نیمه پنهان حقیقت، چیزهایی که معمولا نمی‌بینیم یا نمی‌شنویم

شکی در این نیست که پیشرفت صنعت و تکنولوژی نیازمند منابع است. این منابع چه طور و از کجا تامین می‌شوند؟ لطفا این ویدئو را ببینید:

یک دوست کامرونی پیدا کردم که یکی از باهوش‌ترین آدم‌هاییه که تا به حال دیدم. در مورد آفریقا خیلی با هم صحبت کردیم. می‌گفت عملا هنوز مستعمره فرانسه هستند و فرانسه بیش از هفتاد درصد صنایع و معادنشون رو در اختیار داره. فرانسه واحد پولشون رو کنترل می‌کنه و هر وقت بخواد بالا و پایینش می‌کنه تا خودش دچار بحران اقتصادی نشه. فرانسه اجازه داره هر وقت که می‌خواد با فرستادن ارتش شورش‌ها رو سرکوب کنه و …

ویدئویی که در بالا می‌بینید خودش گویای خیلی چیزهاست. به خاطر همین من این بحث رو بیشتر از این ادامه نمی‌دم. فقط این که هر چیزی هزینه‌ای داره و رنج کشیدن یک عده از مردم این جهان هزینه رشد و پیشرفت تکنولوژی هست. این نیمه پنهان حقیقته که خیلی از انسان‌ها دوست ندارند در موردش بشنوند یا ببینند.

9 پسندیده

به نسبت جالب بود. تا حدودی همین مسئله در جامعه های محلی هم دیده میشه. آفریقا و مسائلش همیشه برای من تعجب برانگیز بوده. چون از نظر اکولوژی مناسبترین قاره برای زندگی طبیعی به نظر میاد. ولی این همه گرسنگی و جنگ دلیلش چیه. شاید بشه از خودشون پرسید

3 پسندیده

می‌توانم حدس‌هایی بزنم که این وضعیت چرا در آفریقا هنوز ادامه دارد.

  • کشورهای آفریقایی هنوز مستعمره کشورهای غربی هستند. البته معمولا کسی به این صراحت به این قضیه اعتراف نمی‌کند اما چیزی که من دارم می‌بینم گویای این واقعیت است. برای مثال میوه‌های آفریقایی ارزان‌ترین میوه‌ها در اروپا هستند. تصور کنید اگر هزینه حمل و نقل را کم کنیم چه چیزی برای مردم باقی می‌ماند؟ این مسئله را در مورد بقیه کالاها هم دیده‌ام.
  • کشورهای غربی از حکومت‌های تمامیت‌خواه در آفریقا حمایت می‌کنند چرا که سود آن‌ها در این کار است. منابع زیادی در آفریقا هست که با قیمت‌ بسیار پایین به اروپا و آمریکا فروخته می‌شوند.
  • حکومت‌ها بسیار فاسد هستند و مردم به حدی فقیر هستند که کاری از دستشان برنمی‌آید. دوستم می‌گفت فرانسه حتی به سرکوب شورش‌ها در کامرون کمک می‌کند.
  • تفاوت زیاد قبیله‌ها و فرهنگ‌ها مانع از همگرایی مردم با یکدیگر و مبارزه برای حقوق‌شان شده است.
5 پسندیده

دنبال نقشه ی کشورهای مستعمره اروپا در طول زمان گشتم، و کشورهای اروپا فقط یه دوره مستعمره ی ترکیه یا عثمانی اون موقع بودن. امریکا هم مدتی مستعمره ی کشورهای اروپایی.

و جالبش اینه که اون موقع کشورهای اسیایی و یا افریقایی در معرض نبودن چندان! سوالی مشابه برام پیش اومد که چه روحیه ای در مردمان اروپا یا امریکا کمکشون کرد از زیر بار استعمار بودن در بیان؟

2 پسندیده

سه مورد اول مسئله طبیعی هست که در سیاست وجود داره. مورد آخر تا حدی برام جالبه. همیشه دوس داشتم به این فرضیه خودم فکر کنم که: هر چقدر شرایط طبیعی سختتر باشه، همگرائی اجتماعی بیشتره و بالعکس. برای مثال کشورهای اسکاندیناوی کاملا برعکس هستن.

تا اونجائی که مطالعه داشتم اگه بخوایم بیطرف باشیم، در هر دو مورد ضعف استعمارگرها بوده نه خصوصیت خاصی در مستعمره ها. بویژه در مورد آمریکا که کمک قدرتهای اون موقع مثل فرانسه و اسپانیا هم خیلی مهم بود.

اهمیت تعدد فرهنگی در پایداری سیاسی رو میشه در جائی مثل سوریه و عراق هم دید که نشون دادن به سرعت قابلیت ناپایدار شدن رو دارن.

1 پسندیده

درسته، یه جور رقابتی میشه در نظر گرفت بین مهارت‌های مستعمره‌ها و استعمارگرها، که بسته به اینکه کدوم مهارتش بیشتره یه کشور ممکنه از زیر بار اون یکی دربیاد یا نه. فقط کدوم مهارت‌ها؟ آیا مثلا تقویت در مهارت‌های فنی-مهندسی میتونه به یه کشور کمک کنه سریع تر مستقل شه؟ ایا تقویت در مهارت کار تیمی (همگرایی مردم) بهتر میتونه کمک کنه کشوری مستقل شه؟

@Ali_Shakeri امیدوارم سوالم هدف اصلی موضوع رو پرت نکنه، اگه این طوریه، بگین در قالب موضوع جدید بپرسم.

بحث تعدد فرهنگی به تنهایی عامل ناپایداری سیاسی نمیشه. کافیه سری به کشورهایی مثل هلند، امریکا، کانادا، سنگاپور بزنیم. در آخری، سنگاپور، سه قومیت در اکثریت هستن، هندی‌ها، مالایی‌ها، و چینی‌ها. و حتی تقویم کشور هم بر اساس اتفاق‌های هر سه قوم میچرخه، یعنی عید مسلمونا در کنار عید چینی‌ها در کنار عید هندی‌ها جشن گرفته میشه.

جزئیات دقیقی یادم نیست، ولی تو برنامه‌ی یکی از مهم‌ترین جشن‌هاشون هم، معرفی چیزی بود از این جنس که یه بچه‌ی هندی چیزی رو به یه آقای چینی/سنگاپوری میداد و یه جور پیام از جنس وحدت بین قوم ها رو معرفی و تبلیغ میکرد. بعید میدونم این کشور جز کشورهای ناپایدار سیاسی تصور بشه (؟).

3 پسندیده

توسعه همیشه وجهه تخریبی دارد.
سهولت در استعمار افریقا و اینکه در دوران پس و پیش استعمار همچنان افریقا درگیر خشونت‌های بدوی است به خاطر اینست که اساسا مصداق بربریتی هستند که ارسطو و متاخرین گفتند. اکثریت افریقا به جز مناطقی مثل شمال صحرای بزرگ و یا اتیوپی ، فاقد تمدن بودند. قبایلی که به صورت بدوی زندگی میکردند و حتی به مرحله دستیابی به ابزار جدیدتر تولید (مثل گاوآهن و در پاره‌ای مناطق حتی بیل و کلنگ) هم نرسیده بودند.

اینان به سرعت مقهور شدند لکن سران این قبایل جنبه منفی استعمار را پذیرفتند. سرسپردگی در ازای دریافت امکانات رفاهی و خصوصا سلاح آتشین. نقش این افراد در کمک به تجارت بردگان هم کاملا مشهود است. سفیدپوستان نبودند که به شکار سیاهان رفتند. سیاهان یکدیگر را به ازای پاداش سفیدان شکار میکردند. امروزه هم وضع همین است. حاکمیتهای خاندانی و خشونت بدوی افراد و قبایل نسبت به هم ، که باعث وجود ناامنی پایدار و باسابقه در افریقا شده است.

عامل متمدن بودن یا نبودن رو برای اولین بار در نوشته‌های جلال آل احمد مشاهده کردم که به نظرم میتونه یک نکته قابل بررسی باشه.

در کل به همین علت جوامع متمدن پیشتاز هیچگاه مستعمره نشدند. جوامع متمدنی که عقب افتادند مستمعره شدند اما از استعمار رهایی یافتند (مثل هندوستان). اما جوامع بی‌تمدن به راحتی مستعمره میشوند و بعدها نیز به صورت بدوی به حیات خود ادامه میدهند.

با اینکه جوامعی مثل افریقای جنوبی تا حدی فرهنگ و تمدن اروپایی را پذیرفتند (هرچند که هنوز خشونت قومی_قبیله‌ای در این کشور بالاست) ولی در اکثر مناطق با وجود تغییر ظاهر ، وضع به همان منوال ماقبل استعمار است.

1 پسندیده