چجوری فراموشش کنم؟

راهکارهای خلاص شدن از وضعیت مذکور

  • از سرزنش کردن خودتان دست بردارید، هورمون‌ها را سرزنش کنید.

بپذیرید که التیام یافتن یک زخم عاطفی نیز دقیقاً مانند جوش خوردن یک زخم جسمی نیاز به زمان دارد. پس نیازی به سرزنش خودتان نیست.

  • بدنتان را کنترل کنید

وقتی تحت فشار قرار می‌گیرید، بدن آدرنالین بیشتری تولید می‌کند که در سراسر بدن جریان پیدا می‌کند و میزان کورتیزول را افزایش می‌دهد. بدنتان در حالت مبارزه قرار دارد. سیستم عصبی سمپاتیک که واکنش نشان دادن به تهدیدها را ممکن می‌سازد، پا به میدان می‌گذارد و به این ترتیب خوردن به دغدغه ثانویه تبدیل می‌شود. بدن راهی را برای سرکوب فشارهای گرسنگی پیدا می‌کند و کمتر شدن انقباض‌ها و انبساط‌های عضلات معده گوارش غذا را کند می‌کند. بااین حال باید بدانید که ذهن، بدن و قلب همه با هم در ارتباطند. اگر بدنتان مواد مغذی کافی مورد نیازش را دریافت نکند، با سرعتی فزاینده تحلیل می‌رود و تحلیل بدن تضعیف روحیه را نیز به همراه دارد. وقتی اشتهایتان برگردد، ممکن است هوس خوردن تنقلات ناسالم به سرتان بزند. افراد ناراحت توانایی کمتری برای درک میزان چربی موجود در غذا دارند، اما در تشخیص دادن مزه‌های شیرینی، ترشی و تلخی 15 درصد بهتر از بقیه عمل می‌کنند. این تفاوت نتیجه‌ای را که پژوهشگران دانشگاه کرنل به آن رسیدند، توضیح می‌دهد؛ پژوهشگران دریافتند که اشخاص ناراحت میل بیشتری به خوردن شیرینی‌جات دارند.

  • حذف تدریجی و جایگزینی

وقتی می‌خواهید با عشق سابقتان ارتباط برقرار کنید، مثلاً با او تماس بگیرید یا در شبکه‌های اجتماعی دنبالش بگردید، به خودتان یادآوری کنید، این اشتیاقی که احساس می‌کنید، در واقع عطش شدید مغزتان به دریافت دوپامین است. این نیاز مبرم را با رفتار دیگری جایگزین کنید که شما را مجبور به متمرکز شدن بر زمان حال بکند. این رفتار می‌تواند تماس گرفتن با یک دوست، ورزش کردن، فعالیت بدنی یا نوشتن نامۀ تشکر و قدردانی برای یکی از عزیزانتان باشد. چند بار اولی که می‌خواهید حواستان را از این رفتار منحرف کنید، احساس می‌کنید که با چالش بزرگی روبه‌رو هستید که باید آگاهانه برای آن زمینه‌سازی کنید. اما نگران نباشید، خوشبختانه هر چه بیشتر تمرین کنید که این رفتار خودویرانگر را با یک رفتار سالم جایگزین کنید، این رفتار سالم به مرور برایتان آسان‌تر و طبیعی‌تر می‌شود.

  • برنامه ریزی زمانی داشته باشید.

یک یادآور دیداری برای خودتان درست کنید که نشان بدهد چند بار پیاپی موفق شده‌اید که به اهدافتان برسید. از این روش غالباً در بازی‌ها برای مشخص کردن برنده استفاده می‌شود. یک تقویم بردارید و روی هر روزی که در آن، کار مثبتی برای بهبود حالتان انجام داده‌اید، ضربدر بزنید. به زودی یک ردیف زیبا از ضربدرهای پشت سر هم را خواهید دید که عملاً به شما نشان می‌دهد چقدر در بهبود حالتان موفق بوده‌اید. مشاهده این موفقیت مانند انجام وظایف و خط زدن آنها در فهرست کارها باعث افزایش تولید دوپامین می‌شود. وقتی بدانید که در مسیر درست در حال حرکتید، مغزتان دوپامین کافی برای ادامه فعالیت دریافت می‌کند.

  • فعالیت داشته باشید

هرزمان که دچار اضطراب شدید، به جای این که انرژی اضافی مضر برای سلامتی را جذب کنید، کل بدنتان را چند دقیقه بلرزانید تا تعادل درونی دوباره برقرار شود. اگر لرزاندن بدن روش مورد علاقه‌تان برای آزاد کردن انرژی اضافی نیست، می‌توانید پیاده‌روی سریع یا هر نوع فعالیت بدنی که وضعیت جسمیتان را تغییر می‌دهد، انتخاب کنید. اگر برایتان مقدور نیست که 20 دقیقه بدوید، نرمش پروانه را انجام بدهید. نرمش پروانه حرکت زیستی سریع و ساده‌ای است که شما را از وضعیت نامناسبتان خارج می‌کند. بعد از نرمش کردن مدیتیشن کنید تا آرام و متمرکز شوید؛ به این ترتیب می‌توانید مانع افزایش اضطرابتان بشوید.

  • مهلت زمانی تعیین کنید

برای پردازش و کنار آمدن با احساساتتان به خودتان زمان بدهید، اما در عین حال یک مهلت زمانی هم تعیین کنید. در این دوره اجازه دارید که یک دل سیر گریه کنید و احساساتتان را تخلیه کنید. احساساتتان در این مدت بین انکار، خشم، ناراحتی و اضطراب در نوسان خواهد بود. درست است که هجوم احساسات مختلف ممکن است این احساس را در شما به وجود بیاورد که انگار فاصله‌ای با دیوانه شدن ندارید، اما مطالعات علمی نشان می‌دهد که این حالات کاملاً عادی و طبیعی است.

  • مغزتان را دوباره سیم کشی کنید

براساس نتایج یک پژوهش، می‌توانید مغزتان را در یک بازه زمانی 28 روزه دوباره سیم‌کشی کنید، کافی است هر روز دو دقیقه را به این کار اختصاص بدهید. مغز الگوی مثبت‌اندیشی را بعد از گذشت 28 روز حفظ می‌کند و از نگرش منفی به جهان دست برمی‌دارد. نگرش مثبت و همراه با قدردانی مانند عضله می‌ماند و مانند هر عضله دیگری می‌توانید آن را با تمرین تقویت کنید. قلم و کاغذ بردارید و سه نعمتی را که به خاطر داشتن آنها شکرگزار هستید و دلیل خوشحالیتان را از داشتن آنها بنویسید؛ این کار را هر روز به مدت 28 روز انجام بدهید.

4 پسندیده

برای من یه کم دیر بود این توصیه ها اما مفید بود، متشکرم

چرا دیر…؟ شما در حال حاضر مشکل تون اینه که بیشتر وقتت رو صرف فکر کردن به اون میگذرونی، اینا رو انجام بدی کم کم می تونی از این وضعیت خودتو خلاص کنی…

درسته به ظاهر ساده میاد ولی انجام بدی می بینی که چقدر کمک می تونه بهت بکنه.

4 پسندیده

ممنون از پاسخ تون @anon44367529
دوستان ایشون روانشناسی خوندند می تونید از وجودشون استفاده کنید البته اگر وقت داشته باشند چون قطعا دریغ نمی کنند

2 پسندیده

دیر از این لحاظ که این حرفای خوبتون رو تا چندماه پیش خیلی بیشتر از الان لازم داشتم، الان کم کم دارم برمیگردم به روتینم

اتفاقا یه سری از توصیه هارو هیچ جا نخونده بودم و بسیار کاربردی هستن، متشکرم🙏

2 پسندیده

بسیار عالی
ان شاءالله به سلامتی

1 پسندیده

درود و سپاس از شما
امیدوارم که مشکلات همه به زودی حل بشه.

1 پسندیده

ببخشید اگر اشکالی نداره میشه این قسمت رو یه کمی بیشتر توضیح بدید؟ منظورم اینه که رفتار شما و همین طور رفتار ایشون چطور بود که به این نتیجه رسیدید؟ میشه مثال بزنید؟؟

البته اگر تمایل دارید چون به نظر من میشه تجربه خوبی برای دیگران

:pray:t2::rose:

بله حتما
من ۳۴ سالمه و خیلی سخت وارد رابطه میشم، حتی دوستی های هم جنسمم مربوط میشن به حدود ۲۰ سال پیش یعنی دوران راهنماییم. دوستی هام عمیقن.

پارتنرم روابط زیادی داشت و شروع یه رابطه رو خیلی خوب بلد بود.
با پافشاری و اصرارهای پارتنرم بعد از حدود سه ماه وارد رابطه شدم.
خب حس خیلی خوبی بود که بعد از سالها یکی هرروز بهم ابراز علاقه میکنه، از اندامم، از اخلاقم، از چهره م تعریف میکنه و فکر نمیکنم کسی باشه که بدش بیاد یا بی تفاوت باشه.
مث تمام رابطه های دیگه ۴،۵ ماه اول همه چیز ایده آل بود و تونستم اعتماد کنم.

بعد متوجه رفتارهای سمی شدم. جواب تلفن و پیام نمیداد، بعد از دو روز دوباره خودش تماس میگرفت و عذرخواهی میکرد. از این قبیل رفتارها زیاد داشت ولی من فکر میکردم این منم که بیش از حد رفتارای بدشو بزرگ میکنم.

تا یک روز ازم حلالیت خواست و گفت که تو دوره کمتر از یکسال دوستیمون با دوتا خانم حدود یکهفته چت میکرده.
من قهر کردم ولی باز رابطه رو تموم نکردم چون وقتی ازم خواست برگردم راحت برگشتم.
من ماشین داشتم اون نه، بنابراین بیشتر برنامه ریزی هارو من انجام میدادم

من کمتر گله میکردم، کمتر حرف میزدم، کمتر کمک میخواستم، کمتر توقع داشتم اما بیشتر دلتنگ میشدم، بیشتر سعی میکردم محبت کنم، بیشتر هدیه میخریدم، بیشتر از تایم خونه و محل کارم میزدم که ببینمش.

مثلا واسه اینکه ناراحت نشه هروقت زنگ میزد هرطوری بود جواب تلفنش رو میدادم اما بعضا میشد چند روزی بدون اطلاع قبلی جوابمو نمیداد میگفت کدنویسی نیاز به تمرکز داره، میگفتم آخه لعنتی ۲۴ ساعته داری کدنویسی میکنی؟
بخاطر مشکلات خانوادگیش بیشتر بهش گوش میدادم، بیشتر مشورت میکرد باهام. هروقت پول لازم داشت اگرم نداشتم براش جور میکردم و قرض میدادم که سخت نگذره بهش

با اینکه خودم ۱۵ سالگی پدرم رو از دست دادم اما سعی میکردم انقدر با من بهش خوش بگذره تا فشار خانواده و نبود پدرش غمگینش نکنه.

اما اون هیچوقت نفهمید
رفتارش همیشه طلبکارانه بود و من همیشه باید حواسمو جمع میکردم که طوری حرف نزنم که بهش بربخوره و جواب تلفنم رو نده و اون روز واسه من جهنم بشه.

تقریبا هرروزی که اذیتم میکرد با رفتاراش اضطرابم بیشتر میشد، پرخاشگر میشدم اما نه با اون، با خانوادم، با عزیزانم

خودم میدونستم که رابطمون دِد اِنده اما نمیخواستم قبول کنم، چون بقول خودش میگفت من هرچی اعتماد بنفسم تو این سالها از دست رفته بود تو بهم برگردوندیش اما من خودم تمام اعتماد بنفسم رو از دست داده بودم و فکر میکردم نمیتونم پارتنر چشم رنگی و ورزشکار بهتر از این گیر بیارم. وقتی از سفیدی موهای شقیقه ش و ریشش گله میکرد بهش اطمینان میدادم که خوشتیپترین پسره، اما وقتی ریشه موهام درمیومد زود رنگ میکردم که ریشه های سفید و رنگیمو نبینه.

من هم رفتارهای بد و بچه گانه طبیعتا داشتم ولی همیشه سعی میکردم اصلاحش کنم و خیلی به خودم کمک کردم، رشد کردم.

خلاصه
موندم، موندم، موندم، تاب نیوردم و یک روز دیگه نتونستم تحمل کنم و بابت لحظات خوب قدردانی و خداحافظی کردم.

2 پسندیده

ممنونم عزیزم از توضیحاتت :rose:

به پادپرس خیلیا سر میزنند که اصلا اکانت هم ندارند مطمئنا تجربه خوبی میشه حتی برای اونها

امیدوارم هر چه زودتر کسی که لایق محبت های شما باشه رو پیدا کنی البته اون آقا هم مشکلاتش حل بشه

ای کاش فقط ایشون اونقد معرفت داشت وقت شما رو‌ بیهوده نمی گرفت یا لااقل این رابطه رو دوستانه برای شما توصیف می کرد نه عاشقانه

البته ببخشید نظر دادم امیدوارم ناراحت تون نکرده باشم

ایشون هرگز پیگیر نشد که شما چرا خواهان ادامه یافتن این ارتباط نیستید؟ و یا هرگز کاری نکرد که شما رو تشویق به از سرگیری ارتباط بکنه؟

1 پسندیده

@Fereshteeee چه جوری رابطه شو با شما شروع کرد این آدم به اصطلاح حرفه ای؟

1 پسندیده

منو ببخشید، راستش خیلی دوست ندارم جزئیات رو به یاد بیارم

1 پسندیده

همیشه کثرت باعث غفلت میشه. مشخصاً زیادی هواشو داشتی، به همین خاطر سرش گیج رفته…!

یادتون باشه همونطور که زیادی بد بودن خوب نیست، زیادی خوب بودن هم خوب نیست. پس هیچ وقت اجازه ندید کار‌ به افراط و تفریط بکشه. خیرالامور اوسطها، میانه روی همیشه و در همه کارها عالیه.

4 پسندیده

توی دو سال و نیم رابطه دو سه باری رابطه رو تموم کرده بودیم اما اون خواست که برگردم و قول داد همه چیز روبراه میشه! البته منم یه فرکانس هایی میفرستادم، مثلا عکسهای فیس بوکشو لایک میکردم تو اون دوران جدایی که خب اونم امیدوار میشد.
ولی آخرین بار وقتی خداحافظی کردم شمارشو از کانتکتام پاک کردم و حتی لست سین و عکس پروفایلمو فقط کانتکتام میتونن ببینن.
اونم در جواب خداحافظیم فقط یه ایموجی :disappointed: اینو گذاشت و تا یه مدت پروفایلش رنگ سیاه بود و بعدم عکسایی که من ازش گرفتم و دوسشون داشتم میذاشت رو پروفایلش، بعد هم که فهمیدم وارد رابطه شده، دیگه هرگز چکش نکردم
البته الکی گفتم🤪، حدودا دوماه پیش وسوسه شدم پیجش پابلیکه چک کردم دیدم از اون بنده خدا هم جدا شده و واقعا دیگه پیگیر زندگیش نشدم چون واسه خودم سخت بود.

2 پسندیده

می دونید مشکل اساسی ماها چیه؟

زمانیکه هست، کاری می کنیم بره …

همینکه رفت، گریه و زاری می کنیم که قرار نبود بره…!

این یعنی نه تنها مدیریت رفتار بلد نیستیم بلکه فرصت شناس نیستیم و قدر داشته هامونو نمی دونیم. این خیلی مهمه که انسان بدونه در برابر یه فرد مغرور یا یه فرد چشم چران چه رفتاری باید داشته باشه. کجا گیر دادن به پارتنرش موجب دوام رابطه خواهد شد و کچا باعث از هم پاشیدن.ابراز محبت ش تا چه حدی باشه، در برابر چه کارهایی واکنش جدی نشون بده، در مقابل کدوم کارها، خودشو بزنه به ندیدن و…

3 پسندیده

بله، مدیریت رابطه رو اگر بلد بودم بعد از اولین هرزگی یا بعد از اولین رفتار عجیب باید رابطه رو رها میکردم.
این رابطه منو بزرگ کرد.

مگه شما چند نفرو میشناسید که روانشناسی نخونده باشه
و روابط زیادی هم تجربه نکرده ولی مدیریت رابطه رو بلد باشه؟

من خودم رو درگیر رابطه ای کردم که فکر میکردم میتونم ترمیمش کنم اما وقتی یک قدم اومدم عقبتر دیدم چنان دلبسته شدم که به اشتباه نمیخوام این مرد رو هم مث پدرم تو زندگیم از دست بدم و هرکاری از دستم برمیاد دارم انجام میدم نگهش دارم چون تو بچگیم واسه موندن پدرم نتونسته بودم کاری کنم.

پس به خودم حق دادم اما ازش درس گرفتم، تجربه کسب کردم، حتی تو روابط اطرافمم اولویت رو خودم قرار دادم.

گریه من واسه این نبود که قرار نبود بره، من دلتنگ روزای خوبم کنار اون بودم، دلتنگ تجربه های مشترکی که برام تازگی داشتن
مسلما قبل از ترکش همه اینارو درنظر گرفته بودم و کفه اذیتهاش و انرژی بدش خیلی خیلی سنگینتر بود

1 پسندیده

اینم یک اشتباه بزرگ اندر بزرگ که خودمون رو قربانی رابطه بکنیم. بازی تو نقش قربانی در نهایت ازت قربانی می سازه…

هیچ کسی نمی تونه یه سوراخ ۴ اینچی رو ترمیم بکنه! ترمیم برای زمانی هست که طرف کشته و مرده توئه، اما یه ضعف کوچولو هم داره. و خودشم حاضره اون ضعف رو برطرف بکنه.

زمانیکه یه آقا پسر هدفش از برقراری رابطه دوستی با یه دختر، بخاطر روابط جنسی هست، با کدوم اقدام میشه مشکل این رابطه رو حل کرد؟؟؟ مگر اینکه تسلیم خواسته طرف بشی تا اونم بعد از یه مدت بذاره و بره…!
پس هرگز بفکر ترمیم و اصلاح دیگران نباشید که نمی تونید…

کسی که تو ارتباط عاطفی ش با جنس مخالف که فوق العاده حساس و ظرافت طبع ش بالاست، هرزگی می کنه، آیا ارزش داره باهاش بمونیم!؟ شما اگه موندی و اگه الان هم داری به چنین شخصی فکر می کنی، خیلی عذر می خوام، اشتباه می کنی. هرچه سریعتر باید از این رابطه و هرچیزی که تو رو به یاد اون میندازه دوری کنی.

1 پسندیده

خودم متوجهم …
گریه ای که من تو مطلب آوردم، ارتباطی به گریه شما نداره، منظور بنده اینه تا رفت، می شینیم زانوی غم بغل می گیریم و دعا می کنیم و افسوس می خوریم و دلتنگش می شیم و … که ای کاش نرفته بود، ای کاش برگرده و الی آخر…

:pray::pray::pray:
بله حق باشماست

2 پسندیده

هیچ وقت درصورت از دست دادن یک شخص به فکر جایگزین برای وی نباشیم. حالا خواه این شخص پارتنرمون باشه، خواه یکی از بستگان مون.

بذاریم غم از دست رفتن اولی و پروسه سوگ ش بطور کامل‌مراحل خودش رو طی بکنه، بعد که ذهن مون نبود ایشون رو پذیرفت، حالا فرد دومی که میخواهیم باهاش درگیر رابطه عاطفی بشیم رو، مستقل و بدون هیچ توقعی ازش که بتونه جای اولی رو پر کنه، انتخابش بکنیم.

3 پسندیده