در ادبیات و فرهنگ و تاریخ ما و جهان، داستان های عاشقانه بسیاری وجود داره، بعضیا افسانه و برخی واقعی.
تو تجربه های شخصی خیلی از آدما هم کم و بیش میشه دید همه به سادگی و منطقی از عهده مسایل علاقه بر نمیان.
داستان چیه؟ چرا بعضیا شهره شهر میشوند به عشق ورزیدن؟ چرا بعضیا معشوق میشن و سر میشکند دیوارشان؟
در دنیای واقعی ما، علاقه به آدما کمک کنندست یا کند کننده؟ چه جوری علاقه رو منطقی کنیم؟
آیا
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند؟
می دونین به نظر من تو دنیای الان ما علاقه و عشق مساوی با محدودیت طرف مقابل شده و این قضیه دختر و پسر هم نداره. افراد انتظار دارن تمام وقت و فکر و ذکرشون تمام وقت درگیر این عشق باشه. و من دارم اطرافم این رو می بینم. اما به نظر من تو دنیای واقعی الان عشق کنار هم بودنه بدون اینکه دنیای همو آشفته کنیم. کمک به پیشرفت همدیگه و درک شرایط طرف مقابله!! نه وقت گذرونی تو شبکه های اجتماعی. من عشق واقعی رو در این می بینم که آدم مقابلم من، سلایقم و ایده هام رو ببینه و رابطمون باعث نشه حس کنم دارم از ایده هام و تفکراتم عقب میفتم.
دوست دارم تاثیرگذارترین جملاتی که در این مورد خوندم از کتاب پیامبر و دیوانه جبران خلیل جبران رو در پاسخ به این سوال بنویسم:
…به یکدیگر مهر بورزید، اما از مهر بند مسازید، بگذارید که مهر دریای مواجی باشد در میان دو ساحل روح های شما.
جام یکدیگر را پر کنید، اما از یک جام منوشید.
از نان خود به یکدیگر بدهید،اما ازیک گرده ی نان مخورید.
با هم بخوانید و برقصید و شادی کنید، ولی یکدیگر را تنها بگذارید،
همانگونه که تارهای ساز تنها هستند،با آن که از یک نغمه به ارتعاش در می آیند.
دل خود را به یکدیگر بدهید، اما نه برای نگهداری، زیرا که تنها دست زندگی می تواند دلهایتان را نگه دارد.
در کنار یکدیگر بایستید ،اما نه تنگاتنگ:
زیرا که ستونهای معبد دور از هم ایستاده اند،
و درخت بلوط و درخت سرو در سایه ی یکدیگر نمی بالند.
عجب بحث خوبی مطرح کردی
به نظرم علاقه معقول باید دو طرفه باشه آزادانه و به دور از جبر باشه و وابستگی بیش از حد نیاره قرار هم بر این نباشه زندگی رو مختل کنه … فعلا همینا به ذهنم رسید
این بحث یه بحث خیلی خیلی خیلی مفصله !
و تا جایی که مربوط به فیزیک انسانه ! انسان طوری آفریده شده که نیاز به جفت رو درونش داراست !
حالا نه تنها انسان بلکه همه موجودات زنده
که بدین صورت که دوتا موجود تصمیم میگیرن باهم یکی شوند !
و فرزندی که متشکل از هر دوشونه به وجود بیارن !
اینو دنیا اجبار کرده برای تمام موجودات زنده
حالا وقتی این موضوع پذیرفته و درک شد !
وقتشه هرکس طبق سلیقه خودش زندگی خودشو بهتر و بهتر کنه !
مثل نیاز به غذا ! که امروزه به عنوان یه لذت خیلی مهم تو زندگی خوی گرفته !
زندگی زوجین هم تاکید شده که بعنوان یه لذت دیگر مهم تو زندگی افراد خوی بگیره !
تاریخ و افسانه ها هم بهترین لذت را برای این موضوع نشان داده ان !
که با چاشنی وفاداری و از خودگذشتگی و یکی شدن درون و برون و دوستی عمیق و … .