنند و تا چند روز آبی وجود ندارد. در این شرایط چه طور میتوان آب مورد نیاز ۱۳ میلیون نفر را تامین کرد؟
به نکته ی جالبی اشاره کردید. به نظرم اتفاقی که در سیاست و در سطح کلان میفتد، در اندازه های کوچکتر در سطح روابط بین فردی هم رخ میده، مثلا باغبونی که جلوی آب رو برای باغ دیگه میبنده تا به باغ خودش آب بیشتری برسه، یا کشاورزهای یه منطقه که با زدن چاه، آب اون منطقه رو به نفع خودشون مصرف میکنن، یا … .
فرق سیاستمدارا و مردم عادی در یه نکته ی ظریفه، هر تصمیم یک دولتمرد، مردم حداقل یه دولت که چندین میلیون نفر هستن رو تحت تاثیر قرار میدن در حالی که تصمیم مردم عادی نهایتا زندگی صد نفر رو ممکنه تحت شعاع قرار بده.
اینکه افراد تبعات تصمیم ها و انتخاب هاشون رو متوجه بشن، کار یک نفر به تنهایی نیست و یک تیم از افراد خبره می طلبه. ضمن اینکه یک تیم صد نفره هم به تنهایی نمیتونن متوجه همه عوارض و مشکلات احتمالی باشن.
به نظرم این وسط آگاهی مردمی که در این انتخابها منتفع یا متضرر میشن، خیلی میتونه به تصمیم گیری درست کمک کنه.
به قول دکتر نیلی در سخنرانی اخیرشون: “دستاوردهای ارزشمندی را که امروز از نظر رشد اقتصادی و تورم و اشتغال در اختیار داریم حاصل برداشتن قدمهایی در مسیر عقلانیت، اما «در چارچوب ساختارهای موجود» بوده است. آنچه عمیقاً به آن نیاز داریم تداوم عقلانیت اما با اراده قوی برای «تغییر ساختارهای موجود» اقتصاد کشور است.”
به هر حال چیزی که تا به حال اتفاق افتاده بر اثر استفاده از ساختارهای موجود اقتصادی جهت رشد و پیشرفت و مدرن شدن بوده. فکر می کنم اگر حتی همین ساختارها هم بخواد تغییر کنه با چالش ها و بحران رو به رو خواهیم بود. بیکاری کشاورزان، توقف طرحای انتقال آب و مثلا بی آبی شهرایی مثل قم (که دائما هم داره توسعه پیدا می کنه!!!) و … به هر حال (دست رو دست گذاشتن و مقابلش برنامه ریزی) در هر دو صورت بحران هایی در انتظار ما هست. اما بحران از نوع دوم و محدود کردن خودمون در استفاده از منابع بیشتر حکم درد ناشی از استفاده از چاقوی جراحی رو داره. باید تحملش کرد و جلوگیری کرد از برخورد سخت و چاره ای یافت.
خوب اگه مثلا ما یه کشور توسعه یافته مثل کُره بودیم، میتونستیم مثلا به افغانستان فشار بیاریم که حق آبمونو از هیرمند بده. یا میتونستیم یه اجماع بین المللی علیه ترکیه درست کنیم که نتونه سدشو رو دجله و فرات تکمیل کنه.
یا حتی مثلا اگه یه کشور قدرتمند مثل آلمان بودیم، میتونستیم به کشورهای دیگه در مورد میزان برداشتشون از ابرهای مدیترانه ای فشار بیاریم. قدرتمند بودن سیاسی و حضور فعال تو عرصه بین المللی دقیقا چیزیه که الان ما بهش نیاز داریم و من میترسم فردا همین سوریه به واسطه اینکه جنگ زده است و بخواد خودشو بازسازی کنه، نیازمند میشه تا حجم بیشتری از آب رو مصرف کنه و این یعنی ممکنه ابرهای بیشتری رو بارور کنه و … .
این تد-ایکس یه سری نقطه نظر جالب داشت که بی ربط به این موضوع نیست:
خوب بود اگه مرزهای سیاسی، رو با مرزهای آبی تعیین میکردن! این طوری دیگه خیلی از مشکلات احتمالی بر سر آب وجود نداشت.
آب با خیلی مسئله های دیگه کوپل شده س، مثلا اقتصاد، انرژی، رفاه، … . و دلیل پیش اومدن بحران های سیاسی هم احتمالا همین جنبه های مختلف آب هست.
سخنران از تجربه ش در یه کشور افریقایی اطراف نیل (رواندا) گفت و اینکه مردمان این منطقه با اینکه ساعت ها برای به دست اوردن آب در روز صرف میکردن، ولی بر سر آب دعوایی نمیکردن و برعکس با هم همکاری میکردن! و دلیل این کار هم این بوده که جامعه ی قوی تری داشته باشن و بتونن جلوی بحران های دیگه دووم بیارن.
خلاصه که وقتی پای انسان در میونه، نمیشه پیش بینی کرد که بحرانی مثل بحران آب به چه سمتی میره!
نه برداشت من برعکس بود: مثلا مرزهای ایران و افغانستان طوری باشه رود هیرمند و دریاچه هامون هر دو در یه کشور قرار بگیره! این طوری اگه برداشت از آب رودخانه هیرمند زیاد از حد باشه، به همون کشوری آسیب میزنه که داره زیادی برداشت میکنه.
البته طبق شواهد الان به نظرم میرسه چندان تاثیر خاصی هم نداره، ما کلی جاها آسیب برداشت زیاد از حد از رودخانه هامون رو دیدیم ولی باز هم برداشتیم
پ.ن. نکات پاسخ قبلی در تدایکس مطرح شد و برام جالب بود یادداشت کردم.