به نظرم بچهها به طور میانگین دوستداشتنیتر از بزرگسالها هستن. این طور نیست؟
داشتم اخبار کودک و نوجوان نگاه میکردم، گزارشگر کودک بود و مصاحبهشوندهها هم کودکها. خبر هم مربوط به یک جشنواره فیلم در خوزستان بود. اصلا کِیف دنیا رو بردم از دیدن گزارش…! خبر که تموم شد شبکه رو عوض کردم، انگار دنیای کلیشهها روبروم ظاهر شد…
بچهها در حال آزمودن برای یادگرفتن همه کارهایی هستن که برای ما عادی شده، پس نگاه کردن بهشون جذابه. بچهها از اینکه حس نیاز به توجهشون رو بروز بدن ترسی ندارن و تلاش برای جلب توجهشون جذابه. بچهها خیلی راحت و به چیزای کوچیک میخندن، پس بودن باهاشون شادی میاره، بچهها مدل کوچیکتر بزرگتران و شما نمیتونی بشینی غرق لذت تماشای یه آدم بزرگ بشی چون اغلب اگه هم بخوای نمیشه، اما برای تماشای بچهها نسبتاً راحتی. دنیای بچهها دنیای بازیه، پس سروصدا و جنب و جوش و ریخت و پاش و بینظمی تو دنیاشون اشکالی نداره، اما تو دنیای بزرگترا، به قول یه بچه کوچیک ما: وای وای وای وای
من فکر می کنم بچه ها بخاطر سادگیشون دوست داشتنی تر هستند .چون همه ما دنیای ساده و مهیج اونها رو تجربه کردیم ما رو میبرن به زمانهایی که خودمان ساده بودیم ولی بزرگترها رو اطمینان نداریم که ساده باشند ولی اگر به یه بزرگتر برخورد کنیم که مطمئن باشیم که ساده و بی ریا و بی شیله پیلس او را هم دوست داشتنی خواهیم یافت
صیاد جهان فشاند صد دانه / آنرا تو ز سادگی عطا دیدی (دیوان شمس)
آدمبزرگهای دیگهای رو میشناسید که حس بچهها رو بهتون منتقل کنن؟ اونا چه ویژگیهای متمایزی از بقیه دارن؟
من به جدانویسی علاقه دارم به خاطر اینکه اینطوری معنی کلمات رو بهتر میفهمم و لذت میبرم. مثلا وقتی مینویسید: «همسایه» متوجه میشین یعنی دو تا چیز/کسی که سایهشون روی هم قرار داره. یا یخچال یعنی چالهی یخی! این کار قدرت واژهسازی رو هم در آدم تقویت میکنه به نظرم.
متوجه نشدم دقیقا منظور شما از تناقض چیه. اما اگر منظورتون اینه که به خاطر تفاوتی که با سبک نوشتاری دیگران داره، یکدست بودن زبان نوشتاری فارسی رو از بین میبره، درسته، قبول دارم. چون این سبک هواداران کمی داره. اما در مورد
موافق نیستم. به نظر من باعث توسعه زبان میشه.
اما مشکلی که این سبک داره، به نظرم چون عادت به خوندن این سبک نوشتاری وجود نداره، اگه به شکل قاعدهمند رعایت بشه، خوندن متون رو کمی سخت میکنه. مثلا شما با این کلمات روبهرو میشید:
چهرا؟، چهگونه؟، …
من شخصا این ایراد بهم وارده که به شکل قاعدهمند جدانویسی نمیکنم. برای مثال کلماتی که خیلی مورد استفاده است و جدانویسیشون خیلی عجیب غریب به نظر برسه، مثل کلماتی که مثال زدم رو سرهم مینویسم.
خب به نظرم اومد که شاید چنددستگی در نگارش زبان فارسی بوجود بیاد و این به نفعش نباشه. مثلا بچه هایی که تازه خوندن و نوشتن یاد میگیرن اگه چیزایی که توی نوشته های خارج از مشق و مدرسه رو ببینن دچار چندگانگی میشن و حتی ممکنه به روند یادگیریشون آسیب بزنه و مدام بخوان فکر کنند که شکل درست کدوم بود.
مثلا در مورد چرا احساس نمیکنم که شکل نوشتن به صورت جداگانه در هر پرسشی درست باشه.
بله درسته، خب من پیشنهادم اینه که بچهها از اول جدانویسی یاد بگیرن تا اجزای کلمات رو با گوشت و پوست و خونِشون لمس کنن!
من خودم وقتی دبیرستانی بودم، با این سبک آشنا شدم و خیلی برام هیجان داشت. طریقهی آشنایی هم مسئلههای المپیاد فیزیک بود! دکتر خرمی و چند استاد دیگه که طراح مسائل المپیاد بودند، به این سبک مینوشتند و من از اونموقع از این سبک خوشم اومد.
همونطور که گفتم به نظر خودم هم معایبی داره ولی من فکر میکنم مزایاش به معایبش میچربه.