این دو تا طرح تجربه ی غنی رو که خوندم به نظرم اومد یکی از مهمترین موقعیت ها برای تشویق افراد به مطالعه کردن، بعد از خانواده، دوران تحصیلات در مدرسه ست و یکی از مشکلات و دغدغه هایی که معلما و شاید مقداری کمتر اساتید دانشگاه باهاش مواجه هستن، بحث تشویق شاگرداشون به بیشتر مطالعه کردن(درسی و حتی مطالعه ی آزاد) باید باشه. می دونم اینجا معلمایی داره که می تونن از تجربیات شون در این باره بگن. به چه مشکلاتی در این مسیر برخوردین؟
تجربه ی خودم از دوران تحصیل در دانشگاه خیلی پر بار نبوده و به غیر از استاد ادبیات سال اول لیسانسمون کسی رو به خاطر ندارم که به مطالعه محتوای خارج از چارت درسیشون، تشویقمون کرده باشه. البته بودن اساتیدی که نحوه ی تدریسشون جوری بوده که آدم رو ملزم به مطالعه بیشتر میکردن، ولی خودم اونا رو زیاد تحویل نمی گرفتم
از دوران تحصیل مدرسه هم تجربه ای در این مورد یادم نمیاد و معلمی رو به خاطر ندارم که باعث و بانی مطالعه کردنم شده باشه!
تشویق دانش آموزانی که در سنین پایین و سال های اولیه تحصیل هستند به مراتب راحت تره هست. متاسفانه آمار مطالعه در کشور خیلی پایین هست. مطالعه دغدغه خانواده ها نیست. کودکانی که تو خونه و مدرسه به مطالعه تشویق نمیشن خیلی سخت بعدها به کتابخونی علاقه مند میشن. یکی از مشکلات مهمی که بعد از کتاب نخون بودن والدین وجود داره، درگیری بیش از اندازه کودکان با گوشی موبایل، تبلت، تلویزیون هست. در سن بالاتر و نزدیک به بلوغ مشکلات عاطفی، بحران، نیاز به تایید در گروه های همسالان وجود داره که اغلب کتابخون نیستن. بعد از اونم کنکور و ادامه ی تسلسلش … .
وقتی برای یک مادر عمل کردن بینیش دغدغه است، برای یک پدر مدل ماشینش، برای یک جوان رتبه کنکورش، … .
کودک توی این جامعه چطوری به کتاب خونی علاقه مند شه؟!
یکی از مشکلات کم مطالعه کردن خود معلمهاست.
تعداد زیادی از معلم ها مطالعه مفید و کاربردیشون بسیار کمه. خوب این باعث میشه اثرگذاری اونا رو دانشآموزا و تشویقشون به کتابخوندن کم بشه. متاسفانه اکثر معلما دنبال تغییر توی روشهاشون نیستن بنابراین نیاز به مطالعه بیشتر رو حس نمیکنن. سیستم از طرف دیگه با اجرای دورههای ضمن خدمت، وقت مطالعه اونا رو به کتابها و محتواهایی اختصاص میده که بسیاریش کاربرد چندانی نداره. باید باشید و ببینید چگونه انرژی و انگیزه معلمها برای شرکت در این مطالعههای اجباری، برای کسب امتیاز و نه رفع نیاز، هدر میره؛ واقعن دردناکه، دردی عمیق و وسیع.
معلمی که بتونه دانش آموزا رو به مطالعه صحیح و گشتن لابلای منابع برای راهنمایی کنه کمه. کافیه شما یه کافی نت بزنید نزدیک یه مدرسه. کلی درآمد عایدتون میشه از دانش آموزای موضوع به دست؛ چند صفحه با منابع مجعول اینترنتی براشون پرینت میگیرید (اغلب هم یکرو بی دغدغه هدر رفت کاغذ) رو جلدم موضوع و نامشون و نام معلمشون رو میزنید، میدید میرن بعد میبینیدشون خرم و خندان قدح نمره به دست
اغلب مدارس ۲ کتابخونه دارن؛ یکیش یه اتاق کوچک یا بزرگ برای دانش آموزا و دیگری شامل چند قفسه داخل اتاقی که معلم ها حضور دارن. دومی اغلب ظاهرسازیه اما مشکلات اولی تا جایی که من میدونم: در سال های اخیر پست کتابدار حذف شد و مسوول کتابخونه یکی از افرادیه که ساعتی برای تدریس نداره و چون ساعات موظفی کارش کمتر از ساعات حضور دانش آموزاس بعضی وقتا کتابخونه بستست مگر با تدبیر بعضی مدیرا مشکل حل بشه. دیگه اینکه تا به تعطیلات آخر سال نزدیک میشیم کتابا باید برگردن کتابخونه و سه ماه خاک بخورن. مدرسهها که بازن اگه مثل مدیر و معاون یه کتابدار دایمی داشتیم تابستونم کتابخونه باز میموند، کلی عالی بود.
ادامه دارد . . .
وقتی قراره بچه ها رو تشویق کنی به مطالعه یه راهش اینه که براشون کتاب بخری و هدیه بدی. من خودم این کارو زیاد انجام دادم یا میدم. جدا از مشکل هزینه (که خیلی زیاد جدی نمیگیرمش یعنی در حد توانم میخرم ولی خوب دوست دارم بیشتر هم میخریدم یا شاید کسایی حیفشون بیاد همینقدرم هزینه کنن یا لزومی نبینن(مشاهداتم در جمع همکاران)) مشکل اصلیم اینه که اغلب موقع انتخاب دچار وسواس میشم انگار سیستم مناسبی نمیشناختم که محتوای غیر درسی مناسب نوجوانا رو نقد و بررسی دقیق کنه تازه حتی معرفی هم کنن خودم باید خونده باشم تا برای بچه ها بخرم. خوب این کارو برام سخت میکنه بخرم بخونم اگه بپسندم بعد بهشون بدم. تازه سلیقه من با سلیقه سن اونا تناسب نداره.
شاید بد نباشه با یه خاطره راه حل خودم رو بگم. داشتم توی یه مغازه خرید میکردم، دیدم یه پسربچه یه تخم مرغ شانسی گرفته دستش داشت به مادرش میگفت که این رو بخر واسم، مادرش میگفت نه و بچه با حالت آرومی میپرسید چرا. من برحسب علاقه از دوستام پیگیری کردم ببینیم این رفتار عقلانی و پرسشگر چقدر در بچه های امروزی رایجه. نتیجه آماری این بود که ذهن بچه های امروزی بیشتر دنبال استدلال و پرسشه و آمادگی پرسیدن و جواب گرفتن رو داره. این احساس کاملا میتونه به تشویقشون به مطالعه کمک کنه. هم به ذات پرسشگرشون احترام میزاریم هم به مطالعه دعوتشون میکنیم. هرچند باید در مورد میزان منابع و کیفیت هم دقت کرد تا اعتماد از بین نره. یه نمونه معروف در زندگی آدمهای بزرگ رو میشه در رابطه ی ریچارد فاینمن و پدرش دید.
شخصیت و نگرش معلم تاثیر عجیبی در پرورش دانش آموز داره. معلم باید اهل مطالعه باشه تا دانش اموز پژوهشگر و کتابخون بار بیاد.
ما تو مدارس مون کتابخونه نداریم، اما تفکر و پژوهش داریم!
من خودم ساعت تفریح یا ورزش با بعضی از بچه ها که به دلایلی نمی تونن ورزش کنن، دور یه میز میشینیم و کتاب میخونیم و واقعا لذت میبرن … .
مساله ی دیگر انتخاب کتابه که باید با تدبیر باشه … . خیلی از خانوادهها خوراک فکری کودک براشون مهم نیست و اولین کتابی که دیدن، میخرن؛ نه نویسنده مهمه براشون، نه تصویرگری کتاب، نه داستان و نه مفاهیمی که منتقل میکنه.
لیلا leila@ اگه از ناشران معتبر کودک مثل کانون پرورشی کودکان یا افق یا …کتاب تهیه کنید می تونید اطمینان داشته باشید که مطابق سلیقه ی کودک هستش …چون خود کانون مثلا ی جمع کودک کتاب خوان داره که قبل از چاپ کتاب هارو بررسی و نقد میکنند و …