چرا خانومها بیشتر از آقایون خواهان ازدواج هستن؟

فقط به همین ادعا بپردازیم که به نظرم با یه حساب-کتاب ریاضی قابل رد هست:

حکم: مرد ۶۰ ساله راحت‌تر از خانم ۶۰ ساله میتونه شریکی برای زندگی پیدا کنه.

فرض: تعداد خانم ها در هر سن برابر تعداد اقاها در همون سن هست. فرض لزوما درستی نیست، ولی تا حدود خوبی برقراره (منبع: بانک داده های جهانی).

اگه شریک زندگی مرد ۶۰ ساله:

  • خانمِ جوون تر از خودش باشه، پس معناش اینه که تعداد خانم های جوونِ تنها از آقایون جوون تنها کمتر خواهد بود. پس آقایون جوون دو تا راهکار دارن: یا تنها بمونن، یا برن سراغ خانم‌های بزرگتر از خودشون.

    • اگه اقایون جوون برن سراغ خانم های بزرگتر از خودشون، پس خانم‌های بزرگسال هم دارن به راحتی شریک میابن.

    • اگه اقایون جوون ترجیح بدن تنها بمونن، پاسخ به سوال اصلی پیدا میشه:
      «پرسش: چرا خانم ها بیشتر از اقایون خواهان ازدواج هستن؟» «پاسخ: چون آقایون گزینه ی کافی در دسترس ندارن».

  • اگه این شخص خانم هم سن و سال باشه،‌ حکم داره نقص میشه. چون انگار اقا و خانم ۶۰ ساله دارن هم-وزنِ هم، شریک پیدا میکنن.

  • اگه این شخص خانم بزرگسال‌تری باشه، حکم خیلی نقص میشه! چون داره میگه خانم های حتی بالای ۶۰ سال به اندازه ی مردهای ۶۰ ساله میتونن شریک پیدا کنن. دیگه ببین خانم های ۶۰ ساله چطورن.

پ.ن. حساب-کتاب خیلی سرعتی و فی البداهه انجام شده و احتمال سوتی وجود داره.

8 پسندیده

از بس مردا هر کاری خواستن کردن ولی زنا تا با یکی حرف زدن بهشون صد تا انگ زدن خب این شد که این مسله به صورت خودکار در بیاد

متاسفانه این تفکر اشتباهه و این تو زن ها به صورت سینه به سینه در اومده
به نظر من فرقی بین زن و مرد نیست البته یه فرقایی هست ولی بیشتر تو خوی حیوانیشونه اگه دوست داشتید بیشتر توضیح میدم

3 پسندیده

خواهش مي كنم اين قسمت رو حتما توضيح بده :grin:

3 پسندیده

به نظر من هر انسان یه جنسیت جسمانی داره که هیچ ربطی به رفتارش نداره. درونش هر فرد یه مرد هست و یه زن.

پس موضوعی که توضیح میدم ربطی جنسیت ظاهری نداره

مردهای خوی وحشی گری سلطه طلبی و تک بعدی دارن، اگر این موضوع توسط تربیت خانواده، جامعه و درک درونی فرد کنترل نشه یه انسانی خواهیم داشت مثل خیلی از مردهایی که در روز میبینیم و تعجب میکنیم.

یه مرد خودش رو نمیتونه در مقابل تحریکات جنسی کنترل کنه و یک لحظه همه کنترلش رو از دست میده، یه مرد خیلی راحت خودش رو در هوای سلطه طلبی و تک بینشی رها میکنه و به اصطلاح خود شیفته میشه. برای همین ما گاهی می‌شنویم که ااا من مردم ها برام زشت نیست ولی تو زنی…
اگه چیزی برای زن زشته بدون شک برای مرد هم زشته

حالا ممکنه سپنتا ۶۰ درصد زن و ۴۰ درصد مرد توش داشته باشه
مریم ۸۰ درصد زن و ۲۰ درصد زن
قاسم ۹۰ درصد مرد و ۱۰ درصد زن
کبری ۷۰ درصد مرد و ۳۰ درصد زن

این تو‌ رفتار انسان ها حس‌ میشه
فقط و فقط نباید خودمون رو رها کنیم و تن بدیم به همه خواسته های درونمون

من با افتخار گاهی دوست دارم زن باشن و خیلی بدم میاد که مردم و شرمنده میشم از همه اونهایی که اسمشون و ظاهرشون با من یکیه

3 پسندیده

به نظر من خیلی چیزا به فیزیولوژی ربط داره در کتاب مغز مردانه توضییح میده که چطور یک پسر بچه در اثر تزریق شدن تستسترون رفتار سلطه طلبانه ای داشتن یعنی یه جور تحمیل زیست شناسی هس که مرد بر زن احساس سلطه کنه نمی خوام آنتی زنانه حرف بزنم ولی دانشمندان یه سری ازمایشاتی انجام دادن روی موش های نر که با موادی و داروهایی اثر تستسترون رو خنثی کردن بعبارتی جلوی مردانه شدن مغزشان رو گرفتن نتیجه خیلی جالبی دیده شد موش های نر رفتار موش های ماده رو انجام می دادن پس تستسترون باعث ایجاد تغییراتی در بدن میشه و باعث رفتارهایی میشه مث خشونت بیشتر سلطه طلبی جنگ حتی در طول تاریخ تستسترون خیلی در جنگا موثر بوده برای پیروز شدن به سرباز جایزه زن میدادن

6 پسندیده

به نظرم خانم ها چون بیشتر طالب رابطه عمیق هستن به همین خاطر بیشتر خواهان ازدواج هستن. یعنی بیشتر خواهان تعهد هستن‌.

البته که این تعهد میتونه تو رابطه دوستی هم تامین بشه ولی تجربه جامعه ما میگه آدما تو رابطه دوستی آنچنان تعهد پذیر نیستن و هر وقت دلشون خواست با یه خداحافظی خودشون رو راحت و خوشحال می کنن بدون ذره ای عذاب وجدان.
و این ضربه بزرگی برای یه دختر میتونه باشه و به همین خاطر اینگونه شده :grin:

ترجمه علمی صحبتام رو از زبون خانم دکتر “نهضت فرنودی” اینجا ببینید. جالبه:

5 پسندیده

درسته قرار نیس حرفای کتابا رو همین طوری قبول کنیم منم همین طوری قبول نکردم با تاریخچه زندگی خودم مقایسه اش کردم دیدم بخشی اش درسته تستسترون هم میتونه در جهت نابودی بشر پیش بره هم ارتقاش بعدش من اصلا ایده الیست نیستم از تمام ایسم ها بدم میاد از فمنیسم از کمونیسم از لیبرالیسم همشون . من بیشتر علم رو دوست دارم و این کتاب رو براساس ازمایشات علمی نوشتن اینطوری نیس که مثل رمان باشه محتویات ذهنشو خالی کنه روی کاغذ و در ضمن احساس میکنم با بخشی از نتایج کتاب که در مورد قدرت مردان بر زنان بود گارد گرفتی

1 پسندیده

با مرور نوشته‌ها به ذهنم اومد یه جمع‌بندی تا الان کمک کننده باشه، اما دیدم هنوز زوده، و بنظرم جواب با ترکیب ایده‌ها و نتایج زیست‌شناسی و روانشناسی و جامعه‌شناسی بدست می‌یاد؛ تازه بازم ممکنه قطعی نباشه.
پس چنتا سوال یا نکته:
آیا بهتر نبود ناصر در عنوان سوال به جای چرا، آیا می‌ذاشت؟ خوبیش اینه که از مدعی به پرسشگر تبدیلش می‌کرد. بهرحال هنوز در مورد اثبات ادعاش به قطعیت نرسیدیم. خودش البته همچنان مصره که حق باهاشه.

اگه رابطه بلند مدت رو از ازدواج جدا کنیم چطوره؟ جواب‌ها در هرقسمت به چه سمتی میره؟

آیا این اثبات شده است؟ ذاتی همه آدما چه زن و چه مرد نیست؟

چرا؟

چرا مردان را مستثنا می‌کنید؟ من هم نمونه‌های زیادی از مردان را دیدم که شوق پدر شدن دارند، قدیمی، جدید، حتی تحصیل‌کرده و استاد دانشگاه. بنظرم این مسأله رو ازدواج خانم‌ها در سن پایین‌تر تأثیر داره تا رو تمایل به ازدواج. اتفاقا بعد سن خاصی دیگه عامل تمایل به فرزندآوری از طرف خانم‌ها حذف میشه.
بنابراین، شاید بهتر باشه سوال اصلی ناصر در چند رده سنی مختلف بررسی بشه.

چه دلایلی دارید؟ یعنی پشتوانه‌های جنسیتی چیا هستن؟ مثلا آیا مطالبی که در ویدئویی که @najmeh هست، شامل: تفاوت هورمون‌‌های مغزی در جنس زن و مرد یا نظر فروید در تأثیر ارتباط بعد جدایی کودک پسر و دختر از مادر، می‌تونن پشتوانه تفاوت‌های جنسیتی مورد نظر ناصر باشند؟

باید در مورد بچه‌دار شدن و نیاز مادری یا حتی پدری بحث بشه. یه قسمت فیزیولوژیک داره و یه قسمت عاطفی. نظرتون در این باره چیه که یه خانم مجرد می‌تونه سرپرستی یک بچه رو قبول کنه؟ یا حتی یه زوج؟ البته اینجا احتمالا باید به دلیل مسائل قانونی سرپرستی، بحث رابطه طولانی مدت رو از ازدواج جدا کرد.

تعریف و حدود غریزه چیه؟ جایی دیدم که برای انسان سه ساحت قائل بود: غریزه، احساس، تفکر؛ خوبه بگم: جسم، روان، عقل؟

از نوشته شما ذهنیت خودم رو تقویت می‌کنم که مسائل انسانی قابل تعمیم نیست، و این که بهتر بود ناصر با آیا به جای چرا سوالش رو شروع می‌کرد، هرچند اون از موضع مدعی حرف زده و تا الانم سر موضعش هست. ولی با شما مخالفم که میگید هرکی صفتی رو نداره نمی‌تونه توصیفش کنه، درست فهمیدم؟
نظر شخصی و تجربه آدما خودش قابل اتکاست.

خوب چرا از این قسمت رو دست کم گرفتید؟ این نشون میده تمایل ازدواج خانم‌ها تقریبا چهار برابر آقایونه. حالا اگه دلایل این تفاوت پیدا بشه به بحث کمک می‌کنه؛ مثلا فوبیایی که گفتید در کدوم جنس بیشتره؟ من در خودم تا حدودی این ترس رو حس می‌کنم و از اضافه شدن یک سری تعهدات و روابط و کلیشه‌های مرسوم و گاهی گریزناپذیر به اسم ازدواج به زندگیم گریزانم.
البته روحیات شخص و جامعه (کشور و شهر و فرهنگ) مورد مطالعه هم خیلی مهمه.

در مورد خانم‌هایی که استقلال مالی دارند چطور؟ من خانم‌هایی رو می‌شناسم که با وجود استقلال مالی تمایل به ازدواج دارند. اینجا به عنوان یه دلیل می‌تونم نیاز به حمایت روانی و اجتماعی و تشکیل خانواده مستحکم و مستقل رو عنوان کنم. چیزی که تو فضای ایران تقریباً لازمه. جاهای دیگه رو نمی‌دونم، البته الان اوضاع کمی بهتر شده. اینها بعضیاشون مستقل و بعضیا با خانواده زندگی می‌کنن و بعضیاشون برمبنای اصول ارزشی یا تجارب شخصی رابطه رو برای خودشون مجاز نمی‌دونن و به ازدواج فکر می‌کنند.

جالبه ولی بیش از حد ساده‌سازی شده.

این دیگه واقعا عجیب بود، عجیب‌تر اینکه میگید زیاد اتفاق میوفته! به قول لاله دیتای موثق و دیگر هیچ، نهایتاً منبع موثق.

موافقم، خوب تحلیل شما چیه، تو همین قسمت تفاوت برتری مدرک یا شأن اجتماعی؟ این به کدوم بخش تفاوت‌های زن و مرد مربوطه؟

البته سپنتا تا حدی اشاره کرده:

حالا ریشه‌های مردسالاری چیه؟ آیا ذات مرد و زن هست؟ آیا جوامع پیشین زن‌سالار یا متعادل داریم؟

پس موافقید که حضور یک عامل خارجی تضمین کننده تعهد زن‌ها رو به ازدواج رسمی مایل می‌کنه؟ این جای بحث داره. شاید تو یه سوال جدا؛ اینکه عوامل بیرونی چقدر تضمین کننده دوام روابطند؟ آمار و انواع جدایی‌ها چی میگه؟

فک کنم همه رو دوباره کشوندم پای بحث، نوبت رو رعایت کنید لطفاً، خانما سوا آقایون جدا :sweat_smile:

5 پسندیده

همونطور که خودت اشاره کردی من همچنان مصر هستم روی حرفی که زدم پس به جای آیا از چرا استفاده کردم.
واقعا درک نمی کنم این بحث برای خانوم ها باید خیلی ساده باشه ، فقط کافی به خودشون رجوع کنند البته که اشخاصی هستند که اینطوری نیستند ولی من حرفم با 98 % جامعه است.

سوالات سختی میپرسی لیلا ، ازدواج یک نوع رابطه بلند مدته ولی رابطه بلند مدت ازدواج نیست ولی بیا مسائل و پیچیده نکنیم و ازدواج و همون رابطه بلند مدت تا اخر عمر در نظر بگیریم.

اثبات چیه ؟ مثل روز روشنه من خودم مرد هستم ، این بحث و تضمین می کنم ولی برای خانوم ها نمی دونم ولی احتمال میدم شدتش خیلی کمتر باشه

نظرم منفیه چون بچه اگر پسر باشه باید با پدر همانند سازی کنه تو سن 5 یا 6 سالگی و الگوش پدر باشه.

تحلیل من اینه که زن امروزی یک پوسته نازک مدرن داره ، که به راحتی شکسته میشه و وقتی شکسته شد هسته اصلی که خیلی قدیمیه نمایان میشه ، خانوم ها امروزه خودشون و از جنس مونث قدیم جدا کردن ولی به زور و با هزینه زیاد اونم فقط ظاهری مدرک و شان اجتماعی همه و همه ظاهری و نازک هستند مگر در شرایطی خاص که شخص یک فلسفه جدی برای خودش تهیه کرده باشه و با پوست و استخون بهش باور داشته باشه و در ظاهر و عمل یکی باشه

:face_with_raised_eyebrow: لاله همه چیز و مثل ویکی پدیای انلاین اونم به سبک ریاضی و فیزیک می بینه هر وقت میگه منبع بیار منظورش عدد و رقمه . من از کجا آمار رابطه سن دخترها با آقایون و گیر بیارم؟ مرکز آمار هم چنین چیزی نداره
این یک پدیده روانشناسی هست ، دختری که بجای مادر با پدر همانند سازی و انجام بده و در عین حال محبت پدر و در مسیر زندگی ندیده باشه خواه یا ناخواه به سمت مرد های سن بالا میره
مگه میشه ندیده باشید ؟ مثلا تا حالا ندید دختر عاشق استادش بشه؟
من آقا دیدم بخاطر اینکه تو کودکی همیشه تو بغل مادر بزرگ سیگاریش بوده تو جوانی فقط بدنبال خانوم های 60 سال به بالا می رفته البته این حالت برای اقایون خیلی نادره

3 پسندیده

ما وقتی می‌خواهیم پدیده‌ها رو خوب بشناسیم مجبورم علمی‌تر حرف بزنیم، پس به مشاهده دقیق و جمع‌آوری داده نیاز داریم، بعدشم ریاضی و آمار میان کمک برای تحلیل و استخراج نتیجه.
تجربه زیسته آدما مخصوصا در روانشناسی و جامعه‌شناسی ارزشمنده و منبع به حساب میاد ولی برای نتیجه‌گیری باید لااقل تعداد زیادی تجربه، با ثبت دقیق، موجود باشه.
مشکل اینه که شما تا حدی کلی‌گویی می‌کنی یا مثال که میزنی، تعمیمش می‌دی، وقتی کلمه همه یا زیاد استفاده می‌کنید، من میگم منبع بیارید. وگرنه میشه ادعا یا نظر شخصی.
خود جامعه‌شناسا و روانشناسا هم وقتی پای نسبت دادن صفتی به یک جمع میاد احتیاط می‌کنن، و به راحتی تعمیم نمی‌دن مگر با ارجاع به یک تحقیق انجام شده.
من فکر می‌کنم بحث‌هایی که اینجا شکل می‌گیره، باید کمی فراتر از سطح عادی جامعه باشه. مثلاً دیگران در بحثی که شما راه انداختید، لینک و کتاب و ویدئو ارائه دادن، حتی خود شما هم از اونها برای تأیید گفته‌هاتون کمک گرفتید، پس از دید من سخت‌گیری‌های اینچنینی در قانع شدن، شدیداً لازمه.

4 پسندیده

خب مشکل ادعا یا نظر شخصی چیه؟
اگر پادپرس محل ارائه منابع علمی و آمار و ریاضیاته اصلا چه نیازی به وجودش هست ؟ همه این آمارها وجود داره فقط باید بریم سرچ کنیم.

بعضی وقت ها یکسری چیزی و نمی خوایم قبول کنیم ، دوتا منبع ارائه شد برای این قضیه ولی لاله بازم شروع کرد به حساب و کتاب کردن ، ببینید مشکل منبع نیست مشکل چرایی در خواست منبع هست اگر قراره حرفی و قبول نکنیم خب تکلیف مشخصه تمام منابع و زیر سوال می بریم.

بنظر من حرف شما یعنی قضاوت نادرست، چیزی بدتر از ادعا. خواست افراد رو از کجا می‌فهمید؟ فقط چون درگیر یه تحلیل ذهنی به روش خودشون شدند؟
تجربه‌ای برای شما انقدر آشناست که به باور تبدیل شده، اما فقط برای خودتون، پس اگه می‌خواهید افراد دست‌کم حرف شما رو بفهمند، باید انقدر بهشون حق نقد و تحلیل بدید.
قرار نیست افراد در یک بحث صددرصد و سریع حرف‌های هم رو بپذیرن. مگه همه چی صددرصد معلومه؛ یکی از اصطلاحاتی که شما به کار بردید: مثل روز روشنه!
پس در دانشگاه‌ها و پژوهشکده‌ها رو ببندیم، بگیم همه چی مثل روز روشنه، نشین فکر کن، زود بپذیر، همین که من می‌گم.

3 پسندیده

بحث هنوز لااقل تو ذهن خود من بازه! و این نشون نمی‌ده که نظر شما رو رد کردم، بلکه می‌خوام شما هم تجربه‌های من رو بشنوید.
شما مگه نپرسیدید چرا؟ پس دلایل مختلف مطرح شد پای بحث، و خیلی هم خوب بود.
حالا عده‌ای دلایل بیشتر می‌خوان.
من راستش یاد مباحث اعتقادی میو‌فتم، عده‌ای شک و پرسش رو سرکوب می‌کنن، و دنبال اعتراف و تأیید گرفتن از افرادند، در صورتی که همیشه جای بحث برای شناخت ابعاد مختلف موضوعات همیشه وجود داره.
برداشت من از کلیت بحث اینه که شما و بعضی دوستان دلایل زیستی و ذاتی رو برای سوالت مطرح کردید و عده‌ای هم دلایل فرهنگی و جامعه‌شناختی. بنظرم ادامه بحث بیشتر از این نظر جالبه که کدوم دلایل قابل پذیرش‌ترند، شاید هم یکی دیگری رو تقویت کنه.
ممکنه به جواب دقیقی نرسیم اما مطالعه و جستجو و بحث دقیق‌تر (چه بهتر که منبع هم باشه، هرچه بیشتر، بهتر) بی فایده نیست.

4 پسندیده

من این موضوع رو قبول دارم هرچند که رفته رفته کمتر میشه. دلیلی که به ذهنم میرسه (در کنار سایر دلایل) اینکه در طبیعت گونه انسان ، زنها ضعیف‌تر از مردان هستند (از نظر قوای جسمانی و بدنی) خب در گذشته این قدرت فیزیکی برای حیات خیلی مهم بود. کار و غذا و بقا براساس توان افراد شکل میگرفت و موضوع امنیت در مقابل سایر انسانها نیز مطرح بوده.

شاید از اینجا اتکای زن به مرد شکل گرفت و زنان دنبال این بودند که تعهد (ازدواج) بلندمدتی با مردی داشته باشند و آن مرد هم حکم ستون اصلی عمارت خانواده بوده و کارهای فیزیکی و سنگین رو انجام میداده نوعی معامله پایاپای وجود داشت. اما اگه زن بخواد خودش تنهایی در این جنگل زندگی کنه ، سخت و گاهی غیرقابل تحمل میشه.

پس شاید بدین علت زنان دنبال ازدواج پایدار و تعهد بلندمدت با مردان هستند.

اما امروزه این مسئله داره تغییر میکنه بدین علت که جامعه انسانی نظم و نسق بهتری به خودش گرفته و قانون تقریبا در تمام شئون در حال حاکم شدن است و از همه مهمتر نوع نگرش از بالا به پایین و ضعیف بودن زنان در حال شکسته شدن است (هرچند که همه جای دنیا هنوز این باور نیاکانی در پیکره و رگ و خون مردان هست که زنان را پایین‌تر از خودشان ببینند)

خب حالا در پرتوی جنین اجتماعی ، زنان میتوانند تنها زندگی کنند. نه تنها زندگی کنند بلکه میتوانند موفق هم باشند. به همین دلیل رفته رفته زنان چندان نیازمند تکیه‌گاه قدرتمندتر نخواهند بود و مگر احساسات مادرانه و فرزند‌آوری همچنان باعث تداوم میل به ازدواج بشه.

پس تا یک قرن آینده مسئله ازدواج کاملا تعدیل میشه.

5 پسندیده

احسنت ,چقدر به دلم نشست👌

سلام
خانم ها دوست دارن که یک مرد همیشه پشتشون باشه وقتی که مجرد هستن این قهرمان زندگی اشون پدرشون هست که پدرشون و می پرستن و از مصاحبت با اون شاد هستن و تکیه گاه واقعی تو زندگی اشونه .وقتی هم که متاهل می شن دوست دارن یه تکیه گاه مطمئن داشته باشن یه مرد که بهش تکیه کنن که البته الان دنیا داره به سمتی می ره که خانم ها تکیه گاه خودشون و کارشون و ثروتشون و دارایی خودشون می دونن دیگه مث گذشته به فکر این نیستن که شوهر کنن و یه مرد تکیه گاهشون باشه الان دیگه دوره اقتدار خانم هاست تازه خانمی هم که متاهل هست هم تکیه گاهش کارش و حرفه اش هست و خانم ها الان مستقل هستن چه مجرد و چه متاهل دیگه دنبال تکیه گاهی به نام مرد نیستن جامعه الان به سمت و سویی می ره که خانم ها خودشون دست تو جیب هستن .و خودشون مقتدرانه عمل می کنن همه در پست های مهم هستن و همه دارایی دارن و مستقل زندگی می کنن دیگه به مقوله ازدواج فکر نمی کنن مگر طرفشون چه شرایط ایده آلی داشته باشه که از خودشون یه هوا سر تر باشه که جواب مثبت بدن .

3 پسندیده

سوال اصلی خیلی قدیمی شده، صرفاً جهت اشتراک گذاری و علاقه خودم جواب می دم.
این مسئله، البته نه دقیقاً با همین ادبیات، توی نظریات داروین و پیروانش هم مورد بررسی قرار گرفته ( که همین اثبات و دلیلیه برای وجودش).
فرگشت ( تکامل) بخشی داره تحت عنوان انتخاب طبیعی، و فرضیاتی رو برای برخی چرایی ها ارائه داده. از جمله این سوال که چرا “غالباً” جنس مونث به دنبال “یک” جنس مذکر ثابت و ماندگاره، اما مذکر به دنبال چندین مونث ( به علاوه توضیحاتی در مورد دلایل جذابیت بیشتر بعضی شکل های بدن در زن و مرد). همه ش هم حول یک موضوع می گرده: حفظ و بقای ژن.
نظریات داروینیسم ها، اگه اشتباه نکنم، بر پایه ی این فرضیه ست که ما وسیله ای هستیم برای بقای ژن. و هر کاری که می کنیم و هر خواسته ای که داریم در راستای حفظ و بقای این ژنه.
توضیحی که نظریه شون میده به صورت عامیانه اینه: زن، چون بارور می شه و در زمان باروری و بزرگ کردن بچه نیاز به مراقبت از بچه و ژن داره، به صورت طبیعی، و تحت فشار ژن و برای حفظ ژن، دنبال مرد و رابطه ای می گرده که باهش بمونه، و مرد چون توانایی بارور کردن داره، و باز تحت فشار ژن و برای تکثیر هر چه بیشتر ژن، به دنبال زن ها و رابطه های بیشتر می گرده.
جواب زیبا و دندان شکنی هم برای کسانی دارن که با این استدلال که “من و کسانی که می شناسم این طور نیستیم” مخالفت می کنن: ژن مطمئن می شه که شمایی که در راستای حفظش تلاش نمی کنید حذف می شید.

2 پسندیده

اگه اين كارها رو ژن انجام ميده پس قوانين اجتماعى چرا در طى زمان به وجود اومدن؟ چرا مثلا تو كشورهاى عربى-اسلامى به يه مرد حق داده شده چند زن داشته باشه ولى زنى كه چند شوهر همزمان داره حكمش نابوديه؟

وجود همين قوانين نشون ميده اين تمايلات در زن هم وجود داره! و انسانها به مرور حس خطر كردن و با قانون جلوش رو گرفته و اسمش رو گذاشته فساد.

من هم تو نظريه هاى مختلف ديده بودم كه انسان كلا موجود چندزوجى هست، چه زن و چه مرد. و اين اثبات به صرف نظريه به همين راحتى رد ميشه.

1 پسندیده

نمی دونم چرا. محقق این مطلب نیستم. اگه با این پرسش به این نتیجه می رسین که تحقیقشون اشتباهه ( که به نظر من همچنان درسته)، بهتره از کسی که مطالعه ش رو داره بپرسین.
اگه نظر منو می خواین می تونم حدسم رو بگم، به نظرم قوانین اجتماعی توسط گروه حاکم وضع شده. گروه حاکم هم اغلب آقایون بودن. در کنار تمایلات دیگه در جنس نر تمایل به حفظ نسل خودش هم وجود داره. وقتی جنس ماده با چند نر رابطه داره، نرها اطمینانی از پدر بچه ندارن. حتی بین خیلی از حیوانات هم، نر اول دنبال کشتن بچه های ماده ست.

ضمن اینکه به نظرم توی تبت و هند الان قبایلی هستن که زن با چند مرد ازدواج می کنه طبق سنت. چیزی رو نه اثبات می کنه نه رد. فکر کنم آمار مهمه.
چیزی که به نظر من منطقی میاد اینه که هر اتفاقی توی دنیا رخ داد رو قرار نیست بررسی کنیم. این دوستمون پرسیده چرا خانومها بیشتر از اقایون خواهان ازدواج هستن. اون دوستانی که نظریه داروین رو شرح و بسط دادن هم حالتی که از نظر آماری بیشتر اتفاق افتاده رو بررسی کردن. حالا ممکنه خانم هایی هم باشن که خواهان ازدواج نباشن. یا آقایونی باشن که خیلی خواهان ازدواج باشن. اینها آمار اکثریت رو زیر سوال نمی بره. اکثریت خانم ها، اگاهانه یا غیر آگاهانه دنبال رابطه ازدواج محور و با یک نفر هستن.

ممکنه دلیلش به خاطر ژن ها باشه یا به خاطر زور بیشتر آقایون. در طول تاریخ آقایون زورشون بیشتر بوده و در روابطشون آزادانه تر عمل کردن. و دلیلش هم بدیهیه: اگر بچه ای از این رابطه به وجود بیاد مرد می تونه همه چیز رو نادیده بگیره. ولی زن حداقل برای زنده موندن خودش مجبوره تا 9 ماه اول به بچه رسیدگی کنه. بعد از اون هم هورمون ها مطمئن می شن که آسیبی به بچه نرسه.
شاید دلیل کمتر بودن تعداد خانم هایی که دنبال رابطه با چند مرد هستن ژنتیکی بوده شاید به خاطر اجبار جامعه. مثلا به این متن دقت کنین:

When multiple men are officially married to one woman, who is “supposed to” mate with all of them, the co-husbands have very little reason to believe that a given child of hers is genetically his, and will therefore not be very motivated to invest in it. If the children receive insufficient paternal investment, they will not survive long enough to become adults and continue the society. Nonfraternal polyandry therefore contains the seeds of its own extinction.

اینها کلا دنباله روهای فرگشت هستن. ژنی که قوی تر و سازگارتره بقا رو ادامه می ده.

بر منکرش لعنت که خانم ها هم تمایلات مشابه دارن. ولی اتفاقی که اطرافمون می افته طور دیگه ای پیش می ره. شاید همین باعث شده خانم ها گرایش به ازدواج داشته باشن؟ در طول تاریخ تحت کنترل مردها بودن و نمی تونستن به تمایلاتشون رسیدگی کنن؟ یا شاید تحت جبر زندگی؟ ولی هر چی که بوده بعدا تبدیل به همون طناب دور گردن بچه فیل شده.

به نظرم مغلطه می فرمائید. در مقابل یک گزاره درست نتیجه گیری نادرست قرار دادین. اینکه انسان موجود چندزوجی ای باشه چطوری با اون راحتی که می فرمائید باعث رد این نظریه می شه که زن ها بیشتر دنبال رابطه ی پایدار و دائم هستن؟
به نظر من زن ها ( در تاریخ- نه جامعه الان) به دلیل اینکه در قید نگهداری و باروری و پرورش بچه هستند اولویت های بالاتری از تمایلات چند همسریشون پیدا می کنن.
صدالبته زن هایی بودن و هستن که خودشون رو اسیر فرزند آوری و تولیدمثل نکردن. ولی همین باعث می شه هیچ وقت اکثریت رو تشکیل ندن. چون منقرض می شن. در مقابل زن هایی که تسلیم این بعد وجودشون می شن رفتار و منش خودشون رو تکثیر می کنن.
که خب همه ی حرف فرگشت و تکامل هم همینه.

خیلی طولانی شد، ولی دوست دارم این رو هم بگم. هدف این بحث به نظرتون چیه؟ اون بنده خدایی که سوال رو پرسیده چه هدفی داشته؟
برای من، و احتمالا کسی که سوال رو پرسیده، این مسئله ناخوشاینده. این که زن ها به مقدار بسیار زیادی دنبال به بند کشیدن و قید ازدواج در رابطه هستن. جذابیت این بحث هم برام توی اینه که دلیل این اتفاق رو بفهمم و دنبال رفعش باشم.
حس می کنم توی قسمت اول اتفاق نظر داریم. شما هم از به بند کشیدن یا کشیده شدن بدتون میاد :laughing: ولی مقاومتی که از ابتدای بحث توی جواب هاتون دیدم از جنس مخالفت با صورت مسئله ست. اینکه اکثریت زن ها دنبال به بند کشیدن نیستن؟
شاید از نظرتون هر دو جنس دنبال به بند کشیدنن یه جوری؟ :thinking:

1 پسندیده

ببینید حرفم راجع به بحث تکامل اینه که اون چیزی که تکامل خود به خود حذفش میکنه، دیگه نیازی به قوانین اجتماعی برای حذف شدن نداره. اگه می‌بینیم که قوانین اجتماعی به نفع یا به ضرر چیزی ایجاد شدن، معناش اینه که انسان‌های اجتماعی باگی در سیستم مشاهده کردن که با خواسته‌های جمعی سازگاری نداشته و به این نتیجه رسیدن که اگه قانونی براش نذارن از کنترل خارج میشه.

تکامل یعنی حذف خودبه‌خودی و قانون یعنی حذف دستکاری شده.

مثال بزنم هیچ وقت نیاز نشده تو قوانین اجتماعی بگنجونن که انسان‌هایی با مغز کوچکتر را جریمه یا محدود کنید! ولی به نظر می‌رسه در طی میلیون‌ها سال این اتفاق خودبه خودی رخ داده.


راجع به مغلطه، به صرف اینکه در یک نظریه به موضوعی پرداخته شده، نمیشه گفت اون موضوع وجود داشته. گاهی موضوع یه تحقیق یا نظریه، واقعیتی هست که دانشمندا دیدن و نه حقیقتی که وجود داره! ر.ک. تفاوت حقیقت و واقعیت.

بحث من تو این موضوع سر این بوده و هست که اصلا ایا صورت مسئله درسته؟ مثلا تحقیق اشاره شده در این پاسخ میگه «نه لزوما!»

Men and women’s attitudes about marrying for the first time are not different among young adults. But among never-married adults ages 30 to 50, men (27%) are more likely than women (8%) to say they do not want to marry.

صرفا حدس و گمان، شاید چیزی که برای شما ناخوشایند بوده این هست که جذب دخترهایی میشید که متعهد هستن و با برچسب اجتماعی «بی‌بند و بار» و یا برچسب مناسب‌تر «تنوع‌گرا» توصیف نمیشن. خب یه فرد متعهد معمولا تعهد متقابل میخواد. چون احتمالا برای فرد تعهد یه ارزش بوده که در رفتار خودش رعایت میکنه. و تو قوانین اجتماعی ایران، تعهد عاطفی یعنی ازدواج. و زندگی دوستانه متعهد هنوز رواج پیدا نکرده.

درست متوجه شدید، به نظر من صورت سوال مشکل داره. حاوی فرضیه نادرست و جهت‌دار هست. و بحث درباره ش به جای خاصی نمیرسه.

نه، صورت مسئله از نظر من این نیست. صورت مسئله اینه که در یک جامعه‌ی ۱۰۰ نفره از زن‌ها و ۱۰۰ نفره از مردها، اگه ۸۰ زن تمایل داشته باشن ازدواج کنن، نهایتا ۵۰ مرد ممکنه تمایل به ازدواج داشته باشن. در حالی که دیتاها با استناد به همون یه مرجعی که کسی حوصله ش شده در این بحث بذاره، میگه اگه جمعمون از زن و مردهای کوچکتر از ۳۰ سال باشه، ۸۰ زن و ۸۰ مرد تمایل به ازدواج دارن.

بله، به نظرم از لحاظ آماری هر دو جنس خواسته‌های مشابهی دارن.

پ.ن. ازدواج رو من زیاد به بند کشیدن نمی‌بینم. به نظرم ازدواج یعنی اون قدر خودت و خواسته‌هات رو شناختی که مایلی برای به دست آوردن چیزهای بهتر، از بعضی چیزهای خوب صرفنظر کنی. اینجا این نظر رو بهتر باز کردم: معنای ازدواج

1 پسندیده