خیلی جاها دیدیم که راننده ها به قوانین راهنمایی رانندگی توی کشور اهمین نمیدن.
مثلا : توی خط ویژه رانندگی میکنن،حداکثر سرعت مجاز رو رعایت نمیکنن، کمربند ایمنی رو نمیبندن.
و همچنین خیلی جاها دیدیم که راننده ها فقط و فقط به خودشون اهمیت میدن و از موجودی تو ماشینشون به اسم راهنما استفاده نمیکنن یا بین خطوط رانندگی نمیکنن و یا هزار تا کار دیگه میکنن.
چجوری میشه یه کاری کرد که مردم کشور ما هم مثل مردم خیلی از کشور از های دنیا مثل ژاپن صاحب این فرهنگ ماشین سواری بشن و یا چجوری میشه مجبورشون کرد که صاحب این فرهنگ بشن.
همه ی ما میدونیم که مشکل فرهنگ رانندگی توی کشور ما داره به یه مشکل خیلی بزرگ تبدیل میشه که به زودی گریبان گیر همه ما میشه و از صبح تا شب باید سر اطرافیانمون غر بزنیم که آخه این چه وضع رانندگیه که فلانی داره؟ پس حداقل در مورد این موضوع فکر کنید و از خودتون شروع کنید.
مکالمه ی دو راننده در یک کشور دور افتاده در غرب آفریقا:
+هویییییی مگه کوری گاری چی نمیبینی دارم میام؟ (البته معمولا فحشای دیگری هم رد و بدل میشه)
خب میایی که میایی، من دارم تو خیابون اصلی رانندگی میکنم، باید همینجا صبر کنی که من رد بشم. (و شایدم بگه کدوم انسان شریفی به تو گواهینامه داده؟)
+عه؟ پررو بازی در میاری؟ اگه جرئتش رو داری بزن کنار تا بیام حالیت کنم؟
اگه راننده ی دوم عاقل باشه، به حرف راننده ی اول گوش نمیده میره وگرنه که یه دعوای حسابی داریم.
نکته جالبش اینه که اگه راننده ی دوم جای راننده ی اول بود، همون حرف ها رو میزد که میگفه مگه کوری ؟ نمیبینی دارم میام.
در مورد این بخش از حرفات و باتوجه به اشاره ای که به فرهنگ کشور ژاپن کردی، نظر من اینه که فرهنگ سازی فرایندیه که از بچگی شروع میشه و میتونم بگم نقطه شروع جدی این فرهنگ سازی دبستان و راهنمایی هستش و این دوران تاثیر قویی روی فرهنگ جامعه آینده داره.
نمیتونیم مجبورشون کنیم ،هیچوقت نمیتونیم مجبورکنیم مردم رو به انجام کاری رو،اگه هم بتونیم این کارو با انگیزه خودشون نمیکنن و به مشکل میخوره جامعه بعدا،حتی مشکلی بزرگتر از بی فرهنگی !
میتونیم کاری کنیم که خودشون بخوان ، با آگاهی سازی ، انگیزه ایجاد کردن و …
اگه بسترهم نباشه ولی فرهنگش ایجاد بشه ، به دنبالش بستر ساخته میشه و یا میسازنش به نظر من
در مقابل ، اگه بستر باشه ولی فرهنگ نباشه ، یا از بستر استفاده های دیگه میشه یا اینکه جمعش میکنن بعد یه مدت
مثل مسیرهای دوچرخه که اومدن توی بعضی خیابونا مشخص کردن ولی وقتی دیدن که استفاده ای نمیکنن دوچرخه سوارا ازش ،برشون داشتن
یه سُرسُره داریم که همه از پله میرن بالا و از رو سطح شیب دار سُر میخورن، همه چی اکیه و همه شادن.
حالا میخوایم رفتاری در افراد جا بندازیم از این جنس که از رو سطح شیبدار برن بالا و از پله بیان پایین. ممکنه با یه سری تابلوی راهنما و تعدادی هم نگهبان اولش بتونیم این کار رو شروع کنیم، باز یه جاهایی هستن افرادی که یهو خسته میشن یا فراموش میکنن و دستشون ول میشه و از رو سطح شیب دار سُر میخورن پایین.
همون بار اول کافیه برا اینکه مغزشون لذت سُر خوردن رو تجربه کنه و بارهای بعدی این افراد حتما وسط راه دستشون رو ول میکنن (عمدی) که باز هم سُر بخورن.
در زمانهای خیلی دور و وقتی تازه گواهینامه گرفته بودم وفتی میشستم پشت رل خیلی خلاف رانندگی میکردم و زیاد به مقررات اهمیتی نمیدادم. یادمه یه سری که با خونواده در حال مسافرت با دو تا ماشین بودیم وقتی داشتم از میون ماشینا لایی میکشیدم و به حساب خودم زرنگ بازی در میووردم بابام سرشو از شیشه ماشین بغلی درآورد و یه فحش نثار کرد که درست رانندگی کنم. یه بار دیگه هم که داشتم از تمرین با ماشین برمیگشتم اونقدر بد رانندگی کردم که پلیس ماشین رو خوابوند.
اون موقع ها زیاد به بستن کمربند اهمیتی نمیدادم و خطری احساس نمی کردم. به مرور که از نظر عقلی یکم رشد کردم حداقل واسه اینکه جریمه نشم کمربند میبستم. تا اینکه یه بار که بغل خیابون پارک کرده بودم(خیلی خلوت بود) یه ماشینه کوبوند بهم و اگه به خاطر بستن کمربند نبود احتمالا یه بلایی سرم میومد.
ازونجا به بعد فقط واسه حفظ جونمه که کمربند میبندم (نه فرهنگ). سواره هر تاکسی هم که میشم وقتی میبینم راننده تاکسیه فقط واسه اینکه جریمه نشه کمر رو میندازه رو شکمش بهش گوشزد میکنم که حداقل واسه جون خودش ببنده. ولی خوب…
اگر واسه نشون دادن فرهنگ باشه هممون میتونیم تظاهر به بستن کمربند کنیم.
کمربند بستن مه باعث خوشگلی آدم نمیشه و همچنین نمیگن که فلانی چقد باکلاسه که وقتی توی ماشین میشینه کمربند میبنده.
به نظر من ، فرهنگ رانندگی یعنی اهمیت دادن به حق خودت و بقیه، وقتی هیچکس حق بقیه رو رعایت نکنه دیگه نمیشه رانندگی کرد.
این که فهمیدین و درک کردید که کمربند بستن برای حفظ جون خودتونه یعنی اینکه فرهنگشو پیدا کردید. حالا اگه تمام آدم ها یه جورایی درک بکنن و بفهمن کهاگه کمربند نبندند چه بلایی به سرشون میاد، همشون کمربند میبندند.
یه ایده: میشه برای اینکه فرهنگ رانندگی رو جابندازیم یه جورایی این حس رو توشنو القا کنیم که مثلا اگه کمربند نبندیم چه اتفاقی میفته. که برای اینکار میشه از کلیپ های تاثیر(که توی کشور ما خیلی خیلی کم روشون کار شده و همون یه ذره هم فکر کنم ماله نهاد های دولتی هست) و یا یه جورایی اون اتفاق رو براشون شبیه سازی کنیم که خوب عواقب کارشون رو بفهمن
با تقریب خوبی در کشورهای پیشرفته همه قانونای راهنمایی رانندگی با جریمه های سنگین و بدون هیچ چشم پوشی جا افتادن! شاید به این دلیل که ماشین سواری بدون قانون، لذت بخش تر بوده و امکان نداشته از طرق فرهنگ سازی قانون هاش رو همه گیر کنن.
جامعه ما گرفتار بی شمار رفتارهای غلط اجتماعی است غلط ایستادن. غلط حرکت کردن خودرو ها .غلط رفتار کردن عابرین…عبور موتور سوار از پیاده رو.پارک موتور سوار در پیاده رو.وجود دست فروشها در پیاده رو.تجاوز دکور مغازه دارها به پیاده رو.نبود پارکینگ خودرو بحد کافی.پارک خودروها در سواره رو.عبور گاری و موتور سوار بصورت ممنوع و… نه قانونی نه اجرائی. نه نظارتی.
عبور موتور سواردر اتوبان ممنوعست ولی اتوبانهامملو از موتور سواره تازه بطور ورود ممنوع هم میایند وطلبکار هم میشوند. وقتی هم که اتفاقی میوفته تا آمبولانس برسه هزاران لیتر بنزین از اتومبیلهای در ترافیک مانده بیهوده مصرف میشود.
صدا و سیما باید بحث های اجتماعی جهت دار اجرا کند راهنمائی و رانندگی بایدزمان خرید موتور تضمینهای لازم را از مالک موتور بگیرد.قوه قضائیه باید دراحکام دقت بیشتری کنند.مجلس باید قوانین شفاف تری بنویسد.مردم هم بایدقوانین را رعایت کنند تا کمی اوضاع بهتر بشه
همچنان این مسئله باقی است. اگر یک کار دقیق علمی در چرایی عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و اصول رانندگی ایمن بشه ، احتمالا میتوانیم از بطن این تحقیق جواب «چرا ما عقب ماندیم» رو پیدا کنیم.
تاریخی دقیق وجود نداره ولی به گواه برخی تاریخنویسان عهدمظفری ، برای اولین بار دو اتومبیل به همراه دو شوفر فرانسوی در سفر فرنگ مظفرالدینشاه به سال 1279 شمسی وارد ایران شد. از آن زمان قریب 120سال میگذره ولی همچنان ناتوان در اجرای یک فرهنگ استاندارد ترافیکی هستیم.
مطرح کردند و نهایتا منجر به تغییر رفتار عمومی میشه، تمرکز کرد.
من نوعی ممکنه خیلی جاها خودم رو به کاری که برخلاف راحتی و عادتام و برام سخت بوده ولی به نفع واقعی خودم عموم بوده وادار کرده باشم ولی عموم آدمها و حتی همون من نوعی هم ر طول زمان راحتی و منفعت خودشون براشون مهمه.
مثل همون عدم استفاده مردم ماشین دار از وسایل نقلیه عمومی!
به نظرم یکی از دلایل اینکه به قول @realTirdad
( دست کم در این مورد خاص) “ما عقب ماندیم” اینه که در جامعه ما شعار و تشویق به رعایت اخلاق و فداکاری از بالا به پایین زیاده ولی از یک طرف نیازهای اولیه و روانی مردم در این شعارها نادیده گرفته میشه، از طرف دیگه عمل اهالی قدرت متناقض هست، پس به طور خودکار سیستم اجتماعی در جهت خلاف نفع خودش و دیگران حرکت میکنه.
پس بیاییم جزئی نگاه کنیم و ببینیم مثلا راجع به هرکدام از قانونهای راهنمایی و رانندگی ببینیم، کدام بستر و سیستم پاداش و تنبیه، بهتر اثر کرده.
الان فکر میکنم سیستم چراغ خیلی خوب و واضحه، سه رنگ بی زبان که اگه منظم کار کنن و اصولی و البته در جهت درست قرار داده بشن و همینطور زمان دار و فلش دار باشن، خیلی از مردم رو با خودش همراه کرده. مردم باهاش هماهنگن مگر اینکه نقص داشته باشه.
انسانها معمولا استفاده از ابزار جدید رو سریعتر فرهنگ استفاده میپذیرند. به طور عام پذیرفتن ابزار سریع و پذیرفتن یک اندیشه خیلی کند رقم میخوره. اما وقتی بین این دو فاصله زیادی شکل بگیره اصطلاحا گفته میشه که جامعه در اون بخش دچار واماندگی فرهنگی شده. این اتفاق یک ناهنجاری اجتماعی محسوب میشه و به طبع هر ناهنجاری خسارات و مشکلات دیگری به وجود میاره.
امروزه میتونیم با اطمینان بالایی بگیم که در حوزه رانندگی ، ما دچار یک واماندگی فرهنگی شدیم و برای حل این ناهنجاری باید اقدامات و مداخلاتی صورت بگیره. از جدیت در آموزش یا تشدید کنترلها و هزینه ارتکاب جرائم رانندگی.
بیشتر مسئله ذهنی و روان شناسانه است . خوی نافرمانی و تکرو بودن و عدم توجه به حقوق دیگران و تا جای ممکن زرنگی کردن (به قول خودشون مگرنه عقب ماندگی و بی فرهنگیه) در این افراد نهادینه است . ساختار اجتماعی ایران هم به این موضوع دامن میزنه. در وهله دوم استرس و فشار های جمع شده در ذهن هست که این هم نشون میده مردم به کنترل لحظه به لحظه آنچنان معتقد نیستند.
من همیشه ایراد بزرگ رو به آموزشگاه های اموزش رانندگی وارد میدونم. کاستی های بسیاری در سیستم و فرآیند اموزششون وجود داره که اگر حل بشه، بسیاری از مسائل رانندگی و ترافیکی ماهم حل خواهد شد.