کتاب راز و من خوندم. به نظرم نویسنده اش کلاه برداره .
توضیح کتاب
بزرگترین راز زندگى، قانون جذب است. قانون جذب مىگوید هر چیز مشابه خود را جذب مىکند. بنابراین، وقتى فکر مىکنى، آن فکر، فکرهاى مشابه خود را جذب مىکند. فکرها مغناطیساند و امواجى تولید مىکنند. وقتى فکر مىکنید، در واقع، آنها را به جهان مخابره مىکنید و آنها در مسیر خود همهى چیزهاى متناسب با فرکانس خود را جذب مىکنند.
این چه رازی هست که خیلی ها می دونند. بعدشم فرض و بر این بذاریم که با تفکرمون فرکانسی و می فرستیم این جذب شدنش از کجا اومد؟ قلاب که نیست بندازیم و بعدش برش گردونیم فقط فرستاده میشه. فوقش یه انسان دیگه می تونه این فرکانس و فقط دریافت کنه. پول و ماشین نمی تونند
موضوع اصلی اینه که انسان در ذهنش دنبال هر چیزی باشه، همون چیز و پیدا می کنه، چون دائم داره دنبال اون چیز میگرده و تلاش می کنه. یعنی مثل کسی که جست و جو می کنه و دنبال چیزی هست.
واسه همین میگن اگر کسی دنبال بدی باشه بهش میرسه اگر دنبال خوبی باشه به اونم میرسه
والا من بشینم تو خونه هی فرکانس بفرستم به جهان که بیاید من و کشف کنید یا چند میلیون پول می خوام.
این نویسنده از یک سری اصول استفاده کرده و یه فرمول نادرست و غلط و خروجی داده و اسمش هم گذاشته راز.
ما به هر چیزی فکر کنیم فقط بهش فکر کردیم اگر این فکر و عملی کنیم بهش میرسیم اینم راز نیست ، همه می دونند.
فکر کن ، عمل کن اگر شرایط درست باشه بهش میرسی.
این کتاب رو نخوندم و نمیتونم نظر دقیقی بدم راجع بهش. اما چند تا نکته
۱. شما نمیتونید با فرهنگ گویشی و نوشتاری فارسی، یه نوشته انگلیسی رو قضاوت کنید. چراکه هرچقدر هم ترجمه به صورت لغوی کامل و صحیح باشه تاثیر کلمات در جوامع مختلف متفاوته. یعنی این کتاب اون تاثیری که روی یه انگلیسی زبان میزاره ممکنه روی یه فارسی زبان نزاره یا روی ایتالیایی زبان تاثیر بیشتری بزاره. برای نقد صحیح بهتره که نسخه های اصلی مورد بررسی قرار بگیرن تا هم نتیجه بهتری بدست بیاد هم فرهنگ جامعه های دیگه رو بهتر بشناسیم.
۲. موضوعی که راجع بهش صحبت کردید درسته. اینکه بدون عمل قرار نیست هیچ اتفاقی بیوفته. اما آیا این عمل حتما فیزیکیه؟
به نظر شخصی خودم، انسان با روانش میتونه به سطحی برسه که بدون کار فیزیکی به خواسته اش برسه. شاید زیاد نزدیک نباشه اما تواناییش در انسان موجوده نمونه هایی هم دیده شده.
نه موضوع خیلی هم پیچیده نیست. من هم کتاب و خوندم هم مستند انگلیسی این کتاب و دیدم. منظور همونه که گفتم.
تازه چه اهمیتی داره من حرفی که دارم با فارسی زبان هاست و همین نسخه ای که به فارسی ترجمه شده،ما به اندازه کافی مردم تنبلی هستیم دیگه با این کتاب ها بیشتر تنبل میشیم.
یعنی مثلا با ذهن میشه کاری کرد که بارون بیاد؟ فکر نکنم.
این مثال به صورت ریشه ای اشتباهه. شما یه اتفاق طبیعی رو مثال میزنید که در طبیعت بسته به عواملی اتفاق می افته و قبل از وجود انسان بوده بعدشم خواهد بود.
نکته دیگه اینکه این علم آنچنان شناخته شده نیست که بشه نظر قطعی داد راجع بهش اما میتونم بگم اهدافی که با روان و ذهن طلب میکنیم جنسشون خیلی مهمه و بیشتر زمان میبرن تا اتفاق بیوفتن. من نمیگم ما میتونیم این کار رو بکنیم. میگم در کل انسان کامل تواناییش رو بدست میاره یه روزی. الان هم هستند کسانی که همچین توانایی هایی داشته باشند
خوب پس بدانید که میشه
نتنها میشه بلکه همین امروز درحال انجام هست
آدمیزاد نیاز داشت که بارون بیشتری بباره
فکر فکر فکر فکر…
تلاش تلاش تلاش تلاش…
امروز آدمیزاد ابرهارو بارور میکنه
و ابر تولید میکنه
این یعنی قدرت ذهن و جادویی که شاید در این کتاب هم هدف بوده
یعنی روان فقط می تونه اتفاق هایی رو دست کاری کنه که بعد از انسان به وجود اومده باشه و در طبیعت نباشه؟ آخه این چه حرفیه.
این بحث انسان کامل یه بحث فلسفی و روانشناسی هست که میشه در موردش بحث کرد ولی هیچ چیز غیر عادی نیست ، در واقعیت زندگی میدان جنگه که هیچ انسانی نمی تونه سالم از مبارزه بیاد بیرون. جایی هم که جنگ نباشه مرگه
اگر یک مثال میزدی خیلی خوب میشد در موردش بحث کرد. مثلا چی و میشه تغییر داد با ذهن
دقیقا حرف من همینه. این کتاب راز میگه نه فقط فکر فکر فکر …
قدرت جادویی و هدف این کتاب دراوردن پول برای صاحب اثر بوده که خیلی هم خوب هدفش و انجام داد.
این یه بحث دیگه است که باید گفتاری پیش بره این آیدی اسکایپ من live:cbd20da25276dd67 اگر دوست داشتید اونجا میشه خیلی بهتر بحث کرد.
من این کتاب رو نخوندم ولی بحث مفیدی که اینجا شکل گرفت در مورد کتاب و مفهومی که خواسته برسونه واسم جالب بود. ممنون از دوستان.
از نظر من هر کاری که انجام میشه پشتش خیلی فکر بوده و هر کدوم از این فکرها با نسبت و غلظت متفاوت باعث انجام اون کار شدن. در مورد قوانین طبیعت، هم می تونم بگم خیلی از قوانین رو تا حال سعی کرده ایم به صورت منطقی درکشون کنیم و خیلی هاشونم هنوز هیچ ایده ای نسبت بهشون نداریم چون با منطقمون نتونستیم درکشون کنیم. منطق هم از نظر من یه درکی است که بشر در طول زمانهای مختلف بهش رسیده و این منطق تو زمانهای مختلف (بازه زمانی زیست نوع بشر) دستخوش تغییر شده.
با توجه به منطق الان فکر می کنم که تاکنون فقط 5% (نسبت دقیق نیست) از کائنات رو تونستیم درک کنیم و در مورد مابقیش چیزی نمیدونیم (یه چیزی مثل جسم تاریک تو فیزیک).
چیزی که من فکر می کنم اینه که نمیشه زیاد به دانسته هامون (به صورت عام) استناد کنیم. پس هر چیزی احتمال وجودش هست و نمیشه گفت که ناممکن هست. تفکر اولین جوانه برای شروع هر کاری هست. حالا کی و چطور میخواد به یه عمل (فیزیکی/غیرفیزیکی) تبدیل بشه به عوامل متعدد و مختلفی بستگی داره.