در مورد دومی بهتر میتونم نظر بدم: از ابتدا هم محدودیت دامنه نوسان عملا فلسفه بورس رو به تمسخر گرفته بود. درسته که از سقوط بیش از حد جلوگیری میکنه ولی کسانی که توی بورس هستن عملا برای سود مناسب وارد میشن و این یعنی که سود ممکن رو هم کمتر کرده. به نظرم میاد این تصمیم ریزش بیشتری رو در بازار به دنبال خواهد داشت بخصوص از سمت حرفهایها و بورسبازها.
منطق پشت داستان کاملا کدر هست ولی احتمالا دلیل اینه که به شکل اجباری از ریزش بیش از حد بورس جلوگیری کنن تا سیگنالهای منفی اقتصادی رو لاپوشانی کنن. نکته دوم اینه که مسئولین این تصور رو دارن که باید از ضررهای احتمالی مشتریهای خُرد جلوگیری کنن و توجیه این کار رو هم همین میزارن! حس پدرخواندگی کاملا در این تصمیم خودش رو نشون میده وگرنه در زمانی که سرمایه به یک بازار هجوم میاره، هیچ عقل اقتصادی و دیدگاه قانونی از تغییر ناگهانی شرایط بازی حمایت نمیکنه.
وقتی سود خیلی بالا میره یعنی میزان افت و خیز خیلی کم باشه که اصلا به چشم نیاد خواه ناخواه در اقتصاد یک خیزش سریع پیش میره که اصلا برای بقیه هم غیر قابل پیش بینی هستش و اکثر آدمها با نظریه های متفاوت نظریاتشون رو بیان میکنند.
اما بورس هر چند میزان ضرر رو به افرادی که سهامشون رو سرمایه گذاری کردن ضرر برسونه،بازهم میزان سودی دارند نه اینکه سود کاملا صفر باشه و یا منفی.اما به چشم نمیاد.
نمیخوام منفی باشم، ولی اصلا چنین دلسوزی در مسئولین سراغ ندارم! بیشتر احساس میکنم مسئولین ناراحتن که سود حضور مشتریهای خرد تو جیب خودشون نمیره.
یکی از همین مسئولین درباره این محدودیت نوسانات گفته:
وی با تاکید بر اینکه رشد پرشتاب و گاها هیجانی شاخص بورس و قیمت سهام کم کم به سمت خرید و فروش های بدون تحلیل و هیجانی حرکت می کرد، گفت: این روند بازار را از منطق دور کرده بود و از طرفی بازدهی های چشمگیر در کوتاه مدت را به دنبال داشت.
کجای روندهای تو ایران منطقی هست که میخوان روند تو بازار بورس رو منطقی نگه دارن؟ وقتی همه تصمیم گیری ها دور از خرد و منطقه؛ چطور میخوان همین یه قسمت رو منطقی نگه دارن؟ با اعمال محدودیت های غیرمنطقی؟!
ذهنیت این دلسوزی رو چیزی رو مثل یارانه ببینین نه اینکه منطق عمیقی پشت داستان باشه. در واقع عامهگرایی رو در نظر بگیرین که میخواد باید مردم رو راضی نگه داره تا حودش به فساد عمیق در بورس ادامه بده! شاید نمونه ورشکستگی بانکهای غیرقانونی خیلی نزدیک به همین داستان باشه.
این حرف رو باید به عنوان یک بیمنطقی عمیق در بورس، در کتابهای درسی مربوطه آورد. تمام کلماتش نشون میده که فرد هیچ بوئی از سواد بورس و بازار مربوط به اون نبرده:
-خرید و فروش هیجانی اساس بورس هست، چون بورس در اصل و به شکل کوتاه مدت برای افراد سفتهباز طراحی شده و نه برای افرادی سرمایهگذار خُرد. مثل این میمونه که فرد بگه ما توی پیست موتورسواری محدودیت سرعت گذاشتیم چون فرد به شکل هیجانی موتورسواری میکرد!
منطق بازار بورس یعنی پیشبینی ناپذیری. جالبه که در همه دنیا، هر عملی که باعث تغییرات پیشبینی شده در بورس بشه، خلاف قانون هست! یعنی ذات تصادفی باید حفظ بشه!
آخرین قسمت حرف یک شاهکاره: بازدهیهای چشمگیر در کوتاهمدت، یعنی شاید بشه گفت بورس برحسب اتفاق درست عمل کرده! همین بازدههای جذاب هست که بازار رو برای افراد جذاب میکنه.
این تغییر اعمال نشد و توسط وزیر اقتصاد جلوش گرفته شد، منبع خبر.
دوست دارم بدونم چنین تصمیم های تعیین کننده ای، چرا قبل از تایید نهایی و ابلاغ، از تایید وزیر اقتصاد رد نمیشن؟ یا بهتر بگم اصلا وزیر اقتصاد مسئولیتی در زمینه چنین سطح تصمیماتی داره یا نه؟
اونجا گفتن که این به دلیل شرایط خاص بوده که به وزیر اجازه دخالت میده. قاعدتا نباید به طور مستقیم دخالت کنه چون خود همین دخالت باعث از بین رفتن فلسفه بورس به عنوان یک نهاد غیردولتی میشه!
این رو آقای علیرضا توکلیکاشی معاون سابق سازمان بورس نوشته:
در بازار سرمایه، یک قانون نادرست داریم به نام حد نوسان!
این قانون حرف حسابش اینه که در هر روز، قیمت سهام نسبت به روز قبل نمیتونه بیشتر از ۵٪ نوسان کنه، یعنی بالا بره یا پایین بیاد.
به نظر قانون خوبی میاد، چون جلوی نوسانات ناشی از هیجانات را میگیره. اتفاقا در سایر بورسهای دنیا هم این قاعده وجود داره، البته نه این شکلی که در ایران هست.
داستان از این قراره که طبیعتا قیمت سهام نوسان داره و ممکنه بر اثر اتفاقاتی که در فضای کسب و کار رخ میده، سهام یک شرکت به سمت بالا یا پایین حرکت کنه،
و یا ممکنه اتفاقات اساسی تر در اقتصاد رخ بده و همه سهام کل شرکتها به سمت بالا یا پایین جهش کنه، یعنی بیش از ۵٪ در یک روز بالا یا پایین بره.
از اتفاقات منفی میشه به جنگ، سقوط هواپیما، شیوع بیماریهای خاص، بلایای طبیعی در منطقه ای خاص، خبر ورشکستگی بانکهای بزرگ بین المللی و از اتفاقات مثبت میشه به اکتشافات جدید دانشمندان، برنده شدن یک حزب طرفدار بازار در مجلس یا ریاست جمهوری، کاهش نرخ بهره توسط بانک مرکزی،انتشار اخبار مثبت از رشد اقتصادی یا کاهش بیکاری اشاره کرد.
توی دنیا، اون قاعده ۵٪ فقط وقتی فعال میشه که اتفاقات خاص رخ داده باشن، اما در ایران این قاعده هر روز اعمال میشه!
نه به این دلیل که در ایران هر روز وقایع خاص رخ میده، بلکه … بیشتر باید توضیح بدم.
فرض کنید یک شرکتی بدلیل فروش خوب و کسب سود خوب در فصل گذشته، اطلاعاتی را به بازار منتقل میکنه که نشون میده نسبت به پیش بینی ها، ۴۰٪ جلوتره! طبیعتا قیمت سهام این شرکت ۴۰٪ یا کمی بیشتر یا کمتر باید رشد کنه
محدودیت نوسان روزانه باعث میشه که قیمت سهام این شرکت، بجای اینکه مثل همه جای دنیا در یک روز ۴۰٪ رشد کنه، در ۸ روز و هر روز فقط ۵٪ رشد کنه.
در این شرایط طبیعتا هر کسی که بتونه در هفت روز اول، اول صف باشه و سهم گیرش بیاد، برنده است و بین ۵٪ تا ۳۵٪ گیرش میاد.
البته برای انتقال موضوع، مثال عمدا به صورت ساده شده مطرح شد.
حالا بورس ما شده، بورس مسابقه برای سر صف نشستن.
برای حل مشکل، اومدن و قانون حجم مبنا گذاشتن،
مشکلات جدیدی پیش آمد، برای حل آن مشکلات، قانون رفع گره معاملاتی را گذاشتن،
بورس تازه تاسیس 《فرابورس》، حجم مبنا نداشت، که از هفته دیگه برای آن هم حجم مبنا را قرار است اعمال کنند. (فرابورس سال ۸۹ تاسیس شد در حالیکه بورس تهران در سال ۱۳۴۵ تاسیس شده بود )
در عرضه های اولیه، اومدن و برای توزیع عادلانه رانت قیمت ارزان، بحث سهمیه بندی را مطرح کردند و به هر نفر ۱۰۰ تا دونه به طور مساوی سهم میدن …
بیست ساله که با قوانین اشتباه بعدی میخواهیم آثار و تبعات اون تصمیم اشتباه -دامنه نوسان- را پاک کنیم
عرضه اولیه، یعنی هیچ سابقه قیمتی وجود نداره، پس بذاریم عرضه و تقاضا قیمت را تعیین کنه
سقف و کف گذاشتن در قیمت روز اول در روش ثبت سفارش، از آن حرفهای عجیبی است که هیچ کارشناس حرفه ای در هیچ کجای دنیا تایید نمیکنه
حالا، سقف قیمت، باعث افزایش جذابیت شده، صف خرید طولانی تر شده، برای حلش اومدن سهمیه بندی راه انداختن، مثل نانوایی ها!!
مشکل از جای دیگهست. اگر اونجا حل بشه بقیه مشکلات خیلی راحتتر حل میشن ولی راه حل موقت تعمیق بازار سرمایهست. فرصت مناسبی برای دولت برای عرضه عمومی شرکتها و تامین منابع مالی جهت رفع کسری بودجه.
اطلاعات اقتصادی من خیلی زیاد نیست ولی به نظرم حجم بدبینی در اینجا بیش از حد زیاده. به نظر من این محدودیتها که در بورس اکثر کشورها (همه کشورهایی که من نگاه کردم) وجود دارن و همیشه اعمال میشن کاملا منطقی هستن. وقتی برای یه شرکت یه اتفاق مهم و خاص میفته، معاملات اون نماد متوقف میشه و بعد از بازگشایی محدودیت قیمت بر روی اون اعمال نمیشه.
منطق این محدودیتها ایجاد پایداری در بورس و میرا کردن نوسانات هیجانی هست تا روند واقعی غالبتر باشه. شرکتهای کوچک و کمسابقه اول وارد فرابورس میشن و بعد از این که شرایط خاصی رو کسب کردن وارد بورس و تابلوی اصلی اون میشن. انتظار نمیره در نبود هیچ اتفاق خاصی یه شرکت بزرگ که سالها صورتهای مالیش برای همه در دسترس بوده یک شبه ارزشش ۵۰ درصد رشد کنه.
من اصلا قبول ندارم که بورس برای افراد سفتهباز و با منطق پیشبینیناپذیری طراحی شده. بورس مکانیه که به افراد عادی فرصت سرمایهگذاری مستقیم در صنعت رو میده تا صنعت بتونه سرمایه لازم برای توسعه رو فراهم کنه یا بتونه بدهیهای سرمایهگذارهای اولیه رو پرداخت کنه. بورس با یه کازینو فرق میکنه و برای قمار طراحی نشده. همینطور بورس مکانی برای ثروتمند شدن نوسانگیرها نیست.
به نظرم افزایش حجم مبنا تغییر مثبتی هست. عدهای هستن که یه کانال تلگرامی راه میندازن تحت عنوان سیگنال دادن و با تشویق مردم به خرید یک نماد (گاها ضررده) قیمت اون رو بالا میبرن. افزایش حجم مبنا تاثیرگذاری این افراد و گروهها رو کم میکنه. از طرفی جدیدا دیده میشه که یه نماد صف خرید براش تشکیل بشه و چند هفته متوالی مثبت ۵ رشد کنه و بعد چند هفته منفی ۵ افت کنه در حالی که حجم معاملات پایین بوده.
این که عده قلیلی با متضرر شدن عموم از بورس سود هنگفت نبرن برای کارگزاران بورس منافع مالی هم داره. اگر عموم متضرر بشن سرمایه ورودی عموم به بورس کمتر میشه. کارمزد هم متناسب با حجم تراکنشها هست و اگر عموم فرار کنن و بازار از رونق بیفته و گردش سرمایهای نباشه اونها هم سود نمیکنن.
در مورد عرضه اولیه هم همه جا برای اون قیمت تعیین میشه و معمولا قیمت پایینتری انتخاب میشه. میتونید IPO pricing و IPO underpricing رو جست و جو کنید. انتخاب قیمت پایینتر دلایل مختلفی داره از جمله این که اگر قیمت پایین باشه و بعد از چند روز رشد کنه عدهای از خریداران اولیه با مقداری سود سهامشون رو میفروشن و حجم معامله اون سهام میره بالا و این اعتماد عمومی به نقدشوندگی اون سهام رو افزایش میده. در مقابل اگر قیمت افت کنه و افراد کمتری خواهان خرید اون سهام باشن و خریداران اولیه نتونن سهامشون رو بفروشن یا با ضرر بالا این کار رو بکنن، حجم معاملات و اعتماد عمومی به نقدشوندگی سهام میاد پایین و وقتی این اتفاق بیفته قیمت به قیمتی خیلی پایینتر از ارزش واقعی سقوط میکنه. یه دلیل دیگه انتخاب قیمت پایین اینه که شرکت میخواد حجم بالایی از سهام رو در یک روز عرضه کنه و مقدار مشخصی از سرمایه رو در یک روز فراهم کنه. برای این باید قیمت پایین باشه تا تقاضا بالا بره.
لطفا منبع این رو بگید.
پینوشت: به نظرم همینطور که در ترمودینامیک وجود درجات آزادی زیاد (و ندونستن جزییات عملکرد اونا) میتونه ظاهر تصادفی به سیستمی بده که خیلی چیزهاش هم قابل پیشبینی هست. به نظرم بورس هم ممکنه با چارچوب مشابهی قابل تحلیل باشه و کاملا تصادفی نیست. تصادفی بودن با سرمایهگذاری در تعارضه.