بیاین مشاعره کنیم، هرکس یه شعر بنویسه و نفر بعدی با آخرین حرف شعر قبل ، یه شعر جدید بنویسه!
«می کشدم می به چپ می کشدم دل به راست / رو که کشاکش خوش است تو چه کشیدی بگو »
حضرت مولوی
بیاین مشاعره کنیم، هرکس یه شعر بنویسه و نفر بعدی با آخرین حرف شعر قبل ، یه شعر جدید بنویسه!
«می کشدم می به چپ می کشدم دل به راست / رو که کشاکش خوش است تو چه کشیدی بگو »
حضرت مولوی
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن
نیست گشتن، لیک عمر جاودانی داشتن
مشاعره مجازی رو میشه با فکر انجام داد، زمانم که مطرح نیست پس بهتره شاعرش خودمون باشیم
خب بریم سراغ ن
نان، نانوا، نانوایی
نیم، نیما، نیمایی
شروع میشه با صدای چی؟
زود باش بگو هوهو چی چی
یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند
حافظ
دانی که را سزد صفت پاکی
آنکو وجود پاک نیالاید
در تنگنای پست تن مسکین
جان بلند خویش نفرساید
پروین اعتصامی
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
حافظ
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
درد دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود
به که با دشمن نمایی حال زار خویش را
گر هزارت غم بود با کس نگویی زینهار
ای برادر تا نبینی غم گسار خویش را
سعدی
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سایه ی گیسوی نگار آخر شد
حافظ
درین درین. دیش درین درین درین.
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند…
حافظ
دل و دین و عقل و دانش همه را به باد دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی؟
اگرچه سخت دلتنگم ولیکن از تو دلگیرم
اگرچه دوستت دارم ولیکن از تو بیزارم…
#سید_تقی_سیدی
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز، عروس هزاردامادست