نتیجه گرا بودن خوبه یا بد؟
تجربهی شما چیه: شما همیشه دنبال نتیجه هستید یا خود مسیر هم براتون لذت بخشه؟
چطور میشه نتیجه گرا نبود؟
چه چیزهایی و یا چه کسانی باید نتیجهگرا باشن؟ مثلا میگن اهداف بهتره نتیجهگرا باشن و نه کنشگرا! چون اگه هدف رو بر اساس کنشها تنظیم کنیم، منجر به انجام بعضی ماموریتها یا فرایندها میشه که لزوما تولید خروجی یا نتیجه نمیکنه.
دنبالهی موضوع هدف رفتن هست یا رسیدن؟