زنان فوتبال بازی میکنند، اما حتی خود زنان هم علاقهای به دیدن بازیهایشان ندارد.
تعداد کمی از مردان یا زنان، ورزش زنان را دنبال میکنند. بررسیها نشان داده بیش از ۹۰درصد مطالب صفحات ورزشی به مردان اختصاص داده میشود. ورزش زنان از سه طریق پوشش داده میشود. بیشتر اوقات درباره زیبایی زنان نوشته میشود که به آنان «سندروم کورنیکووا[1]» میگویند. نوع دیگری از مقالههای جدی «تقویتی» است، که چنین چیزهایی در آنها نوشته میشود: «فوتبال زنان همواره نادیده گرفته شده، اما جین اسمیت مهاجم خوبی است که به اندازه آقایان تلاش میکند ولی هیچ پولی بهدست نمیآورد». این نوع تبلیغات برای هر دو جنس خستهکننده است. و بالاخره ورزشکاران زن فقط زمانی که با مردان رقابت کنند مورد توجه قرار میگیرند، مانند ماریبل دومینگز بازیکن مکزیکی که تلاش کرد به یک تیم حرفهای آقایان بپیوندد.
شاید بنیانهای مردانهی ژورنالیستی به زنان فرصت کافی نمیدهد … . در شرایطی که مردان مسائل عجیب و غریب ستارگان ورزش را دنبال میکنند، بسیاری از زنان زندگی افرادی مانند جنیفر انیستون یا مدونا را دنبال میکنند و ناخودآگاه سعی میکنند از فراز و نشیبهایشان درس بگیرند. به نظر میرسد فوتبال بدون الگوهایش، بخش زیادی از جذابیتهایش را از دست میدهد.
سفر دور دنیا
از دست دادن زمستان انگلیس و تماشای فوتبال، گاهی قابل تحمل بود، ولی هرگز زندگی مجللی نداشتهام. مدیران، مربیان و بازیکنان آدمهای ثروتمندی هستند و به ثروت دیگران احترام میگذارند. مدام از من میپرسند در کدام هتل اقامت دارم و این که کت پارهای میپوشیدم که به آن علاقه داشتم متعجبشان میکرد. آنها مدل موهایی گران داشتند به همین دلیل نیاز دارند این همه دنبال پول باشند … .
هر جا میرفتم میگفتند: «فوتبال و سیاست! جای مناسبی را برای تحقیق انتخاب کردهای». فوتبال از آنچه فکر میکردم اهمیت بیشتری داشت. باشگاه فوتبالی پیدا کردم که مواد هستهای و طلا صادر میکند و باشگاه دیگری برای خودش دانشگاه تأسیس کرده است. موسولینی و فرانکو اهمیت بازی را درک کردند؛ جان میجر، نلسون ماندلا و پلبیا، رئیس جمهور کامرون، هم همینطور. به خاطر فوتبال نیکلای استاروستین به گولاگٰها[2] شوروی تبعید شد، ولی همین فوتبال بود که زندگیاش را در آن جا نجات داد. او کاملاً از اوضاع تبعیدگاه شگفتزده بود و نوشت: «مسؤولان اردوگاه، حاکمان مرگ و زندگی هزاران هزار نفر …، در مسائلی که فوتبال مربوط بود کاملاً سخاوتمندانه رفتار میکردند. قدرت افسار گسیخته آنها در ارتباط با زندگی انسانها قابل مقایسه با تسلط فوتبال بر آنها نبود». دربارهی هولیگانهای [3] فوتبالی زیاد مطلب نوشته شده، اما دیگر هواداران فوتبال خطرناکترند.
این واژه به طرفداران متعصب، خشن و افراطی تیمهای ورزشی از جمله فوتبال اطلاق میشود که برای حمایت از تیمشان از هیچ کاری ازجمله جنایت و خسارات به اموال عمومی نیز ابا ندارند. ↩︎
خیلی کتاب خوش خوانیه
راحت و خوب جلو میره
یه فصل داره در مورد فتبال شوروی که یه بخشیش به فساد و رشوه بین باشگاه ها، بازیکن ها و داور های فوتبال شوروی پرداخته میشه، اونجاش خیلی خوبه!
البته فصل آخرش هم که فوتبال در خاورمیانه ست خیلی خوبه اما کامل ترجمه نشده(مترجم حتی توی مقدمه هم گفته که فصل آخر رو به دلایل غیر قابل ذکری نتونستم کامل بگم)
من تو کتابخونم داشتم اگه کسی نپیچونده باشه (فقط حیف الان دسترسی ندارم به کتابخونه م)
اما زیاد تجدید چاپ شده، تو بازار راحت پیدا میشه
انگلیسی ش هم بگردی راحت پیدا میشه، تو همین سایت های معروفی که میشه کتاب و مقاله دانلود کرد
لینک خرید فوتبال علیه دشمن در آدینه بوک
میشه از فروشگاه های اینترنتی مثل آدینه بوک هم خرید، با این حال در مورد کتاب خریدن من همیشه توصیه میکنم که برین و یه چرخی توی چند تا کتاب فروشی بزنید
اینم یه بخشی از کتاب در مورد شوروی که یادمه:(نقل به مضمون البته)
در بسیاری از موارد داورها از هر دو تیم رشوه می گیرند و بعد بازی را عادلانه قضاوت می کنند .
داورها خوب و بد داشتند، داور های خوب فوتبال بلد بودند و توپ خطرناک را از همان وسط زمین تشخیص میدادند و با گرفتن یک خطا در وسط زمین بازی را اداره میکردند، داور های بد اما مجبور بودند به احمقانه ترین شکل ممکن برای تیمی پنالتی بگیرند.
و در مورد برزیل:
برزیلی ها می گویند حتی کوچک ترین دهکده شان هم یک کلیسا و یک زمین فوتبال دارد . البته تمام شان کلیسا ندارند ، اما قطعا زمین فوتبال دارند .
{یه چیزهایی هم در مورد لات بازی بچه های برزیلی و رابطه کنگ فو برزیلی با فوتبال و تک روی و دریبل زدن هاشون داشت که جالب بود از جنس حرف ها و استدلال های حمیدرضا صدر!}
“هر چه کشور محروم تر باشد، جام جهانی برایش اهمیت بیشتری دارد. این رقایتها در نروژ و سوییس تغییر اندکی ایجاد کرد اما در رواندا جام جهانی به طور موقت آدمکشیها را متوقف کرد”
اینم از فصل آخر کتاب:
یکی از دلایلی که فوتبال این همه در این قسمت جهان {خاورمیانه} اهمیت دارد، کمبود سایر تفریحات است. در خیلی از پایتختهای منطقه این جوک موقعی که یک خارجی وارد یک تاکسی میشود گفته میشود: راننده تاکسی آرام میگوید: «گوش کن، دوست داری جایی بری که بهت خوش بگذره؟» خارجی میگوید: «آره»، «جایی که خانمها هم باشند؟» خارجی میگوید: «آره»، راننده میگوید: «چنین جایی وجود ندارد.»
ممنون، من نسخه الکترونیکش رو از خود نشر چشمه تهیه کردم، اگه قسمتای حذف شده تو ترجمه رو بشه آدم آنلاینم از نسخه اصلی ببینه خوبه، چنتا سایت خارجی سرزدم، کل کتاب رو پولی باید میگرفتم، فعلن مونده به آخرش برسم. لحن و نوشتار نشون میده نویسنده خبرنگاره و وقایع رو به سرعت مرور میکنه، در کل جالبه، تنها مشکلم یه عالمه اسمه که بینشون گیج میشم، گاهی هم لازم نیست بدونم کی به کیه، کلیت ماجراهاست که برام جذابه.
کلن زیاد لارم نیست بدونی کی به کیه، ولی اسم ها معمولن برای فوتبالی های دور و برت آشنا هستن مخصوصن اسم بازیکن ها
مثلن یادمه وقتی پدرم کتاب رو خوند و با هم صحبت می کردیم اسم بعضی از سیاست مدار ها و تصمیماتشون رو هم یادش بود، خیلی از جام ها و گل های حساس رو خودش پای تلویزیون دیده بود.
خوندن این کتاب برای فوتبالی ها یه لذت مضاعفی داره