مردم چه‌قدر از واقعیات اقتصادی آگاهند؟

در این پاسخ من نقش حاکمیت را نادیده می‌گیرم و بیشتر درباره خودمان (مردم) می‌نویسم چرا که منتظر حاکمیت ماندن به ویژه در موضوعات اقتصادی راه به جایی نمی‌برد.

اگر بخواهیم به اعداد و ارقام نگاه کنیم ایران حتی در خاورمیانه یک کشور ثروتمند نیست. مثلا تولید ناخالص ملی ایران حتی از عراق جنگ‌زده و لبنان پایین‌تر است. البته بیشتر مردم این واقعیت‌ها را نمی‌دانند. حال ندانستن این واقعیت‌ها چه مشکلاتی ایجاد می‌کند؟

  • وقتی جامعه احساس قدرت و ثروت می‌کند، آن‌گونه که باید در جهت رشد و پیشرفت تلاش نمی‌کند. در حالی که اگر جامعه ایران می‌دانست که در خیلی از جنبه‌ها هنوز از عراق، کویت، ترکیه و … عقب است حداقل تلاشی برای بهبود اوضاع می‌کرد. بنابراین، اولین قدم در بهبود شرایط پذیرفتن کاستی‌ها است.

  • احساس ثروت و قدرت کاذب در ایران موجب این شده که بیشتر جامعه این احساس را داشته باشند که دلیل عقب افتادگی‌ها (آموزش، بهداشت، رفاه و…) دولت و حاکمیت است. بنابراین مردم فکر می‌کنند اگر این حاکمیت نبود احتمالا سطح آموزش و پرورش ما در حد فنلاند می‌بود. در حالی که حتی اگر ایران کنونی را دست بهترین رهبران جهان هم بدهید سال‌ها طول می‌کشد تا شرایط بهتر شود.

تجربه‌ای از زندگی خارج از ایران

نزدیک به چهار سال است که در آلمان زندگی می‌کنم. بیشترین چیزی که از این جامعه یاد گرفتم این است که هر چیزی تبعاتی دارد و هر کاری هزینه‌ای دارد. مثلا اگر بخواهید یک خودرو بخرید (حتی اگر حقوق خوبی داشته باشید) ممکن است بارها به خودتان دشنام بدهید که چه کاری بود که کردم. جدا از این که هر باک بنزین ۶۰-۷۰ یورو هزینه دارد، باید هزینه پارکینگ ماهانه ۵۰ یورو، بیمه ماهانه ۲۰۰ یورو (برای یک خودروی ارزان) و … را هم اضافه کنید. باید بدانید که چه طور روغن و فیلتر هوای خودرو را تعویض کنید وگرنه در بدهی سنگین فرو می‌روید.

هر عملی در آلمان هزینه سنگین دارد. حتی کاری که در ۶ سالگی (چه بسا زودتر) انجام می‌دهید بهای گزافی تا آخر عمرتان خواهد داشت. راستش را بخواهید در ایران اصلا این‌گونه نبود چرا که من ۲۵ سال از زندگی‌ام را در بطالت گذراندم و اتفاق بدی برایم نیفتاد. در حالی که اینجا با چشم خودم دیده‌ام که چگونه شخصی (که بسیار هم تلاش می‌کند) با سه دختر بچه از کار بی کار می‌شود و حقوق بیکاری به سختی برای دو نفرشان کافی است.

ما شب‌ها در سرما می‌خوابیم چون می‌دانیم اگر رادیاتور را روشن کنیم آخر سال باید جریمه بدهیم. برچسب قیمت کالاها را قبل از خرید نگاه می‌کنیم. همیشه ارزان‌ترین نان و ارزان‌ترین شیر را می‌خریم. هیچ وقت خودروی شخصی نداشته‌ایم. با وجود این که حقوق ماهیانه‌مان ۲۵ درصد بیشتر از میانگین جامعه است، تمام سختی‌ها را لمس می‌کنیم. از الان نگران آینده هستیم چون زمزمه‌هایی هست که سن بازنشستگی باید از ۶۷ به ۶۹ افزایش یابد. زندگی اینجا واقعی است. اگر در رقابت کم بیاوری به طرز دردناکی حذف می‌شوی.

4 پسندیده