ادبیات ایران بسیار غنی و احساس برانگیز است ؛
مثلا دیوان شمس و شوریدگیهای مولانا
مستی های حافظ ، عسل گویی های سعدی و توصیف های فردوسی و… قابل قیاس با نوبل نیستند. نوبل و جوایز انسانی در مقابل نوشته های بی بدیل و بی ادعا و ارزشمند شاعران کم فروغه
دائم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
و
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
بهتره بجای این حرفا بشینیم از شعرهای زیبایی که هم پادپرسی های عزیز مینگارند لذت ببریم
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
هر چه آید به سرم باز بگویم گذرد
وای بر این عمر که با میگذرد میگذرد
یا
چون میگذرد غمی نیست
تا بگذرد درد کمی نیست
شهری متحدثان حُسنت
الا متحیران خاموش
-سعدی-
نمی دونم چطوری میشه این قدر این قدر کوتاه یک حرف بزرگ و قشنگ رو زد. آقاسعدی تو شش کلمه یه حرفی رو می زنه که معشوق رو می تونه دیوانه کنه ببینید میگه که یک شهر دارن از حسن و زیبایی تو میگن. یک شهر و یک جمعیت گسترده. در مصرع دوم یه حرف باحال تر می زنه. میگه اگه هم دیدی کسی از حسن تو نمیگه واسه این نیست که چیزی از حسن تو نمی دونه یا تحت تاثیر قرار نگرفته بلکه اون متحیر و خاموش از حسن تو مونده. یعنی لال شده از گفتنش. فکر کن همه این ها که دارن از حسنت میگن تازه بخشی از همه کسانی هستن که تحت تاثیر تو قرار گرفتن. خب زیبا نیست واقعا؟
هر که او بیدارتر پر دردتر
هر که آگاه تر رخ زردتر
مولانا
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لب های کسی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی،
حکم آن چه تو فرمایی
تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا بکنی
بدون تردید و بدون اپسیلونی تعصب ، پراکندگی ِ ناب ترین اشعار و ابیات ، بیشتر در اشعار استاد سخن ، حضرت سعدی شیرازه …
سخت ترین کار دنیا برای من اینه که زیباترین بیت یا زیباترین غزل سعدی رو بعنوان بهترین انتخاب کنم واااااااااااااقعا غیر ممکنه …
اما اینجا به چند تاشون اشاره میکنم بی اونکه بگم بهترینشونه ؛
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
من از آن روز که در بند توام آزادم
ترجیع بند کامل ای سرو بلند قامت دوست
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود…
همممممممممممه ی غزل های ناب و آبدار سعدی
تمام بوستان و گلستانش
وااااااای خدا همه شون همه شون همه شون
تو رو بخدا فقط غزل هاشو بخونید حداقل
خیلی خوب گفتی همه شو دوست دارم استاد شعر وسخن
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غم های جهان هیچ اثر می نکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
عاشق این یکی شدم:heart:
گر مسلمان،گر مسیحی،گر یهود
آدمی باشید مذهب هر چه بود