زیبایی ظاهری چیزی نسبی است و در هر قوم و فرهنگی ممکن است تعبیر متفاوتی داشته باشد. و بالتبع کنشهای متفاوتی بین افراد آن جامعه ایجاد کند و باعث آرایش مو و صورت متفاوت و یا اندام و بدنی متمایز از سایر جوامع ایجاد کند.
به عنوان مثال، شکم داشتن در دورهی قاجار هم برای خانمها و هم برای آقایان زیبایی محسوب میشده و یا ابروهای پیوسته برای خانمها.
یه بحثی توی کتاب لذات فلسفه ی ویل دورانت هست در این باره که خیلی جالبه. حتما یه نگاهی بندازید. ولی پس زمینه زیبائی این شکلی، احساسهای مرتبط با مسائل جنسی و مالی میتونه باشه. مثلا چاقی در اون زمان نمادی از وضعیت خانوادگی خوب و مکنت مالی بوده. برای خانمها نشان دهنده توانائی زاد و ولد هم به حساب میومده. الان یکم احساسهای زیبائی پایه های متفاوتی پیدا کرده.