من یه نظری دارم:
بجای اینکه مشاعره رو به صورت مرسوم انجام بدیم و با حرف آخر شعر نفر قبل مشاعره رو ادامه بدیم میتونیم یه مشاعره ی مفهومی انجام بدیم،شاید چون اینجا زمان مطرح نیست جالبتر بشه.
روش بازی این باشه که یه بیت گفته بشه و بقیه هر شعری از شعرای دیگه و یا حتی سروده ی خودشون رو که به اون مفهوم نزدیک باشه رو بنویسن. یه نمونه ش شاید چیزی باشه که اینجا انجام دادم.
ایده ی این کار برمیگرده به سالها پیش:
سال سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی یه معلم زبان انگلیسی داشتیم به نام آقای حکیمیان ، شاعر و ادیب بسیار دوست داشتنی با بیش از هفتاد سال سن، که براستی در جایگاه خودشون استاد سخن بودند، خدا رحمتشون کنه.
ایشون هر بار کلاس درس رو اینجوری شروع میکردند: یه آیه ی کوتاه از قرآن روی تابلو مینوشتند با ترجمه ی انگلیسی و فارسیش
بعد شروع میکردن طبق معمول درس زبان انگلیسی خودشون رو میدادن، وسط درس دادن برای تنوع در مورد اون مفهوم، شعر از سعدی ،حافظ، مولوی و یا شعرای انگلیسی زبان میگفتند. یادمه من و خیلی از بچه های دیگه اینقدر لذت میبردیم که همه ی اون شعرها رو توی جزوه ی درسی و کتاب یادداشت میکردیم و موقع مطالعه اون اشعار رو حفظ میکردیم.
این روش ایشون باعث شد که من به شعر نگاهم تغییر کنه و بیشتر علاقه مند بشم خصوصا به سعدی که پیشتر از اینکه با ایشون آشنا بشم فقط به عنوان یه شاعر تعلیمی می شناختمش، ولی اشعار عاشقانه ی دقیقی که ایشون از سعدی میخوندن باعث شد بفهمم دقیقترین نکات عاشقانه در غزل سعدی اومده و غزلیات سعدی رو هم به کتابخانه م اضافه کنم.
علاوه بر این اینقدر خوش ذوق بودن که برای لیست کلاس ما با اسم کوچیک همه ی بچه های کلاس شعر گفته بودن ،برای هر نفر یک بیت
برگه های امتحانی رو که تصحیح میکردند گاهی برامون پایین برگه موقع تصحیح چند بیت شعر مینوشتند. حتی یادمه من یکبار تقلب کردم سر جلسه ی امتحان ایشون، پایین برگه برام یه شعر نوشته بودند از خودشون، مضمونش این بود که چون پشیمان شدی و مطمئنم دیگه این کار رو در آینده انجام نمیدی تو رو میبخشم و نمره ازم کم نکرده بودن و من دیگه هیچوقت برای بیست گرفتن تقلب نکردم.