شاید کلمه درستی رو به کار نبردم ولی منظورم اینه: کالاهای اساسی با مصرف عمومی بالا، نیاز دارن تا حد امکان ساده تولید بشن، بدون خدمات اضافی که قیمت رو به تدریج بالا میبره و باعث فشار شدید به قشر متوسط و ضعیف جامعه میشه. مثالهای خیلی زیادی در اطرافمون دیده میشه، از پوشاک تا تغذیه و البته مرتبط با همین زمانها: وسایل مدرسه. دفترهای ساده به سختی پیدا میشه، لوازم التحریر به شکلی به مصرفکننده میرسه که قیمت نهایی سر به فلک میکشه.
چیزی که من رو آزار میده اینه که در فضای کسب وکاری این فرآیند تلخ (البته به نظر من) و کشنده، به عنوان نوعی هوش بیزنسی جاافتاده و بیشتر جا میوفته. در حالیکه عموما حاصل موفقیتهای این بیزنسها حاصل رانت و انحصار هست نه مسیری که در پیش گرفتن.
این ذهنیت لوکس کردن چرا اینهمه در ایران جاافتاده؟ آیا میتونه به نبود فضای تولید و رقابت برگرده؟
بحث جالبیه. من تا حدودی به این ربطش میدم که جامعه تمایل به ظاهرنمایی پیدا کرده، لوکس بودن یعنی افزایش جلوه نمایشی، چیزی که در خیلی از موارد دیگه تو جامعه دیده میشه. جالبه که تبلیغات خدمات و کالاها هم اغلب به جای خلاق بودن، لوکس هستن. حالا دلیل این حجم عظیم توجه به ظاهر از کجا میاد؟
من واقعا فکر نمیکنم که مردم در همه جنبهها به این مسئله اهمیت بدن بلکه چارهای ندارن که از وسایل لوکس به عنوان تنها وسایل بازار استفاده کنن. وقتی رقابت درستی در کار نباشه، یعنی توان خلاقیت در تولید پائین باشه، تفاوتها صرفا میره سمت تفاوت در ظاهر. در حالیکه اگر توان تولید با قیمت پائینتر در بازار باشه و انحصار وجود نداشته باشه، یک شرکت با کاهش موارد غیرضروری و کاهش قیمت تمامشده میتونه بقیه رو شکست بده.
اون بالا از نوشت افزار صحبت شد؛ موارد خیلی زیادی از دفتر ها رو می تونم مثال بزنم که جلد های جذاب و لوکسی دارن اما کیفیت کاغذشون اصلن خوب نیست! از نظر من، دفتر اول باید کیفیت کاغذش خوب باشه و بعد به بقیه موارد بپردازه
اصولا یه جاده دوطرفه است بین عرضه و تقاضا. البته معمولا تولیدکننده بدلیل اهرم هایی خیلی بیشتری که داره مثل سرمایه و ارتباطات و …، وزنش بیشتره. ولی نباید وزن مصرف کننده رو پایین اورد مخصوصا تو ایران که این تفکر که جنس گرون تر، بهتره !!! به نظرم از خیلی مدت ها پیش تو فرهنگمون جا افتاده.
البته تا حدود زیادی هم با @leila موافقم و اینو خیلی خوب حس میکنم. من که تو کشوری زندگی میکنم که برای هر نوع طبقه اقتصادی، نیازها قابل برطرف شدنه، بازهم بین خودمون (جامعه ایرانی) میبینم که تمایل به زندگی لوکس تر بیشتری داریم. مثلا یه خودکار تو بازار تو رنج قیمت ۵۰ سنت تا ۱۰۰ یورو است. ولی تفاوت اینه که معمولا اونی که حقوق پایین داره و قشر ضعیف حساب میشه همیشه اون ۵۰ سنتی رو میخره. اما من ایرانی کارگر میرم یه خودکار ۲۰ یورویی میخرم چون فکر میکنم کارکردش بهتره که لزوما این درست نیست و اون ۵۰ سنتیه هم خوب کار میکنه.
اینجا ست که ویژگی فرهنگی خودش نشون میده.
وقتی سرمایهدار که معمولا جامعه رو خوب میشناسن، میبینند که مصرفکننده این طوری خوشحالتره پس تولیداتش و میاره به سمت کالاهایی که صرفا لوکس هستند ولی ممکنه کارایی خوبی هم نداشته باشه.
من هم چنین مشاهدهای داشتم و حتی گاهی به خاطر خرید از سوپرمارکتهای ارزان (که معمولا آلمانیها از جمله رییسم از آنجا خرید میکنند) مورد تمسخر سایر ایرانیها قرار گرفتهام.
به نظر من مهمترین عامل لوکس شدن کالاهای اساسی یک تصور عمومی است که هدف زندگی را در نهایت حرکت به سوی لوکس شدن میداند. یعنی به نظر میرسد که تلاش خانوادهها در این راستا است که لوکس به نظر برسند.
نمونه یک مبل لاکچری که در بازار ایران بسیار پر طرفدار است:
به نظرم چیزی که باعث میشه ادما به تجملات رو بیارند اینه که اصولا انسان نیازمند ارزشمند بودنه و وقتی نمیتونه در خانواده یا جامعه این حس ارزشمند بودن رو از راه های دیگه به دست بیاره دنبال تجمل ظاهری میره… که نشون بده ثروتمنده، موفقه…که دیگران بهش نظر مثبتی داشته باشند و تاییدش کنند…
و این تو جامعه ما بیشتره چون در درون تک تک افراد این حس درونی بی ارزش بودن یا ترس از بی ارزش بودن قوی تره، حالا به خاطر دلایل اجتماعی و فرهنگی و غیره…و حتی این رو میشه دید که باز توی جامعه ما این تجمل گرایی در خانم ها بیشتر دیده میشه، که نشون میده بیشتر به چیزی که ارزششون رو بالا ببره احساس نیاز میکنند، آرایش غلیظ، عمل های زیبایی بی مورد…و واقعا هم ما در جامعه مون به آدمای تجمل گرا بیشتر احترام میگذاریم، با وجود ادعاهامون، واقعا فکر میکنید رفتارمون با یه آدم زحمت کش که لباس ساده میپوشه و تجملاتی نداره و یه آدم شیک پوش که بوی عطرش از یه کیلومتری قیمتش رو داد میزنه یکسانه؟