چطور میشه از واقعیتهای تلخ پنهان یک جامعه مخفیکار باخبر بود یا از آسیبهای آن در امان بود؟
چطوریه که هر از چندگاهی خبری از تباهی یک فرد یا گروه تکان دهنده میشه؟ این از ماهیت ذاتی بعضی رفتارهاست یا روند منفی پنهانکاری آموخته شده در جامعه؟ یا تعریف متفاوت اخلاق و تباهی اخلاقی در جوامع گوناگون؟ یا قوانین حاکم بر جوامع در برخورد با متخلفین از قواعد تعریف شده، یا شکل متفاوت و بعضاً ناقص اجرای قوانین؟
مثلاً ممکنه در بعضی جوامع کسایی که نمیتونن یا نمیخوان در یک تعهد زوجیت به معنای واقعی وفادار باشن، از ازدواج رسمی خودداری کنند، آیا در جامعه ما هم اوضاع همینه، که نیست؛ هست؟ نگرانی یک طرفه یک فرد متعهد از طرف پنهانکارش ممکنه تا آخر عمر ادامه پیدا کنه. شاید مثالم بیربط به نظر برسه، اما فکر میکنم این نظام جامعه ماست که با سرپوش گذاشتن روی خیلی از واقعیتها، شرایط زندگی سالم و شرافتمندانه رو سخت کرده جوری که آدمهای بلاتکلیف و حتی خائن رو با صنعت ریاکاری جلو میبره تا جایی که با یک شوک و تصادفی که ممکنه هیچوقت هم اتفاق نیوفته، دستشون رو بشه، این در حالیه که اونا آسیبهای خودشون رو زدن. جالب اینجاست که مسأله روز جامعه بعد از کشف خارقالعاده چیزی که وجود داشته و مخفی بوده میشه تعجب و تهاجم به اون فرد یا گروه مکشوف و تمام آسیبی که به اطرافیان اونا رسیده و زین پس چند برابر میشه فراموش میشه یا اصلاً کسی بهش فکر نمیکنه.
البته حس میکنم فضای مجازی و گردش نسبتاً آزادتر اطلاعات در سطح وسیعتری تونسته آگاهی به لایههای زیرین رو در دسترستر کنه و شیرینی کاذب دهان بیخبران رو تلخ.
مرتبط با موضوع علت رواج دروغگویی در اقلیم ایران چیه؟