این از اون سوالهای پیچیده و بنیادینه.
من یه بار داشتم درس میخوندم در مورد کانالهای زیستی. نوشته بود که زمان تاثیر مهمی در عبور مواد از این کانال زیستی داره. بعد یه دفعه این اومد توی ذهنم که اگه کانال به هر دلیلی مسدود بشه، زمان کجا میره.
این سوال باعث شد که یه چیزی بنویسم
شاید جالب باشه براتون:
[ای وصالت یک زمان بوده فراقت سالها])
گاهی بدیهیترین مسایل هم برای ادم پیچیده میشه …
داشتم در مورد انتشار مواد از یک کانال زیستی مطلب می خوندم بعد یه جاش رسید که میگفت انتشار مسالهای وابسته به زمانه …
بعد داشتم فکر می کردم که اگه ساختار کانال طوری بشه که اصلا ماده ازش نتونه عبور کنه، اونوقت مفهوم زمان رو کجای نمودار باید جا بدیم … یا این که وابستگی به زمان از بین میره ؟ خب به جاش چی میاد؟ زمان کجا میره ؟
احساس خنگی بهم دست داد … هنوزم سوزن مغزم روی این موضوع گیر کرده که ماده در زمان گذر می کنه یا زمان در ماده؟
شبیه این میشه که توی ساعت شنی، یه دونه شن بندازیم که راه حرکت شنها رو ببنده و نتیجه این میشه که زمان نمی گذره؟ … نه واقعا انقدر ساده لوحانه ؟! یا مثلا باطری ساعت تموم بشه، یا در ساعت آبی (اینو تازه بلد شدم خیلی هم خوشگه) وزن یا قطر منفذ فنجان تغییر کنه اونوقت سرعت گذر زمان عوض میشه؟ البته سرعت که نمیشه گفت خودش با پذیرفتن تعریف زمان تعریف میشه … نکنه زمان هم مثل خیلی چیزهای دیگه پنداری باشه که فقط در مغز ما مفهوم پیدا می کنه؟ و با احساس و عاطفه در هم پیچیده شده ، شایستی این ناقلهای عصبی که پیامهای عصبی رو منتقل می کنند دست به دست هم میدن و زمان رو در ما به جریان می اندازن …
ویکی نوشت1 : حدود شش قرن قبل از میلاد، بابلیها «در عصر امپراطوری دوم» چند مورد ابداعی از خود بجای گذاشتهاند که امروزه نیز مورد استفاده کلیه کشورهاست . مرسوم داشتن هفت روز هفته و تعیین عدد پایه ۶۰ برای ساعت، احتمالاً از یادگارهای تمدن میان رودان(بابلی) است .آنها باور داشتند که عدد ۶۰ به اعداد ۱ ، ۲ ، ۳ ، ۵ ، ۶ ، ۱۰ ، ۱۵ ، ۲۰ ، ۳۰ قابل تقسیم است . لذا، این عدد را پایه در نظر گرفته و مبنای تقسیم بندی ساعت قرار دادند. همچنین تقسیم بندی دایره به ۳۶۰ درجه «مضربی از ۶۰» از کارهای بابلیها میباشد .
استفاده از خورشید و آب یکی از ایزارهای قدیمی سنجش زمان بوده است انسانهای نخستین از سایه خورشید، با استفاده از ستونها و یا دیوارهها، زمان را تعیین میکردند بعدها ساعت آبیاختراع شده است که در ایران به آن پنگان و یا فنجان می گویند.
ویکی نوشت 2 : یکی از اولین ابزارهای سنجش زمان ساعت آبی بوده است که احتمال داده میشود در ایران اختراع شده باشد. از حدود ۴ هزار سال قبل نشانههایی از استفاده از ابزار برای سنجش زمان مشاهده شده است. در مصر- ایران- عراق- هندو تمدنهای قدیم ابزارهایی پیدا شده که باستان شناسان می گویند برای سنجش زمان بوده است. اما بنظر بیشتر پژوهشگران این ابزارها برای سنجش زمان نبوده بلکه بیشتر جنبه مذهبی و دینی و برای مناسبتهای دینی بوده است. امروزه دستگاه سنجش زمان را ساعت می گویند که مهمترین ابزار برای اندازه گیری زمان است. ساعت با فرم نوینش (۲۴ ساعتی) از قرن پانزدهم رایج شد و در یک قرن گذشته رواج عمومی پیدا کرده است.
ویکی نوشت 3: از نظر واژه شناسی ایرانی، زمان ریشه گرفته از واژه زروان است که الهه زمان در ایران پیش از اسلام بوده.<پژوهشی در اساطیر ایران/ مهرداد بهار>دو دیدگاه گوناگون در تعریف زمان وجود دارد. دیدگاه نخست بیان میکند که زمان قسمتی از ساختارهای اساسی جهان است، بُعدی است که اتفاقات پشت سر هم در آن رخ میدهند. همچنین این دیدگاه بیان میکند که زمان قابل اندازهگیری است. این یک نوع دیدگاه واقع گرایانهاست که آیزاک نیوتن بیان میکند و از این رو گاهی با نام زمان نیوتونی شناخته میشود.
در مقابل، دیدگاه دیگری چنین بیان میکند که زمان قسمتی از ساختارهای ذهنی انسان است (همراه فضا و عدد) آن چنان که ما در ذهن خود رشتهٔ رویدادها را دنبال میکنیم همچنین در ذهن خود برای طول آن اتفاقات کمیتهایی را از قبیل ثانیه، دقیقه و ساعت تعریف میکنیم.
تعریف دوم به هیچ هویت مستقلی برای زمان اشاره نمیکند که اتفاقات درون آن رخ دهد. این دیدگاه حاصل کار گوتفرید لایبنیتس و امانوئل کانت میباشد که زمان را قابل اندازهگیری نمیداند و میگوید تمام اندازهها در سیستم ذهنی بشر رخ میدهد.
به طور کلی در فیزیک زمان و فضا به عنوان کمیتهای بنیادی بهشمار میآیند و امکان بیان تعریفی دقیق برای آنها در قالب دیگر کمیتها نیست به این خاطر که بقیه کمیتها همچون سرعت، نیرو و انرژی همگی به وسیله این دو کمیت تعریف شدهاند.
داود بن محمود قیصری ، در سده هشتم هجری و در رساله «معمای زمان» مینویسد که «زمان نه آغازی دارد و نه پایانی. زمان، قابل تقسیم نیست و آنچه که ما آنرا بخش میکنیم تنها در پندار ماست.»
ویکی نوشت 4 : تیک تاک واژه ای هست که بعد اختراع ساعتهای آنالوگ رایج شد (این ترجمه منه شاید توی ویکی فارسی یافت نشه )
ویکی نوشت 5 : طریقه کار فنجان یا ساعت بدین گونه بود که میر آب با چشم دوختن به فنجان با هر بار پر شدن و غرق شدن آن و خوردن کاسه به کف دیگ یک فنجان یا هفت دنگ و نیم یا(۷ دقیقه و نیم امروزی) محاسبه نموده و یک سنگ کوچک برای هر بار غرق شدن کاسه در یک کیسه یا یک ظرف سفالی میگذاشت وقتی که باغ فرد مورد نظر آبیاری میشد و اعلام انتفال آب به باغ فرد دیگر میشد برای محاسبه جمع کل (تعداد فنجان)هایی و زمانی که آب برای مزرعه یا باغ رها می شده تعداد تشلهها یا سنگها یا چوب خط شمرده میشد و معلوم میشد که مثلاً فرد ۱۰ فنجان یا به عبارت امروز ۷۵ دفسف آب برده است. لذا تعدا فنجانهای و زمانی که سهامدار قنات آب برای باغ خود یا زمین می برده را دقیقاً حساب می شدمثلا اگر ۱۰ سنگ درون کیسه باشد یعنی ۱۰ فنجان یا معادل امروزی(۷۵ دقیقه) آب قنات را فرد استفاده کرده است. اگر فردی ۱۰ فنجان سهم از قنات داشته باید (معادل امروزی هفتاد و پنج دقیقه) یعنی مدت زمانی که ۱۰ فنجان آب پر شود آب قنات را به زمین یا باغ خود رها می کرده است و با اعلام جار زدن و یا شیپور زدن یا یک صدای قرار دادی فرد بعدی آب را به باغ یا زمین خود منتقل می کرده و به همین ترتیب… معمولاً محل استقرار دایمی فنجان و مدیر آن (میر آب) خانه فنجان بوده است
دنگ : صدایی که از بر هم خوردن دو سنگ یا دو چوب برآید / شور و هوی قلندران/
گر به سجده آدمی سرور شدی
دنگ هر رزاز (برنج فروش)پیغمبر شدی (مولوی)
در عشق جانان جان بده بیعشق نگشاید گره
ای روح این جا مست شو وی عقل این جا دنگ شو (مولوی)
نتیجه : نتیجه این که من محمود قیصری گونه فکر میکنم. زمان در ما شاید یه مفهمون انتزاعی باشه … مفهومی که با تغییرات محیطی و محاطی در ذهن ما فرم و قالب پیدا می کنه … این که مثلا ناخن های من بلند شده و کوتاه می کنم و باره دیگری و بارهای دیگر این اتفاق می افته … مثل عدد پنج که وجود خارجی نداره اما پنج درخت و گل داریم ، خیلی هم احساس بلاهت بهم دست داده، نمیدونم باهاش چه کار کنم
عنوان: از غزل 145 دیوان شمس (انگار می خواسته قانون نسبیت تایید کنه :دی )