تصویر زیر رو از یه چرخه دمینگ آشنا در سیستم های اطراف ببینین. حالا فرض کنین مدیریت پروژه یا کسب و کاری که پیشتر چرخه ش به این صورت بوده، به شما سپرده شده. بودجه بندی تون رو چطور بازآرایی میکنین؟
توجه کنین که سرمایه شما هم شامل سرمایه های نقدی هست و هم شامل سرمایه های انسانی (زمان و انرژی و مهارت افراد).
من چندتا مطلب خوندم راجع بش ولی راستشو بخواین اصلا نفهمیدش، شاید به خاطر مطالعه بسیار کمم توی این زمینه باشه. میشه یه مقدار توضیحش بدید. برام جالب شد ولی از درکش عاجزم.
من فکر میکنم از چرخه معلومه که در حال حاضر بودجه به چه سمتی رفته (نظارت و برنامه ریزی) و اجرا و اقدام اصلاحی بودجه متناسب نداشتن یا ارزیابی درستی از این دو قدم انجام نشده.
من فکر میکنم برای متعادل شدن این چرخه، میشه به طور کلی برنامهریزی بدون اجرا و نظارت بدون اقدام اصلاحی رو از بودجه حذف یا حتی تنبیه کرد. انتظار دارم که در این مسیر چرخه به شکل متعادلتری ایجاد بشه.
در برنامهریزی و نظارت میشه به روند «برنده همه چیز رو میبره» تکیه کرد تا هر فردی احساس نکنه میتونه وارد این روند بشه!
نکته دوم اینه که سیستم نباید به یک روند ثابت متکی بمونه! یعنی برحسب زمان تغییر مناسب به سمت تعادل ایجاد بشه تا نیروی گریز از اجرا و جذب به سمت نظارت و برنامهریزی خنثی بشه.
خوب این ظاهر قضیست؛ منم به نظرم سهمها اغراقآمیز اومد، اما آیا سیستمی نیست که این چرخه براش مناسب باشه؟
یه هدفگذاری و برنامه ریزی خوب اولیه میتونه تمام چالشها و خطاها و خطرها رو در اجرا پیشبینی و تا حد بالایی برطرف کنه و نظارت خوب هم ازش پشتیبانی میکنه و چون سهم این دو بالاتره اشکالات جزئی و با بودجه کم قابل رفعند.
به عنوان مثال در سیستم آموزش و پرورش، که قسمت اجرایی به دلیل گستردگی سهم بالایی میطلبه، متقابلاً به دلیل سهم کم انواع سرمایهها در برنامهریزی و نظارت (شامل ارزیابی و بازخورد) در طول زمان هدر رفت بالایی داره.