یکی از موفقیتهام در طول یک سال و نیم گذشته، ارتقای مهارتهای شخصیم مخصوصاً برنامهریزی هدفمند بوده. به طوری که از آدمی نامنظم که در لحظه تصمیم میگرفت چکار کنه تبدیل شدم به آدمی که واسه روزهای متوالی برنامه هدفمند داره. مثلاً وقتی میدونم در طول روز چه کارهایی رو قراره انجام بدم زودی میرم سراغ پیش نیازای اون کار و به مرور هم تسلط خوبی در بعضی موارد بدست آوردم.
ولی برای اینکه بتونم برای مدت طولانی تری برنامه ریزی مناسبی داشته باشم چند تا مشکل دارم:
نداشتن چارچوب اولیه برنامهریزی
کمال گرایی و به تعویق انداختن
و اینکه هنوز عادت دارم در بعضی مواقع تصمیم گیری رو در لحظه انجام بدم.
سوالم اینه که چجوری میتونم برنامهای بلند مدتتر برای خودم بچینم؟
تبریک میگم برای یادگیری این مهارت ، جز کلیدیترین مهارتهای فردی برای رسیدن به موفقیت در یه کاری هست. و شخصا ادمای کمی رو دور و برم سراغ دارم که انتخاب کرده باشن تعادل بین واگراییشون (فاز ایدهپردازی) و نظم رو ایجاد کنن.
در نظر گرفتن زمانهایی برای کارهای خلاقِ لحظهای
خیلی راحت میشه خطای معقولی در برنامه در نظر گرفت برای چنین مواقعی. مثلا اگه زمان کاری یه هفته ۶۰ ساعت هست، خوبه ۱۰ ساعت رو برای تصمیمهای خلاقانه و یا در لحظه کنار گذاشت. با این کار دو اتفاق میفته:
میتونین ده ساعت در هفته واگرا باشین و به پروژه های خلاق تو ذهنتون برسین.
چون فقط ده ساعت برای کارهای خارج از برنامه در دسترس دارین، دیگه هر کار خارج از برنامهای رو انجام نمیدین و واقعا انتخاب میکنین که کدوم کار خلاق ارزش داره که در هفتهتون لحاظش کنین.
فرار از کمال گرایی و به تعویق انداختن
به نظرم، این اتفاق بیشترین خرابکاری رو تو یه برنامه وارد میکنه. از یه طرف مهمه کارها به بهترین شکل اجرا شن، از یه طرف دیگه خیلی وقتها بهترین اجراها، تا وقتی اجرایی نباشه، شکل نمیگیره.
پیشنهاد خودم برا اینکه یه تیم نیفته تو چنین فازی اینه که کارها رو «چریکی» پیش ببره! یعنی یه نفر تو کمترین زمانِ مشخص شده از قبل، بهترین خروجی که میتونه رو برای کار آماده کنه و این رو بده دست هم-پای خودش تو تیم. مثلا کسی که نقش تست رو به عهده داره، و یا شخصی با ذهن مقابل. و بعد پروسهي تست-ریفاینمنت رو تکرار کنه. معمولا با دو-سه بار چرخهی تست-ریفانمنت کار به جای خوبی میرسه.
ولی تو همین پروسه هم ممکنه افراد به کمالگرایی بیفتن. برای رفع این مشکل، بهتره قید انجام کار، زمان انجام کار باشه و نه کیفیت کار. چون کیفیت با انتخاب افراد مناسب برای انجام خود کار و تست تضمین میشه.
چه جور چارچوبی منظوره؟ تجربههای خوبی در این زمینه دارم و کمی توضیح بدین میتونم کمک کنم.
سلام
دوستمان از برنامه ریزی فردی حرف زده و شما از استراتژی شبه اجایل در مدیریت پروژه. (تیم محور)
بفرمایید تجارب شما در حوزه کار تیمی شما را به چه نتایج فردی در تسک های شخصی رسانده
سپاس
مشکلی نیست؛ من از زاویه دید کسی که همیشه همراههایی برای حرکتهاش پیدا میکنه، تجربیاتم رو گفتم؛ شما یا سایر دوستان میتونین تجربیاتتون رو از برنامهریزی حرکتهای فردی مطرح کنین.
ان شالله این کار را خواهم کرد اما با توجه به اینکه برنامه ریزی برای یک تیم نیاز به وجود یک نظم فردی دارد، خوشحال میشوم از تجربیات زندگی فردی و شخصی تان (تسک هایی که ذاتا اشتراک پذیر نیستند) نیز صحبت کنید.