چرا بعضی افراد از نقد شدن می ترسن؟

نقد معمولا حس خوشایندی به آدم نمیده، اینطور نیست؟ بخصوص وقتی که حس میکنی در مسیر درستی داری حرکت میکنی و یک نفر از بیرون بهت بگه نه، منحرف شدی یا اشتباه میکنی. آیا از نقد شدن میترسین؟ چرا بعضیها این حس ترس شدید رو دارن؟

12 پسندیده

بنظرم نمیترسن…غرورشون بهشون اجازه نمیده که بخوان اشکالاتشون رو برطرف کنن.

8 پسندیده

منم خب از نقد می ترسم و حتی انگار یه ضربه ای بهم میزنن… اما تو طولانی مدت چند ساعت و چند روز بعد می بینم که طرف بدم نگفته حالا و اتفاقا بهترین اتفاقا و اصلاحات برام زمانی بوده که دوست یا شخص کنجکاوی(موادبانه اش میشه کنجکاو :smile:) نکته ای رو مستقیم بهم گفته.

لحظه اول جا خوردم اما کم کم هضم و استفاده کردم.

  1. فکر می کنم چون اون انتقاد رو به خودشون میگیرن و حس می کنن بهشون حمله شده.

  2. خب بی عیب بودن یه تصوری هست که پیش فرض رومون نصبه.

  3. نقایصمون رو نمی بینیم.

  4. از دید و با جهانبینی دیگران خودمون و اعمالمون رو نمی بینیم.

9 پسندیده

به عقیده من این قسمت باید در کودکی آموزش داده شود،کدام یک از ما در خانه و یا دوران ابتدایی این موضوع را تجربه کرده ایم؟معمولاً بجای نقدپذیری،دیکتاتوری آموخته ایم! تغییر این رفتارها در بزرگسالی بسیار سخت است و ممکن است آن را به ترس هم تعبیر کنند.

7 پسندیده

قسمتی از داستان به شخصیتهایی برمیگرده که یاد گرفتن و در ذاتشون اینه که با هرچیزی مقابله کنن. این تیپ شخصیتها معمولا در جامعه ما به دلیل ساختار و آموزش، جایزه بیشتری می‌گیرن یعنی هرچقدر شما در برابر دیگران سرسخت‌تر باشین در جامعه‌ای با شکل ارتباطی و ساختاری ایران (اصطلاحا جامعه پیش‌مدرن) موفقتر خواهید بود، به اصطلاح توان اینکه «حق خودتون رو در جامعه بگیرین» بیشتر خواهد بود و در طولانی‌مدت این ذهنیت در فرد القا میشه که در تمام جنبه باید به این شکل رفتار کنه، حتی اگر انعطاف به ظاهر سودی برای اون داشته باشه.

ولی یک جنبه بسیار مهم، ارتباط نقد با تغییر هست. ما برخلاف حرفها و شعارهامون هم به تغییر در خودمون اعتقاد نداریم و هم بسیار می‌ترسیم چون ریسک تغییر بسیار بالاست (یادمون هم باشه که عموما برخلاف این رو برای بقیه می‌پسندیم و در توصیه‌هامون هم بقیه رو به اعتقاد به تغییر و شجاعت ایجاد تغییر، دعوت میکنیم). به همین خاطر نقد رو الزامی برای تغییر می‌بینیم و سعی میکنیم از اون فرار کنیم.

این مولفه بسیار مهمه هرچند به نظرم آموزش ناسازگار با محیط اجتماعی دردی رو دوا نمیکنه. ولی میتونه شانسی برای تغییری موثر در آینده به جامعه بده یا البته نسلی رو تربیت کنه که فکر کنن آموزش بیخود بوده و زندگی به شکلی متفاوت در جریانه.

9 پسندیده

بله از نقد شدن میترسم؛ خیلی زیاد! یه دلیلم این هست که اکثر افراد از واژه ی قشنگِ «نقد» برای ترور دیگران سو استفاده میکنن و یا در قالب نقد، خودشون رو تخلیه میکنن. کم دیدم کسی با این نیت درونی نقدم کنه که واقعا به رشدم کمکی کرده باشه.

و خب من از موقعیت هایی که توش قراره ترور شم و یا کسی خودش رو روم خالی کنه، می ‌ترسم. چون معمولا نمیدونم جز دوری و پرهیز دیگه چه جواب مناسبی میشه به یه تروریست و یا یه ماشین تخلیه زباله داد؛ طوری که خودمون هم پرخاش متقابل نکرده باشیم.

6 پسندیده

باور داریم که کامل هستیم. نقد شدن یعنی عیبی وجود دارد در نتیجه متضاد کامل بودن است در نتیجه ما ایرانیان در مقابل نقد به شدت موضع‌گیری می‌کنیم. به عنوان مثال چندی پیش شاهد بودم که پلیس خودرویی که از چراغ قرمز عبورکرده بود رو جریمه میکرد و راننده مصمم و عصبانی و با فریاد مدعی بود که هیچ جرمی مرتکب نشده! (یعنی ما برای نشان دادن بی‌نقص بودن خودمان حاضریم بدیهی‌ترین قوانین را معکوس کنیم ؛ چراغ قرمز برای عبور است و پلیس اشتباه جریمه می‌کند و از این دست مثالها فراوان است و روزمره مشاهده می‌کنیم)

به همین علت در کشور ما نمیتوان بین تخریب و نقد تمایزی گذاشت و تمایزی نمی‌گذارند. حتی نقد تاریخی نیز حساسیت برانگیز است. تمام ساختار و کارکردهای اجتماعی ما مخالف نقد است.

3 پسندیده

به نظرم این رفتارها که بسیار هم دیده میشه و افراد زیادی عادت دارن بهش رو اسمش رو نقد نزاریم بهتره. نقد کلمه‌ای که با عقده‌گشایی و تخریب تفاوتی کاملا ملموس داره و این تفاوت رو میشه فهمید، حتی میشه دقیق بررسی کرد. باهاتون موافقم که برای آدمهایی حرفه‌ای یک دلیل ترس و شاید بگیم بی‌توجهی به تمام نقدها، حجم بالای این تیپ رفتارها هست که در جامعه امروز تبدیل به سرگرمی و حتی شغل بسیاری شده.

6 پسندیده

اکثر این واکنش‌ها به دلیل عیب‌گرفتن و نکوهش کردن فرد است. در حالات دیگه هم ایراد گرفتن از یک رفتار یا گفتار فرد با واکنش مشابه روبه‌رو میشه و فرد قبول نمیکنه که کارش اشتباه بوده چون خودش رو کامل مطلق تصور میکنه و بدون ایراد.
حالا با همین روحیه است که بین نقد و تخریب تمایزی قائل نمی‌شویم. شما فردی رو نقد میکنی و واکنش طرف اینکه این حرفت تخریب من بود. یا شاهد بودم در یک سمیناری گفتگوی بین دو جامعه‌شناس ، فرد اول متن یکی از مقالات نفر دوم رو بند به بند نقد کرد و واکنش طرف دوم این بود که آقای فلانی داره تخریب میکنه و ارزش پاسخگویی نداره و بلافاصله بلند میشه و سالن رو ترک میکنه!
یعنی فرد نقد شده از این اهرم استفاده میکنه که طرف مقابل نقد نکرده ، بلکه منو تخریب کرده و بحث به حاشیه میره (و با اینکار میخواد نشون بده که من _ گفتارم ، رفتارم و … _ بدون عیب بوده). اینجاست که چنین رفتارهایی باعث میشه بین نقد و تخریب تمایزی ایجاد نشه و هرنقدی نوعی تخریب قلمداد بشه.

4 پسندیده

درسته. نکته دوگانه خوبی بود.
من منظورم این بود که مستقل از نظر افراد، میشه فهمید که مرز نقد و تخریب کجاست. برای اینکه منطورم رو برسونم به این شکل نگاه کنین:

%D9%86%D9%82%D8%AF%20%D9%88%20%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8
ناحیه تمام احتمالات ممکن برای یک کاری، رو در نظر بگیرین. فرد یا سازمانی در ناحیه «عملکرد حضور» داره ولی با توجه به «محدودیتهای قابل شناسایی» و در پیش گرفتن «مسیر مناسب» میتونه به ناحیه «نقد موثر» بره. ناحیه «توهم و تخریب» نه به محدودیت توجه میکنه و نه به مسیر. ولی نکته مهم به نظرم اینه که در نقد موثر هم باید «امکان بهبود» در قالب «محدودیتهای موجود» گفته بشه و هم اینکه «مسیر از ناحیه عملکرد کنونی به فضای بهبود یافته». حتی نقد موثر بدون اشاره به مسیر بهبود ارزش چندان بهتری از تخریب نداره.

هر کدوم از افراد منتقد معمولا در کدوم ناحیه به سر میبرن؟ برخلاف تصور همه کسانی که در ناحیه «توهم و تخریب» هستن آدمهای بیسوادی نیستن، بلکه تقریبا همه در مرحله رفتن به سمت تخصص از این ناحیه عبور میکنن. در واقع اگر به نمودار دانینگ-کروگر نگاه کنیم:

image

اگر افراد در مسیر رشد در ناحیه اول باقی میمونن و صرفا با «دانسته‌های ناقص» و توهم شروع به نقد میکنن که باعث میشه عموما نظریاتشون در ناحیه «توهم و تخریب» قرار بگیره چون نه مسیر واقعی ارائه میدن و نه محدودیتها رو می‌شناسن. در مرحله بعد که افراد کمی وارد ناحیه «دانش» میشن کم‌کم با محدودیتها آشنا میشن و در ناحیه «عملکرد» شروع به فعالیت میکنن ولی بسیاری از پیدا کردن مسیر برای رشد و رفتن به ناحیه «نقد موثر» باقی میمونن. توانایی دیدن و پردازش ناحیه «نقد موثر»، کم‌کم فرد رو وارد تخصص میکنه. به همین دلیل یک متخصص واقعی نه از روی توهم یا تخریب بلکه با توجه به شرایط و محدودیتها، نقد به همراه مسیر ارائه میده.

من از نقد افراد متوهم ترسی ندارم چون معمولا یا صرفنظر میکنم و ازشون دوری میکنم یا خیلی دقیق و با نگاه به همین داستان محدودیتها و مسیرها بهشون جواب میدم. ولی سروکله زدن با آدمهای متخصص واقعی که درکی عمیق دارن، جز لذتبخش‌ترین جنبه‌های زندگیم هست.

7 پسندیده

به نظر من نقد چیزی بسیار خوبی است اگر که از طرف شخص مدبر و آگاه صورت پذیرد که درینصورت باعث بحث و گفتگوی آگاهانه میشود و با شنیدن استدلال های هر دو طرف بلاخره یکی قانع میشود و اگر این نقد از طرف یک شخص نا آگاه باشد قناعت دادن آن شخص مشکل است و درد سر های دارد که بحث را به جدال میکشاند من فکر میکنم یکی از دلایل دوست نداشتن نقد همین کشانده شدن به طرف جدال و بحث بی مورد و ناآگاهانه است.

2 پسندیده