سفرنامه فبکی کرمان

مسئله‌های موازی برای اون ادعا، «اهل بحث و بررسی نیستند»، که به ذهن میرسه رو هم مطرح می‌کنم، اگه دوست داشتین و تو این بحث میگنجید، کمی از مشاهداتتون بگین که چطور فرض «خیر چون یادگیری را جدی نمیگیرند» رو انتخاب کردین؟

  • ایا انها اهل بحث و بررسی نیستند؟
  • ایا بحث و بررسی را بلدند؟
  • ایا شرایط فیزیکی و ذهنی برای بحث و بررسی اماده س؟
  • ایا حس میکنند اگر جدی باشند، اسکول دیده میشوند؟ و ادمای غیرجدی در جمع جذابترند؟
  • ایا به مرور زمان ذهنشان تنبل شده است و در پرسشگری ضعیف شده؟
  • ایا استرس دارند اشتباه کنند؟
  • ایا چی؟

شاید هم علت کلی گویی ما، ناتوانی در انتخاب مسئله ی درست است (و یا حتی یه رابطه ی همبستگی ساده: ما در انتخاب مسئله اصلی ناتوانیم + ما کلی گو هستیم)!

گاهی اون قدر درباره ی کلیات حرف میزنیم تا بتونیم مسیر درست رو پیدا کنیم. این یه روش برای حل مسئله ی پیچیده ست: «ابتدا به شکل واگرایی درباره ی موضوع گفتگو کن»!

سوالم درباره فبک اینه که ایا مسئله ی بدتعریف یا کلی رو از بحث حذف میکنین؟ یا چیز دیگه؟

6 پسندیده