چرا با فضای مجازی مشکل دارم؟

کاملن درست مگین یوسف، تجربه فراوون دارم از اینکه حرف زدم و تهش در یه مقطعی خیلی به زیانم شد (خودم رو گول می زنم که اگه جایی به سودم شده به خاطر اون زیان هست). با حرکت های توده ای خیلی مخالفم و اغلب حرکت های کشور ما توده ای هست (یه سری فکر میکنن یه سری به فکر دیگران حرکت می کنن). اما حس می کنم جدیدن همون حرکتای توده ای هم تبدیل شده به نشستن توی خونه زیر باد کولر و شبکه های مجازی.

نظرتون در مورد حل این مشکل چیه؟

پ.ن: هرکس فرد بهتری از خودش می شناسه که در این مورد نظر بهتری بتونه بده دعوت کنه به بحث. من هم علاوه بر یوسف @Fatemeh-law رو هم دعوت می کنم باشد که رستگار شویم.

4 پسندیده

ممنون از دعوت تون …

من فكر مي كنم به طور كلي كيفيت زندگي افراد و نحوه ي وقت گذراني اون ها از جمله در فضاي مجازي و بارزترين مظهر اون شبكه هاي اجتماعي به ميزان آگاهي شون و ارزشي كه براي خودشون و وقت شون قائلن برمي گرده. این فضا ضرورتا نه بده نه خوب اما در جامعه ما به گونه ای ازش استفاده میشه که به نظرم می رسه مضراتش برای بسیاری از اقشار جامعه (همچنان که شما هم نمونه هاشو آوردی) بیش از فایده هاش باشه. بنابراین مشکل داشتن با فضای مجازی به ویژه شبکه های اجتماعی و عدم صرف وقت به دلیل احساس مفید نبودن کاملا منطقیه.

2 پسندیده

مردم برای اینکه پیگیر حقوق شون باشن ابتدا باید آگاهی لازم رو داشته باشن تا احساس نیاز کافی به احقاق حق رو در خودشون احساس کنن. در جامعه ی امروز ایران اونقدری که اطلاعات مردم بالا رفته آگاهی شون رشد نکرده اگر چه نسبت به دهه های قبل باز هم بهتر به نظر می رسه.

مرحله بعدی، اعمال حق از طریق مجاری قانونی و با روش صحیحه. البته روش درست و جواب ده به عقیده من در هر جامعه با توجه به ساختارش می تونه متفاوت باشه؛ در برخی جوامع شاید باید رادیکالی عمل کرد و در برخی دیگه محافظه کارانه و …

به هرحال قانون هر کشوری باید شرایط رو برای احقاق حقوق حقه ی مردم فراهم بکنه هم ازجهت تصویب قانون و هم از جهت اجرا. در قوانین مختلف در ایران بارها از آزادی (بیان،افکار،فعالیت اقتصادی و حزبی و…) صحبت شده. در قانون اساسی تقریبا ۱۴ بار از حق آزادی ملت ایران به صراحت سخن به میان آمده. در قانون دیگری دولت موظفه تشکّل های کارگری و کارفرمایی رو تقویت بکنه در جهتی که متضمن حق قانونی اونها برای اعتراض باشه. مرجع دیوان عدالت اداری موظف به رسیدگی به اعتراضات مردم نسبت به مأمورین، واحدها یا آیین نامه های دولتی هست و … اما همه ی اینا فقط یک طرف قضیه ست.

يكي از منطقی ترین روش ها پیگیری از طریق اصناف هستش و شاید هم بود چون اخیرا مجلس قانونی رو تصویب کرده که اساسنامه ی اصناف رو خود مجلس تدوین و تصویب بکنه نه اصناف خودشون. این یعنی تقریبا مرگ اصناف. به فرض پیگیری، مردم در برابر حکومت (دستگاه قضایی) قرار می گیرند این یعنی رویارویی دو قدرت نابرابر. پس باید نهادی باشه مستقل از حکومت برای دفاع از مردم مثلا کانون وکلای دادگستری نه مشاوران قوه ی قضاییه…

حالا سوال اینه که آیا این حداقل شرایط رو که برشمردم به مفهوم واقعی خودش در ایران وجود داره؟ آیا مردم دستگاه متولّي دادخواهي رو پناهگاه خودشون احساس می کنن؟ آیا در پیگیری ها به حق واقعی رسیدند یا با دور زدن قوانین فقط مسکّن هايي تزريق شد بنابر مصلحت پرستي ها؟

به نظر من خيلي از مردم ما نااميدانه به روزمرّگي ها پناه بردن و دنبال بهانه ای برای سرخوشی می گردن الکی خوشن اما توهم خوشبختی دارن…

به هرحال درسته که این طور برامون خواستن اما ما هم نخواستیم که نخواییم…

از @najme دعوت مي كنم …

5 پسندیده

میشه بیشتر توضیح بدین؟ منظورتون از آگاهی و اطلاعات چیه؟

ببین سوال من از اونجا ایجاد شد که بسیج دانشگاه علم و صنعت یه نامه زد برای مرکز x و ناراحتیش رو از سر زدن بازرسای آژانس از یکی از بخش های دانشکده برق اعلام کرد رو نوشتش رو هم فرستادن برای تمام خبرگزاری ها (فکر کنم حتی برای خبرگزاری های خارجی هم فرستادن). همه دوستان بهتر از من از قدرت بسیج خبر دارن و این موضوع رو هم نمیشه نادیده گرفت که تا حدی سیستم بسیج سیستم سنتی داره ولی قدرتی هم که داره تا حدی به خاطر همین سنتی بودنش هست خوب چرا ما ازشون یاد نگیریم و برای مثال تحت نام خاصی به شیوه برخورد خاصی خورده بگیریم و رونوشتش رو برای خبرگزاری ها نفرستیم؟

فکر کنم بخشی از جواب بر میگرده به همین عدم تمایل برای پرداخت هزینه های بعدیش.

3 پسندیده

به تازگی برام اتفاقی افتاده که چندان با موضوع بحث شما بی ربط نیست.

من تو یه مردم نهاد که یکی از کار گروهاش به زباله و تفکیک زباله و این دست مسائل مربوطه عضوم و وظیفه ام تولید محتوا برای کانال و چند جلسه آموزش تو مدارس و دو سه برنامه عمومی و مردمی ظرف 6 ماه بود.

از اونجا که دوستان تو مقطعی فشار زیادی رو خودشون سوار کردن از حال فعال به حال منفعل رفتن. تقریبا حدود 3 ماه هست که فعالیتی در دنیای حقیقی نداشتیم و تنها تا دو هفته پیش کانال فعال بود که اونم به دلیل اینگه دیدم فقط داره فعالیت به دنیای مجازی محدود میشه، دیگه انجامش ندادم.

دیروزم طی یه اعتراض اعلام خستگی و اعتراض کردم و با توجه به تصاویری که دیروز از دو محله شهر گرفتم، پیشنهاد دادم حالا که نمی خوایم انرژی فکری و تعاملی با مردم و مسئولین بذاریم پس بریم یه برنامه هفتگی داشته باشیم که هر هفته زباله های سطح یه محله و پارک رو جمع کنیم تا به قول معروف یه فعالیت ترویجی داشته باشیم و بچه تر ها هم یاد بگیرن.

فیدبک اون گروه این بود:

  • فلان گروه (سالی یه بار) این کار رو می کنه فایده ای نداره. نمیشه به مردم به زور چیزی رو یاد داد (حتی منظور منم نگرفته بود).

  • با این وضعیت اقتصادی سیاسی نامیدی … فکر می کنید مردم اینقدر انگیزه دارن که بخوان تاثیر بگیرن؟ (من: مگه زباله نریختن و تفکیک و کثیف نکردن محیط زندگی ربطی به جنگ احتمالی و گوشتی که نمی خوریم داره؟ اگر نخوایم در این حد رفتار اجتماعی داشته باشیم …اتفاقا به نظرم اگر قراره بذر امید بپراکنیم از همین جاها و همین موقع های سخت تاریخ باید شروع کنیم چون وقتی اوضاع خوب و روال هست که، نیازی به گرده گل امیدواری نداریم…)

  • من خسته شدم انرژیم کمه یه نفر دیگه مسئولیت رو فعلا قبول کنه

8 نفر هم فقط ناظر قضیه و بحث بودن

خلاصه اینا آدمای مدعی اصلاح امورات و عملگرایی بودن که این بازخوردا رو ازشون گرفتم.

آره اینا همونایی هستن که با لایک و فوروارد حال بهتری پیدا می کنن.

خلاصه که من حس می کنم به شدت نیاز داریم که بریم به دنیای واقعی و از مجازی فاصله بگیریم تا حد معقولی. چرا؟

چون:

ما به غذا و خوراک حقیقی نیاز داریم

ما به تماس چشمی و رو در رو شدن به هم نیاز داریم

ما به نوازش ها و آغوش های حقیقی نیاز داریم

ما به دعوا و بحث های حقیقی نیاز داریم. حتی نفس گرم یا سرد دشمن هم جنس بحث رو تغییرمیده…

ما نیاز داریم به لمس ورقای کتاب

و…

خلاصه ما نیاز به دنیای حقیقیمون باید بچربه به نیاز به دنیای مجازیمون

دنیای حقیقیم آرزوست…

همین قضیه باعث شده خیلی از گروه ها رو ترک کنم. فقط حرافی و جنگ بی فایده بود. تازه خیلی وقتا بین عمل و حرافی های آدما یه دنیا فاصله هست که وقتی به حقیقت می بینی و درکشون می کنی، سرخورده میشی…

پس من رفتم که عمل کنم :running_woman::running_woman::running_woman:

یه قضیه دیگه اینکه من فکر می کنم اینقدر که بحث حق و گرفتن حق و طلبکار بودن که البته مهم هست و واقعا حق یه شهروند هست، به بحث وظیفه شهروند بودن و لوازمش توجه نشده. ملتی که یارانه دوست داره، تو صف میزنه و طلبکاره همیشه، آیا نباید کمی به خودش بیاد؟

9 پسندیده

حرفم کم یا زیاد بودن آگاهی آدمها نیست، یه موقع به معنی بدی نگیرید. حرف اینه که در کل به اندازه‌ای که اطلاعات داریم، آگاهی در هر سطحی وجود نداره. اطلاعات خیلی متفاوته با آگاهی، این رو باید به درستی درک کنیم. با یک مثال رایج میشه حرف رو توضیح داد:

امروز هر کسی یه عدد و رقم دستش گرفته و در مورد مصرف آب آمار میده، و نکته جالب اینه که همه در این مصرف شریک هستن. شخصی که آب رو به درستی مصرف نمیکنه یا رژیم غذائی بسیار پرآبی رو داره. ولی پیشنهاد اینه که کشاورزی رو بیایم تعطیل کنیم، در عوض واردات انجام بدیم. این سئوال رو آدمها از خودشون نمیپرسن که واردات نیاز به تولید درست و حسابی داره، و با این وضعیتی که من میبینم گسترش صنعت برای تامین این هزینه منجر به مصبیتهای بیشتری میشه. همه این مسائل باید به دقت بررسی بشه، وگرنه نتایجی که در آینده به دست میاد ممکنه شوک آور باشه.

بهتره یادمون باشه آدمهائی که در گذشته کارهائی رو انجام دادن لزوما از روی نادانی نبوده، دلایل کوتاه مدت عامه پسندی داشتن و کار ما به اینجا رسیده. اتفاق خارق العاده ای هم نیوفتاده که فکر کنیم تصمیمات امروز ما تفاوتی با تصمیمات گذشتگان داره. اگر به همون روش فکر کنیم و صرفا تیتر رو عوض کنیم، آش همین آش فقط کاسه رنگ عوض میشه.

آگاهی از نظر من یعنی اینکه نگاهی سیستمی به دنیای دور و اطراف داشته باشیم، نگاهی که میگه در یک معضل اجتماعی همه مقصریم، چه اون کسی که معضل رو درست کرده، چه من و شمائی که سکوت کردیم به بهانه حفظ شغل یا هر چیز دیگه‌ایه. آگاهی یعنی اینکه فردی که به بهانه آینده فرزندش تن به هر کاری میده، درک کنه فرزندش بیشتر از پول برای آینده به جامعه سالم نیاز داره و با سکوت منفعت طلبانه اون جامعه‌ای باقی نمیمونه که بخواد زندگی کنه. آگاهی یعنی اینکه بدونیم و درک کنیم هرچیزی بالذات خوب نیست و هر چیزی بالذات بد نیست، من و شما هستیم که در کنار هم به یک مسئله هویت میدیم.

من فکر میکنم از حرکتهائی که به درست یا غلط به محدودیت هرچه بیشتر آدمها بیانجامه باید به شدت پرهیز کرد. الان در جامعه به اندازه کافی فشار روانی به آدمها وارد میشه و بهتره حتی به دلیل بسیار خوب این فشار رو بیشتر نکنیم. در این شرایط فایده‌ای هم نداره، چون در شرایط عصبانیت بیش از حد، منطق اولین چیزی که خاموش میشه. حرفم ناخواسته خودمتناقضه ولی درکش فکر نکنم زیاد سخت باشه.

من فکر میکنم صبح که از خواب پا میشیم (البته ممکنه ظهر باشه :grin: برای اینکه در مورد جغد شبها تبعیض قائل نشم)، قبل از اینکه به زیر و رو کردن جامعه فکر کنیم و توی فضای اجتماعی بگردیم تا دلیل خوبی براش پیدا کنیم، به این فکر کنیم که آخرین کار مفید اجتماعی که انجام دادیم و توش قصدمون مقید کردن بیشتر آدمها نبود بلکه ارزشی به جامعه اضافه شد، چی بوده؟ حتی بپرسیم آخرین باری که یک روز رو سپری کردیم و واقعا به ویرانی جامعه کمک نکردیم کجا بوده؟ آخرین باری که قبول کردیم ممکنه ذهنیتمون وحی منزل نباشه و راهی توی ذهنمون برای دیدگاه جدید باز شد، کی بوده؟

من مطمئنم جواب صادقانه به این سئوالها میتونه کمک کنه به اینکه بفهمیم چرا به اینجا رسیدیم و اگر با همین فرمان بریم به کجا میرسیم. فرق زیادی هم نمیکنه راننده کی باشه، تفاوت از افق دید میاد نه از انتخاب ساده ترین مسیرها برای رفع مسئولیت.

4 پسندیده

بله پرداخت هزینه! متاسفانه هزینه ای گزاف و بدتر از اون ظالمانه. به نظرم هزینه ی گزاف پرداخت کردن همیشه بد نیست اما ظالمانه پرداخت کردن هرگز توجیه نداره…

سوالي كه بارها ذهن منو به خودش مشغول كرده اينه كه:

وقتي انسان سكوت مي كنه در واقع عمر و يك بار فرصت زندگيش رو داره هزينه مي كنه. آيا هزينه اي گزاف تر از اين هست؟ آيا ظلمي بالاتر از اين هست كه خودش داره در حق خودش مي كنه؟

3 پسندیده

در ادامه ي جواب خوبي كه يوسف داده بايد بگم كه:

اطلاعات (Information) فقط داده هاييه كه ما از طُرق مختلف به دست مياريم. امروزه با ورود پديده ي شبكه هاي مجازي بايد گفت كه ما با سيلي از اطلاعات مواجه هستيم؛ اما آگاهي (Awareness) مرحله ايه كه ما بايد بعد از كسب اطلاعات بهش برسيم. در واقع ما با پردازش اطلاعات و انعكاس اون در عمل و تصميمات مون به مرحله ي آگاهي مي رسيم.

Awareness (consciousness) is like mirror reflecting ALL and ANY things resulting from our interaction with the world, it means from both outside and inside us. Anyhow, if speaking about the fundamental difference, then knowledge is the accumulated “volune” of what we think, know, and experience.

در لغت عرب كلمه اي هست تحت عنوان المُستَضعف فکر می کنم خیلیامون این واژه رو شنیده باشیم که به معنیه ضعیف نگاه داشته شده ست.

بسیار غم انگیزه! من فکر می کنم ملت ایران مصداق این کلمه اند: ما از نظر آگاهی یافتن بسیار ضعیف نگاه داشته شده و میشیم! چرا که در بسیاری مواقع نه تنها اطلاعات درست به ما داده نمیشه بلکه به گونه ای برنامه ریزی میشه که ما هوس آگاهی یافتن هم به سرمون نزنه! پس طبیعتا ظلم، استبداد و … رو می پذیریم.

4 پسندیده

نکته تاسف بار اینکه حتی برای حل مسائل روز همتی دیده نمیشه و فقط مسئله در حال تلنبار شدن رو همه و بیشتر حرف زده میشه حالا تا بیاد طرف نگاه سیستمی هم داشته باشه که واقعا برام قابل تصور نیست که چقدر فاصله داریم.

3 پسندیده

من با اینکه با این نوع حرکتها مخالفم (چون عملا به لوس کردن بیشتر مردم کمک میکنه)، ولی برام خیلی عجیبه که یه نفر حس کنه در این مورد باید جلسه بزارن. به قول شما

شاید این نیازهاست که آدمها رو میکشونه به اینجاها نه دلیل و تیتر حرکت. یه نکته مهم اینه که اگر بشه به طور اصولی از این نیازها استفاده کرد میشه کارهای موثرتری انجام داد.

وظیفه شهروندی که مرحله بسیار سختیه، یارانه ها و مسائل ناشی از اون به این برمیگرده که حداقل آدمها بپذیرن که قسمتی از مشکل هستن. مثل اینکه یک نفر هر جا میرسه زباله تولید کنه و شاکی باشه چرا شهر کثیفه!! این یکی رو دیدم واقعا!!

چیزهای که امروز میبینیم یه زمانی مسئله روزی بودن برای خودشون. سیستم اجتماعی از آدمها تشکیل شده، آدمها عوض نشدن، همونهائی هستن که شاید بهتر بود در گذشته برای حل مشکلی اقدام نمیکردن. هر کاری که کردن اونقدر مصیبت درست شده که شاید بهتره خوشحال باشیم امروز هم به همون روشها مشکلها رو حل نمیکنن.

البته شاید بد نباشه خودمون هم دست از نقد ملت ور داریم و ببینیم چکار موثری میشه انجام داد.

4 پسندیده

درسته، اما نه به طور عام.
در بسیاری از موارد ما در کسب آگاهی ضعیف هستیم چون به شدت تنبلی در تفکر داریم.

مهم ترین مشکل من هم همینه با فضای مجازی.
دسترسی آسان و بسیار به سطحی وسیع از اطلاعات که وجود یا عدم وجود عمق اونها عموما ثابت نشده است به علاوه کاربرانی تنبل که به جای تأمل و تحقیق که سخت تر هست ترجیح میدن سریع هیجان زده بشن تحلیلی تند و آتشین ارائه بدن و بعد از پوشیدن ردای قضاوت حکم رو هم صادر کنن.

در جامعه ای یکی از پرکاربردترین منابع در پایان نامه ها، بحث ها، سایت ها، پاسخ های پادپرسی :sweat_smile: و … سایت ویکی پدیا (با قابلیت ویرایش توسط کاربران) هست، ورود فضای مجازی به شکل حاضر و بدون تلاش برای ایجاد فرهنگ استفاده از اون میتونه مصداقی از خیانت تلقی بشه!

حتما میدونین که یکی از برنامه های مهم و راه گشای دولتی در ایران همه گیر کردن تلگرام بود!

پ.ن.:
به حضور افرادی که با دانش و آگاهی نسبت به موضوع، به سایت ویکی پدیا ارجاع میدن جسارت نکردم.

6 پسندیده

خوب @yousef و @Fatemeh-law هم من منظورم رو بد نوشتم هم هر دوی شما ارز دیدگاه دیگه ای جواب من رو دادین.

نکاتی که @hrm گفت جواب من بود. ما عادت کردیم یه مشت جفنگ رو از یه جا بخونیم و اون مشت جفنگ رو با دیگران تقسیم کنیم. برای مثال: من تخصصی در کشاورزی ندارم ولی علاقه دارم و سعی می کنم مطالعه کنم وقتی به فارسی چیزی رو سرچ می کنیم تقریبا تمام سایت های ایرانی یک نوشته مشترک رو از یک جای مشترک کپی کردن و در اختیار مردم گذاشتن که اغلب جفنگیات ویکیپدیا هست اما اگر چیزی که به دنبالش هستید رو در مقالات نیمه معتبر فارسی بگردین حجم چرندیات کمتره ولی همچنان رد پای ویکیپدیا در این مقالات دیده میشه. به همین دلیل مجبور هستم که برای پیدا کردن مطالب قابل استنادتر به سرچ انگلیسی رو بیارم که مقدار حداقلی اعتبار بیشتری داره (یادآور میشم که انگلیسی من در حد خوب هست و نه خیلی خوب و عالی). اما کسی که به هر دلیل زبان انگلیسی خوبی نداره اطلاعاتش رو باید از کجا بیاره ؟؟؟ اگر مرحله بعد از دریافت اطلاعات آگاهی باشه که ما ملت خیلی نجیبی هستیم که با این اطلاعات خوب و مناسب این حجم از آگاهی رو داریم…

در پاسخ به @najme دوست دارم یادآور بشم بهتون که این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود… من هم با این دیدگاه ها آشنایی زیادی دارم. ولی در قوت قلب به کار شما باید بگم که رفتار های عملی برای محیط زیست بی اثر نیست. برای مثال من 5 سال پیش رفتم شمال و سفر بعدیم 2 هفته پیش بوده به نظرم اومد حجم زباله ای که می دیدم از سری پیش کمتر شده بود امیدوارم این به دلیل رعایت مردم بوده باشه.

این هزینه گزاف رو مردم پرداخت کردن و از این هزینه گزاف میوه های مورد نظر رو برداشت کردن. هنوز چندان از اعتصاب کامیون دارا نگذشته دیدیم که اتحادشون با پرداخت هزینه تونست در نهایت به سودشون تموم بشه…

5 پسندیده

بله! ما تنبلي در تفكر داريم …
ما تفكر كردن رو كجا بايد ياد بگيريم؟ كي بايد برامون برنامه ريزي كنه؟

طلايي ترين دوران زندگي ما در خانواده و مدرسه سپري ميشه. آيا خانواده هاي ما عموما (نه همه ي ما) اين رو ياد گرفتن به ما ياد بدن يا نه در مدرسه ها به ما ياد ميدن؟ آیا سيستم آموزشي ما در بهترين دوران زندگي ما تفكر محور هست؟

مي دونستيد دفتر تاليف كتب درسي كتاب ها رو براساس موضوعات ديكته شده در جهت سياست و هدف خاص تاليف مي كنه؟ ( من با اين افراد در ارتباطم و حتي اسنادي هم دارم)

در جامعه اي كه خیلی از مردمش داشتن حداقل حقوق رو (مسكن، ازدواج و… که طبق قانون اساسی صراحتا جزء وظایف حکومته) رویا تلقی می کنن می تونن تفکر کنن یا تنبلی در تفکر نداشته باشن؟ به نظرتون هوس تفکر در نتیجه آگاهی یافتن به سرشون می زنه؟

حالا به نظر شما ما عموما ضعيف نگاه داشته نشديم!

نمی دونم نظر شما چیه اما به نظر من اينكه فقط بعضي از ماها خودمون رو نجات مي ديم و حالا كمي بيشتر تفكر، تحليل يا تحقيق مي كنيم به معني اين نيست كه كار خاصي برامون شده و اتفاقا همين تنبلي در تفكر به نحو تقريبا عمومي خودش گوياي خيلي مسائل هست…

5 پسندیده

راستش @Mehrdad_Roshan من در مورد این کیس خاص تحقيق نكردم اميدوارم همان طور كه ميگي باشه كما اينكه خب در مواردي هم ميشه…

اما همان طور كه تو پست قبلي هم گفتم رسيدن به حقوق واقعي و در شأن مهمه نه اينكه طرف رو ببخشيد به مرگ بگيرن كه به تب راضي شه. من كيس هايي رو كاملا تحليل و بررسي كردم ديدم چه جوري قانون دور زده شده و مسكن هايي تزريق شده با اين هدف كه معترضين ساكت شن كه خودشون به كارهاي همچنان مهم شون برسن. در واقع اون امتيازي كه دادن در برابر اون چيزي كه بايد مي دادن كاملا ناچيز تلقي ميشه.

3 پسندیده

لطفا هم فكري كنيم :thinking:

بريم بالاي پشت بام ايران بايستيم و نگاه كنيم چي مي بينيم؟

نمي دونم شما بگيد واقعا خيلي از اوقات داريم دور خودمون نمي چرخيم؟ هر كدوم مون به اون يكي نمي گيم چرا حرف مي زني كاري نمي كني؟ واقعا حرف زدن البته تا حدي كار تلقي نمي شه؟

آيا هركي ميره زندان و حصر و … فقط كاري انجام ميده؟ اصلا اين روش تو مملكت ما جواب ميده در شرايط فعلي؟

نمي دونم شايد بد نباشه هر كدوم از ما به اندازه توان خودمون حتي يه قدم كوچك برداريم ولي يادمون نره كه مردم و در واقع همه ما واقعا نياز به آرامش داريم. اگر اين حداقل آرامش رو هم نداشته باشيم شايد ديگه هيچ كاري نخواييم يا نتونيم اصلا بكنيم.

با تحريك جامعه به سمت رفتار هاي هيجاني فكر نكنم در ايران به نتيجه اي جز حصر و … برسيم. اگر مي تونيم خودمون رو تا حد امكان به رده هاي بالاتر نظام برسونيم تا بتونيم بيشتر در تصميم گيري ها دخيل باشيم فكر نكنيم اگر رفتيم حتما آلوده ميشيم برعكس تلاش كنيم با شگردهايي كاري براي تغيير در جهت اصلاح در حد بضاعت و تخصص مون انجام بديم.

فك نكنيم اگه استعفا بديم ضرورتا كار خوبي كرديم (یه زمانی خودم می خواستم همین کار رو بکنم اما کاملا تغییر عقیده و روش دادم با موندن سختی کشیدم و دارم می کشم اما می مونم :pensive: ) چه بسا جا رو براي ديگراني كه شايستگي ندارن بيش از پيش باز كرديم و در واقع اونا رو به هدف خوشون رسونديم.

فكر كنيم و با توجه به هرنقش اجتماعی و جايگاه شغلي و تخصصي که داریم راه خودمون رو پيدا كنيم. يك معلم يه جوري مي تونه مؤثر باشه يه حقوقدان جور ديگه یک مادر به نحو دیگه يكي ديگه هم قطعا با روش ديگه…

شخصا معتقدم راه درازي تا رسيدن به جامعه ي ايده آل داريم اما نااميد نيستم و با هر گام كوچكي خوشحال ميشم بعضا هزينه هم پرداخت كردم اما اصلا ناراحت نيستم…

11 پسندیده

من از رو دستتون تقلب کردم، (شایدم به حرفتون گوش دادم :thinking: )و برای شروع یه مسئله مطرح کردم

7 پسندیده

کار خوبی کردید این هم در حد خودش یه گام مؤثره!

3 پسندیده

من برعکس میخوام به این نگاه کنم که اتفاقا چرا امروز فضای مجازی مسیر مفیدتری برای فعالیت موثره. اولش باید ببینیم که چرا حس بدی به فضای مجازی داریم.

ترکیب محتوای هر محیط اجتماعی از کجا میاد؟

اینکه امروز محتوای کم ارزش از نظر ما در فضای مجازی فارسی رشد داشته، یک حس نسبیه. اگر به جوامع دیگه هم نگاه کنیم، محتوای کم ارزش حجم بسیار بالائی از محتوای موجود رو تشکیل میده. ولی در جوامع مدرن در کنار این نوع محتوا، محتوای ارزشمند هم قرار گرفته. یعنی آدمهای روشنفکر جوامع دیگه در تلاش هستن از این مسیر جذاب برای اثرگذاری استفاده کنن و یا اگر فکر میکنن جامعه نیازی به آگاهی داره، با فعالیت درست این انتخاب رو برای افراد جامعه فراهم میکنن.

تفاوت عمده بین این دو نوع محتوا، اینه که برای محتوای کم ارزش تلاش بسیار کمتری نیاز هست و این خودش باعث عدم تعادل در همه جوامع میشه. بخصوص در جامعه ما که عوامل زیادی قشر روشنفکر رو از اثرگذاری بازمیداره، این عوامل در خیلی از کارهای جمعی عام‌المنفعه هم خودش رو نشون میده.

عوامل موثر در مسیر اثرگذاری روی دیدگاه عمومی

من فکر میکنم در هر کاری، چه در کارهای عام المنفعه، چه در تولید و نشر محتوای مفید، باید بدونیم چی میخوایم و دنبال چه چیزی از اجتماع هستیم. آیا میخوایم افراد رو تغییر بدیم یا بهشون فرصت انتخابی متفاوت بدیم. آیا میخوایم زبان تعاملشون رو تعیین کنیم یا با زبان خودشون باهاشون تعامل کنیم؟ آیا میخوایم محل تعامل رو تعیین کنیم یا با مسیری درست در فضای مجازی تعامل در اختیارشون باشه؟

در مورد جامعه ما، قشری که میتونست اثر مفیدی در فضای مجازی داشته باشه، همه اینها رو با هم میخواد. یعنی میخوایم زبان، شکل تعامل، محتوای تعامل رو خودمون تعیین کنیم و به یه نفر بگیم بیا یاد بگیر. شاید به همین خاطر که در این قشر ایجاد تعامل بسیار سخته، چون به تعداد آدمها معیار برای همه چیز وجود داره. اینکه بخوایم دانش و آگاهی رو انتقال بدیم، ربطی نداره که از طریق کتاب کاغذی باشه یا صفحه وب، ولی اصرار داریم برای کتاب تقدس قائل بشیم و مردم رو بالجبار به مطالعه وادار کنیم. در خیلی از مواقع، حتی فراموش میکنیم محتوای کتاب هم مهمه و صرفا برای جذب مخاطب، ارزش محتوا رو فدا میکنیم.

حتی با تعامل موثر برای تولید محتوای مفید، عواملی مثل جذابیت محتوای کم ارزش و ساده‌تر بودن تولیدش، باعث میشه که میزان رشد و جذبش بسیار بیشتر باشه. بارها قیاس با جاهای دیگه رو تکرار کردیم بدون اینکه همه جوانب رو با هم در نظر بگیریم. قیاس با زبان انگلیسی خیلی غیرمنصفانه‌ست، به دلیل تفاوت در تعداد افراد موثر در کار و میزان استفاده وسیع.

بهترین راه ( پادپرس هم این دیدگاهها رو در فلسفه وجودی خودش داره) اینه که اول خودمون به این سئوالات جواب بدیم:

  • چه چیزی رو میخوایم به بقیه انتقال بدیم؟ چرا؟

  • معیارهامون برای ارزشگذاری محتوا چیه؟ واقعیت و حقیقت رو خودمون درست درک کردیم؟ یا از یه جائی کپی کردیم و بدون توجه به الزامات اون واقعیت یا حقیقت میخوایم اون رو به اطرافیانمون انتقال بدیم؟

  • به چه زبانی میخوایم انتقال بدیم؟ آیا خودمون میتونیم به همین زبان مشترک با همدیگه تعامل کنیم تا بعد بتونیم به محیطی عمومی‌تر گسترش بدیم؟

  • دنبال چی هستیم؟ میخوایم صرفا انتخاب بهتری به آدمها بدیم یا اجبار کنیم به مسیری که ما در ذهن داریم بیان؟

  • چقدر در نتیجه کارهامون واقع بین هستیم؟ یعنی فکر میکنیم اگر یک درصد آدمها جذب محتوای خوب شدن، موفق بودیم یا نه؟

فضای مجازی مشکل نیست، همون تصوریه که از جامعه ایده‌آل در ذهن داریم

خیلی وقتها با خودمون فکر میکنیم جامعه ما با قید و بندهای کمتر و آزادی بیشتر به چه شکلی در میاد. به نظرم جواب سئوال در همین شکلی از فضای مجازیه که میبینیم. این اهرم یک پتانسیله بویژه برای کسانی که به دنبال اثرگذاری عمومی هستن. همه آدمهائی که دنبال اثرگذاری عمومی هستن البته هم مسیر ما نیستن و ممکنه کارهاشون باب طبع ما نباشه. این مختص به جامعه ما نیست، نمونه بارزش در غرب به وفور دیده میشه.

اینکه چقدر توان اثرگذاری داریم، چقدر توان حرکت جمعی داریم، چقدر میتونیم اثر ماندگارتری داشته باشیم، همه بستگی به تعامل، دانش و بینش خودمون داره.

5 پسندیده

ببین این که تا چه حد افراد به خواستشون رسیدن، احتمالن خیلی کم اما اگر نیازی دارن باید مطح کنن تا بهش رسیدگی بشه اگر رسیدگی نشد باید دوباره فعالیتی کنن که نشون بدن هم چنان مشکل دارن. چیزی که در مورد این افراد خاص بود اتحادشونه و همین اتحاد شاید کمک کنه به چیزی که می خوان نزدیک بشن.

حالا یه سوال برام پیش اومده توی قانون اساسی برای مطرح کردن مشکلات چه راه حلی اومده؟ وقتی مشکل از اون طریق حل نشد باید چکاری کرد؟

چیزی که دوست دارم در این مورد به شما بگم @yousef اینه که پپ تا حد زیادی فرق می کنه دلیلش هم ساده هست چون من توی هیچ یک از فضاهای مجازی تقریبن فعال نیستم ولی خیلی به پپ سر میزنم دلیلش هم تفاوت ساختاریش هست. اما فراموش نباید کرد که از اینجا تا واقعیت کمی فاصله داره که اگر این فاصله کم بشه مفیدتر میشه.

2 پسندیده

خب شما که با این نوع حرکت مخالف هستین با چه نوع حرکتی موافق هستین که هم آگاهی بده به مردم و هم به دور از شعار تنها، عمل کنیم؟ این نوع اعمال شاید فانتزی به نظر برسه اما به هر حال می تونه جرقه های ارزشمندی هم در دل بعضی افراد روشن کنه.

مدل شما در این مورد چیه؟ آیا فقط باید نگاه کنیم و کتاب بخونیم تا مردم خودشون متوجه بعضی قضایا بشن؟ خیلی دیر نمیشه؟

راجع به جلسه هم : منظور یه سری جلسات تو سطح مدارس وکلاس به کلاس بود تا دانش آموزان با روش های مختلف به اهمیت تولید کمتر زباله و تفکیک زباله آشنا بشن. هر چند من خودم از این نظر که خیلی نیرو و زمان میبره مخالف بودم و بیشتر معتقد به آموزش خود دانش آموزان به گروه های دانش آموزی دیگه و کار گروهی ایشان بودم اما خب تصمیم جمع این بود که خود ما آموزش بدیم که نتیجه شد خستگی و فرسودگی چون نیروی کافی نداشتیم برای اینهمه مدرسه و بچه. :blush:

این مورد روخیلی جاها میشه دید. اما این ترس رو در من ایجاد می کنه که از ترس انجام کار منجر به فاجعه از عمل کردن دست برداریم و دست رو دست بذاریم. چطور میشه این مورد رو درفعالیت هامون جلوی چشم داشت. آیا پاسخ سیستمی نگاه کردنه؟

3 پسندیده