آدم هایی که سن عقلیشون بالا هست و نسبت به هم سن و سال های خودشون بیشتر درک میکنند زندگی رو , تنها میمونند… خلاصه بگم باهوش ها تنهایی رو ترجیح میدن چون میبینن سطح فکری دیگران پایین تره نمیتونن کنار بیان , آدم های باهوش رو نمیشه فریب داد یا اینکه سخت عاشق میشن یا شایدم نشن , دنیا برای آدم های معمولی قشنگ تره اگه بیست سالت باشه حداقل بیست سال بزرگ تر از خودت زندگی رو درک کنی افسردگی میگیری چیزایی که برای هم سن هات جذابیت داره برای تو جذابیتی نداره اهدافت متفاوت میشه. موندم چی کار کنم شاید بعضی ها بتونن منو درک کنند در کل آدم های معمولی قشنگ تر از زندگی میکنن نمیدونم فهمیدن یه نوع درد هست نفهمیدن هم یه نوع درد . راهی پیدا نمیکنم برای رهایی , آدم ها تنها ترم میکنن تعداد آدم هایی که بتونن درکم کنند خیلی کمه خیلی کم. آدم افسرده ای نیستم اگه آدما شبیه خودم بودن اما حس میکنم شاید سرنوشتم تنهایی باشه . کسی هست این حس رو تجربه کرده باشه ؟
بخوام لحن خنثی به کار ببرم، میتونیم بگیم آدمهای متفاوت از نُرم جامعه.
یه زمانی محیط اینجا پر از این آدمها بود ولی الان به نسبت خلوت شده (به دلایلی). نمیتونم برای تحمل کردن توصیهای داشته باشم ولی میتونم بگم: جامعه کنونی ایران نمیپذیره تفاوت رو، این یک واقعیتی که به طور شخصی تجربه کردم. تحسینهایی میشنوی، ولی در شرایط واقعی جامعه، براساس نُرم ارزیابی میشی و در نهایت به شدت منزوی، یا حتی به سمت نابودی میری (در مواردی آدمها مثل یه درس عبرت از آدمهای متفاوت یاد میکنن).
میتونم بگم یا باید رفت به جایی که اهمیتِ حداقلی برای تفاوت قایل باشن (یا حتی به جایی که تفاوت ارزش حساب میشه)، یا باید سعی کرد که نُرم رو یاد گرفت تا حد ممکن و با آزار این یادگیری کنار اومد. راه مابینی در این شرایط وجود نداره (از نصحیتهای متداول هم باید پرهیز کرد: خود باش هرچند دنیا مثل تو نیست و …) جامعه اهمیت داره و نادیده گرفتن اون میتونه به شدت خطرناک باشه.
چقدر قشنگ توضیح دادید با اینکه گفتید به کسایی که میگن خودت باش گوش نده و جامعه اهمیت داره کاملا موافقم , باید همرنگ جماعت باشی اما هر کاری کنی نمیشی بنابراین در ظاهر تا حدودی خودتو شبیهشون نشون میدی در ظاهر که گفتم منظورم خصوصیات اخلاقی بود اما در باطن داستان متفاوته از درون میسوزی و میسازی , و اینکه دقیقا من هم راهی پیدا نکردم
به نظر من بستگی به امکانات و سطح زندگیتون داره. اگه میتونید یا با امکانات شخصی یا از طریق ادامه تحصیل از ایران برید (یه مدت زمانی باید تلاش کنید که با قواعد بازی این مملکت بسازید تا موقعیتی به دست بیارید). حرف این نیست که جای دیگه این مسائل براتون مهم نخواهد بود، حرف این که هم میتونید دغدغهها رو تبدیل به تحقیق، جستجو و حتی دانش کنید و هم اینکه گروههای موثری برای همراهی و درک پیدا میکنید.
بعضی وقتها البته این فرار هم ممکن نیست به دلایل شخصی یا شانس و اتفاقات. صرفا گفتم که موندن و ساختن با شرایط آدم رو ویرانتر و ضعیفتر میکنه تا جایی که امکان و انرژی برای تغییر وضعیت باقی نمیمونه.
با همون بعضی ها بیشتر ارتباط بگیر
ولی جامعه رو به کل رها نکن
هر کس یک خوبی هایی داره و میتونی با نقاط مشترک با هر کس ارتباط بگیری البته در چهارچوب عقلی خودت !
همیشه هم بحث های عمقی خوب نیست آدم گاهی باید خاکی باشه
با اهل علم صورت علمی خودت رو بروز بده و با اهل ظاهر در حد همون ظاهر حرف بزن . همه باید اینطور باشند دقیقا مثل آب که داخل ظرف های مختلف میره ولی همون آبه.
البته نرمی که از اصول اخلاقی فرد تخطی نکنه.
یک چیز دیگه هم هست ما جامعه رو بصورت کل میبینیم و فکر میکنیم اون داخل همه اجتماعی و کاملا برونگرا هستن در حالی که اونها هم خط کشی خودشون رو دارن و این رو برای افراد «نرد» میگم که نگران نباشن . داشتن چند تا دوست مثل خودشون و یک ارتباط کنترل شده که نه منزوی تون بکنه و نه هم شکل اونها با جامعه خیلی بهتر از ارتباطات سطحی بسیار بالا و با کیفیت پایین هست چه بسا اونها در ظاهر خوشحال باشن و از درون احساس تنهایی و درک نشدن بکنن.
اصلا منظورم این نیست بحث های عمقی کنم فقط , اتفاقا آدم شوخی هستم یعنی شخصیت خیلی جدی ندارم اما بنا به دلایل زیادی از یه شخصیت برونگرا به درونگرا تبدیل شدم
صرفا برای اینکه ببینیم چقدر میشه تجربه رو منتقل کرد و براساس تجربه توصیه کرد:
-
تا حالا تست شخصیت دادین؟ من حس میکنم که شخصیتی نزدیک به INTJ یا INFJ دارید.
-
توی امور مرتبط با کارهای رسمی، چه حسی دارید؟ مثلا کارهای اداری یا کارهایی که افراد قرار به نحوی ارزیابی انجام بدن و اون ارزیابی روی وضعیت شما اثر میزاره.
اگر دوس داشتین، جواب بدین تا بحث مشخصتری داشته باشیم. الزامی هم به بیان جزییات دقیق نیست، صرفا کلیات در این سطح به نظرم کافیه.
کجا میتونم تست شخصیت انجام بدم ؟
متوجه نشدم دقیقا سوالتون رو اگه میشه با مثال واضح تر توضیح بدید .
جاهای مختلفی هست. برای مثال:
معمولا این تیپ شخصیتها با وضعیت موجود به سختی سازگار میشن چون اصول و ساختار ذهنی مستقلی دارن. در شرایط جامعهای که تنوع رو میپذیره، این تیپ شخصیتها میتونن فرصت رشد و ایجاد تحولهای قوی داشته باشن. ولی در شرایط جامعه ایران که در یک «مکانیسم اجتماعی» به سر میبره و به هیچ تنوعی احترام نمیزاره، این شخصیتها یا باید تغییر کنن و مکانیسم اجتماع رو بپذیرن یا در زیر فشارهای اجتماعی از سطح بالا و اطرافیان، منزوی میشن و خرد میشن. در واقع به همین دلیل هست که اکثر افراد تاثیرگذار در ایران، عموما در زمان زندگی خودشون منزوی و مطرود جامعه بودن و بعدا شاید برحسب تغییر مکانیسم معروف شدن.
آره دقیقا همینجوری هستم . کلن آدم متفاوتی هستم نسبت به آدم های اطرافم . همیشه دنبال یاد گرفتن و پیشرفت و … و اینکه شخصیت وابسته ای هم ندارم دوست دارم بیشتر تنها باشم و از تنهاییم لذت میبرم و مطالعه میکنم و کار میکنم , البته تفریح هم میکنم اینجوری نیست که کل زندگیم کار باشه اما اینکه نوشته های شما درسته . اکثر آدم های دور و برم سعی نمیکنن تغییر کنند اما من همیشه تلاش میکنم بهتر از دیروز شم ( شخصیت )
از شلوغی و جمع خوشم نمیاد. خیلی هم کمالگرا هستم همیشه حس میکنم جا برای بهتر شدن هست . نمیدونم حالا منظور شما چنین شخصیتی بود یا نه
من حدسم اینه که بیشتر به سمت INFJ هستید به دلیل کمالگرایی. به هر حال، صرفا به عنوان کسی که با انسانها در سطوح مختلفی کار کردم (از استادی، مدیریت همینجا، مدیریت تیمهای مختلف)، میتونم بگم که شخصیت شما و افرادی مثل شما بسیار ارزشمند و دارای پتانسیل بسیار بالایی هستن. منتها بازار و فضای ایران برای بروز و بلوغ این پتانسیل به هیچ وجه مناسب نیست. با آدمها خبره، بخصوص کسانی که در فضای متعادلتری در داخل یا خارج هستن، مشورت کنید. راه تغییر محیط زندگی ممکنه بسیار سخت به نطر بیاد ولی شانس استفاده از استعداد و پتانسیلهای شخصی رو بسیار بالا میبره .
امروز ممکنه بتونید جدالتون با جامعه رو نادیده بگیرید (ignore) ولی به تدریج با ورود جدیتر به فازهای بعدی زندگی، این جدال دیگه قابل صرفنظر کردن نیست. یه روز به خودتون میاد و میبینید که کلا انرژی و استعداد صرف همین جدال شده بدون هیچ دستاوردی. اون موقع در ارزیابی اجتماع دیگه یه شخص با پتانسیل به حساب نمیاید و یه فردی با عمر از دست رفته به حساب میاید (تجربه شحصی و مشاهده از چند مورد مشابه رو گفتم).
عقل ربطی به سن نداره .
انچه که عقل حکم میکنه انجام میدیم .
شاید خیلی از افراد کم سن و سال باشند ولی دلایل عقلی خوبی دارند
اینکه بتوانیم موقعیت های دیگران از هر نظر خصوصا در هنگام ناراحتی بسنجیم
و درک کنیم خیلی عالیه
و یا اینکه در بحرانی که تو ذهنش درگیر شده بتونیم کمکش کنیم .