سوال خوبی است
حقیقت چیزی است چه بخوایم چه نخوایم وجود داره مثل وجود خدا مثل قوانین خدا مثل روش کار خدا
تعداد چیزهای که حقیقت است خیلی خیلی کم است
ولی واقعیت یک تونل است که اون تونل که حقیقت است واقعیت ها رو ایجاد میکنه
با ذکر مثالی شرح میدم ::
کسی که به وجود ایده های زیاد در زمینه ی تخصصش باور داره برای این فرد ایده های زیادی پیدا میشه ! حتی اگه جنبه ی معنوی رو نگم که اصل ماجراست بازم به علت باورش دنبالش میفته و پیداش میکنه
ولی کسی که میگه ایده وجود نداره همه ی ایده ها تموم شدند ! خب مسلما دنبالش نمیفته
الان اینجا واقعیت پیش دو نفر دو چیز متفاوته !
حقیقت از ریشه حق است و همیشگیست ولی واقعیت اتفاقیست و محدود به زمانست
به عبارت دیگر حقیقت قدیم و واقعیت حادث است
این دو گاهی منطبق و گاهی زاویه دارند
حقیقت با مجاز در تضادست ولی واقعیت گاهی بر مجاز منطبق
حقیقت را همه کس نمی بینند ولی واقعیت را اکثرا می بینند به عبارت دیگر حقیقت را با چشم دل باید دید بقول حضرت پروین اعتصامی:
حقیقت را نخواهی دید جز با دیده معنی / نخواهی یافتن در دفتر دیو این معانی را
جواب همه به نظرم تا حدودی در یک راستا بود و خوشبختانه همه میتونند حقیقت رو از واقعیت تشخیص بدهند؛ اما به نظرم در مرحله بعدی با چند نکته مهم روبهروایم اینکه ما تا چه میزان تلاش میکنیم واقعیتها رو براساس حقیقتها رقم بزنیم؟ تا کجا حقیقتها و واقعیتها رو با تمام تفاوتهاشون میپذیریم؟ کجا تلاش میکنیم بهخاطر حقیقت با واقعیت مبارزه کنیم؟
بسیار یک دنیای جالبی است. حقیقت درون انسانها را میتوانی به زودتر از آنیکه فکرش را کنی، پیدا کنی! ولی افسوس در دنیای واقعیتها گیر کردیم. واقعاً چرا ما واقعیت انسانها را میبینیم، نه حقیقت درونشان را ؟! بگذرد صورتی که واقعیت میتوانم یک دورغ محض باشد و حقیقت معنای کامل راستی است .! واقعیت خود میاید از حقیقت سرچشمه میگیرد. تا بتواند دروغ را به یک نوعی راست جلوه دهد . مثال: در واقعیت او به من کمک میکند ولی در حقیقت مایل نیست . !!! واقعیت پول خوب است ولی در حقیقت خوشبختی نمی آورد.
حقیقت به معنای راستی بکار میره. حق و حقانیت. اما واقعیت آنچیزی است که هست و وجود دارد. اردوگاه کار اجباری آشویتس یک واقعیت است. اما آیا برآمده از یک حقیقت است؟ بنیانگذاران اردوگاه آن را حقیقت و راه درست برای معدوم سازی گروهی خبیث میدانند و مخالفان آن را باطل و گناه بشری قلمداد میکنند. پس میتوان حقیقت را به تعابیر و تفاسیر مختلف به کار برد.
از همین جا اختلاف فلاسفه در مورد حقیقت شکل میگیرد. گروهی مانند افلاطون بر وجود حقیقت تاکید میکنند و یک پله بالاتر اعلام میکنند که انسان این توانایی را دارد که به کنه حقیقت دست پیدا کند ، مثل عالم مُثُل.
گروهی دیگه مانند کانت بر وجود حقیقت تاکید میکنند اما معتقدند انسان نمیتواند به حقیقت (شی فی نفسه) دست پیدا کند. بلکه ما تنها میتوانیم جلوهها و صورتهایی از آن را بفهمیم نه اصل آن را.
و نهایتا گروه سومی (عملگرایان) معتقدند که حقیقت وجود ندارد (یا به عبارتی حقیقت مطلق وجود ندارد). حقیقت هر لحظه در اثر عمل انسانی ما ساخته و نابود میشود. هر آن چیزی را که خوب قلمداد کنیم ، یا نتیجهای خوب به همراه داشته باشد ، آن حقیقت است. در نتیجه ممکن است زمانی حق ، صلح باشد و زمانی دیگر حق ، جنگ.
تشکر ، من با گفته های شما موافق هستم . ولی بحث ما بر این است که یک تفاوت کاملی بر روی حقیقت و واقعیت را بگذریم. به طور مثال هر چیزی که به چشم میبینیم واقیعت دارد ولی حقانیت ندارد، حقیقت نیست. با دیدن چهره یک انسان تو واقعیت او را میبینی که شاید نقاب زده باشد ، پس دروغ . حقیقت او را نمیتوانی ببینی، چون به چشم دیده نمیشود. پس راستی در حقیقت است ، نه در واقعیت.
تشکر از شما بزرگوار،
نظریات بسیار عالی و مفیدی بود.
حقیقت و واقعیت
علوم انسانی و علوم تجربی
علوم انسانی چیزی نیست که ما میسازیم و علوم تجربی ساخته دست ماست.
هر چیزی که به دست و تجربه انسان در این دنیا و مربوط این دنیا میشود ، بوجود میآید. راست محسوب نمیشود.
چرا خمی خواهیم از حقیقت فرار کنیم و واقعیت را راست جلوه بدهیم .
می دانید چرا ، بخاطر اینکه ما در واقعیت ها گیر کردیم . میدانیم که اشتباه است ولی چون در زندگی خود استفاده میکنیم از واقعیت . پس دوست نداریم یا اجازه نمیدهیم کسی به واقعیت های ما بد بگوید .
این فقط فریب دادن خود است ، نه چیز دیگر .
دنیا واقعیتی است که فاشیست یعنی دورغ است ، به دنیا فریب نخورید که دنیا واقعیت دروغ است .
تشکر از شما دوست عزیز،
بله دقیقاً ،
روح انسان حقیقت است و جسم واقیعت.
روح انسان دایمی است و جسم فقط در این دنیا می باشد و بس.
پس حقیقت راست است و واقعیت دروغ .
تشکر از شما دوست بزرگوار،
ما واقعیت را میسازیم و از حقیقت کمک میگیریم تا به هدف خود (چه درست یا چه اشتباه ) برسیم .
چیزی که ساخته میشود فقط می تواند گفت که دروغ محسوب میشود .
مثال واضع
در آفرینش انسان و ساخت انسان توجه کنید . به اصل حرف خواهی رسید .
آفرینش انسان حقیقتی است که خدا در آن دخالت دارد.
ساخت انسان واقعیت است که انسان در آن دخالت دارد.
پس تفاوت ، مشخص است
تشکر از شما بزرگوار،
من تقریباً با نظر شما موافق هستم !
ما در اینجا هدف نداریم تا واژه یا کلمه واقعیت را امتیاز بدهیم و بگذاریم ارزش او بالا برود ، با باز کردن این نوع بحثها .
هدف من اینست تا واقعیت اصلی فاش شود تا دیگر فریب واقعیت ها را نخوریم . این مورد چیزی میباشد که انسان در لحظه آخر عمرش به این واقعیت میرسد که همه چیز دروغ و فانی بوده .
خواهشاً به این مطالب من فکر کنید و بیشتر بر روی آن تمرکز داشته باشید .
تمام آشفتگی ها دنیا بر واقعیت های است که ما قبول کردیم ، یعنی اشتباه کردیم . چون واقعیت را فقط دیدیم.
انسانهای سو استفاده گر به این موضوع زود رسیدند و با افکار پلیدشان در ذهن و قلب ما خانه کردند . و به هداف خود رسیدند .
مثال یک دختر عروسی میکند ، یعنی با حقیقت های فرد عروسی میکند یا واقعیتهای او .
مسلماً با واقعیت هایی که به چشم میآید ،نه حقیقتی که نمی تواند ببیند
تشکر از شما بزرگوار ،
گفته های شما این را شرح میدهد که واقعیت از حقیقت سرچشمه میگیرد. پس واقعیت راست است و مثبت .
ولی من میگویم واقعیت دروغ است ؛
این نکته را خواهشاً تحلیل کنید .
واقعیت از حقیقت سو استفاده گی میکند ، تا با راستی حقیقت بیاید ظاهر شود به پیش چشم .
پس چیزی که با راستی می آید را راست تصور میکنیم و این میشود که خودت را فریب واقعیت میدهیم . بعد به پیش افکاری که از دید چشم بوده را میگویم . راست. است .
در صورتی که اینطور نیست . حقیقت راست و واقعیت دروغ
بسیار تشکر بزرگوار، بله چیزی که پروین اعتصامی بیان کردند را ما می خواهیم بشکافیم .
نتیجه جواب شما چیست ؟
آیا با نظر من موافق هستید که : حقیقت راست و واقعیت دروغ است!
نه با این شدت
حقیقت حق است یعنی نظر درست و کامل و جامع
و واقعیت چیزیست که رخ میدهد و به دید افراد بستگی دارد و برداشتی که از دروغ و مجازی بودن آن دارند و گاهی هم بر حقیقت منطبق است.
برای درک سخن حضرت پروین اعتصامی باید مثل ایشان بیاندیشیم چون سخن از فکر انسان سرچشمه میگیرد. بزرگان اهل رعایتند و همواره دانسته هایشان را رعایت میکنند و رسیدن به درک گفته هایشان حتی آنهایی که بسیار روان و ساده به نظر میرسند کاریست بس دشوار.
باسلام به اعتقاد بنده واقعیت آن چیزی است که در عالم واقعیت رخ داده اما حقیقت به درستی یا نادرستی یک واقعییت اشاره میکند که می تواند با واقعیت منطبق باشد یانباشد .مثلا فرض کنید دوستی پشت سر شما بدگویی کرده (واقعیت)خبرش به گوش شما برسدو شما ازآن دوست صادقانه میخواهید که حقیقت را بگوید وآن دوست اعتراف میکند این موضوع حقیقت دارد (حقیقت مساوی با واقعیت) اما ممکن است حقیقت را نگوید (حقیقت مخالف با واقعیت ) اما بعدا از طریق استعلام از دوستانی که درآن مجلس بودند حقیقت بر شما آشکار شود.
نظرها بسیار زیبا و تکمیل بود. یک مثال هم من میزنم که در موارد ندیدم. مثلا مرگ مادی هر موجودی یک حقیقت است که تا زمانی که شخص زنده است به واقعیت تبدیل نشده. حقیقت ثابت و واقعیت متغییر است. یعنی درسته که حقیقت میگه ما روزی میمیریم, اما واقعیت اینه که هنوز زنده ایم.