«به این ترتیب نظام مدیریتی ابلاغ کرده ایم که در آن دو سوم نهادهای مدنی و حکومتی بر یک سوم دیگر نظارت می کنند که کارها درست انجام گیرد. بالطبع دو سوم وقت، توان ذهنی، نیروی انسانی و منابع مالی نیز در همین راه صرف می شود.»
سیستم های نظارتی بر اجرای قانون و … سایر جاها هم هستن، کافیه نگاهی به سیستم هایی مثل stackoverflow یا wikipedia بندازید. نکته ی موجود در ایران تعداد زیاد نهادهای نظارتی و کار نکردن این نهادها و یا استفاده نکردن افراد از این نهادهاست.
سیستم ها با تعریف خروجی و همین طور هدف گذاری در راستای رسیدن به این هدف تعریف میشن و معنا پیدا میکنن. و بعد سنجش رسیدن یا نرسیدن به این اهداف هست که تعیین میکنه ایا این سیستم درست کار میکنه یانه.
در مورد موفقترین نمونه دمکراسی که بر همین اساس هست میشه حرف زد. نظارت خارج از سیستم اثرات مثبتی رو داره ولی بهائی هم برای سیستم داره. اثر مثبت تضمین جهتگیری مناسب سیستم در طولانی مدت هست و بهای اون هم اینه که قسمتی از انرژی سیستم صرف این کار میشه. این مسئله که نظارت با چه قدرتی صورت بگیره و معیارها رو چه کسی تعیین کنه بحث مجزائی هست. ولی مسئله ایجاب کننده نظارت به نظرم یکی از بنیادی ترین خصوصیات قانون هست: “هر انسانی امکان انحراف داره حتی مجریان قانون”. این انحراف قطعا برای شخص سودآوره و به همین خاطر اگر این انحراف مهار نشه، بعدا تبدیل به عرف میشه و سیستم رو کاملا نابود میکنه.
شاید مرتبط با این سئوال و در راستای حرف دکتر ثبوتی بشه پرسید “چرا در جاهائی فکر میکنیم که نیازی به نظارت نیست؟” پیش زمینه این حرف میتونه به این برگرده که یا به سیستم انسانی بیش از حد خوش بینیم یا اینکه به دنبال انحراف از هدف اصلی هستیم!
این سوال خوبی بود و با کمکش میخوام سوال اول رو بهبود بدم:
چه چیزی از یه سیستم نیاز به نظارت داره؟
احتمالا لازمه یه سری نقطه تماس تعریف بشه و در این نقطه تماس ها نظارت پیگیرانه وجود داشته باشه. این نقطه تماس ها بر چه اساسی برای اجزای سیستم انتخاب شن، کل سیستم به موفقیت میرسه؟
میدونم حلقه ی بازخورد (که شاید همین نظارت هست) رو قبل رسیدن به خروجی میذارن تا به خروجی مناسب برسن. ولی نمیدونم چه جوری تشخیص میدن که کجا به چه چیزی نظارت بشه که خروجی مناسب حاصل بشه.
مثلا تو همین مثال کار اعضای کادر اداری سیستم دانشگاه، ایا نظارت به ساعت حضور استاد در دفتر اداره هست که منجر به خروجی موثر میشه؟ یا نظارت به تعداد دانشجوهایی که هر روز به وضعیتشون رسیدگی میشه؟ یا … ؟
فکر کنم الان بحث قابلیت فرمول بندی رو داره!
قبل از بحث اول کمی فلسفه بافی بشه بد نیست: یه سیستم داریم که اجزای اون در حالت کار کردن هستن و خروجی اونها در بازه زمانی خاصی قابل ارزیابی هست. هدف ارزیابی هم تصحیح سیستم میتونه باشه و هم جلوگیری از هدررفت انرژی کل سیستم. به همین خاطر در بازه کوتاه مدت به نظرم ارزیابی خود نتیجه کافی باشه! ولی اگر بازه زمانی طولانی مدت باشه، اون موقع نیاز پیدا میکنیم که قبل از دریافت نتیجه به صورتی احتمالی ارزیابی رو انجام بدیم. برای اینکار در مراحل قبل از نتیجه گیری باید دیدی داشته باشیم که نحوه عملهای مختلف به چه نتایجی منجر میشه. برای مثالی که اینجا داریم، باید سیستم نظارتی دیدگاهش در مورد “اثر میزان حضور استاد” در نتیجه نهائی معلوم باشه. مثلا پیش فرض اینه که این اثر مثبت هست. به همین خاطر با اجبار به این کار نتیجه نهائی (کار علمی، راهنمائی دانشجو یا …) بهتر انجام میشه! مسئله خطرناک که در ایران هم اتفاق میوفته اینه که این ارزیابی نباید جای نتیجه رو بگیره! یعنی فرد صرفا با رعایت سیستم ارزیابی پیش از نتیجه گیری(شبیه به سیستم کارمندی)، نتونه عدم نتیجه گیری رو توجیه کنه! نکته دوم اینکه اگر فرد راهی جایگزین و مناسب برای نتیجه گیری ارائه میده، سیستم باید بتونه به اون هم توجه کنه ولی مثلا شرط بذاره در صورت عدم نتیجه گیری تنبیه شدیدتری برای فرد در نظر میگیره! این دو تا نکته در ایران کاملا فراموش میشه و سیستم صرفا به رعایت معیارهای نظارت میل میکنه و سیستم نظارت هم هیچ آزادی برای زیر مجموعه ها قائل نیست (نکته حرف کسی مثل دکتر ثبوتی هم تا حدی به همین چالش دوم برمیگرده)
میخواستم تجربه عینیم در آموزش و پرورش رو مثال بزنم که دیدم خودتون مثال سیستم کارمندی رو زدید، باز هم به نظر نظارت و ارزیابی کار معلمان یا در کل سیستم آموزشی با توجه به اهمیتش بسیار زیاد، شاید بسیار بیشتر از آموزش عالی دچار نقص است.