چرا دانش آموز رشته انسانی که قراره یه روزی مدیر، حسابدار، اقتصاددان، جامعه شناس یا … بشه؛ از ریاضی فراریه؟
این بچه ها از چه قسمت ریاضی بیشتر فراری هستن؟ محاسباتش؟ قضایا و اثباتشون؟ …؟
پ.ن. مثلا من خودم چپ-مغز بودم و از حفظیجات که در دروس رشته ی انسانی و تجربی هست، به شدت فراری هستم. حافظه م معمولا خیلی قوی نبوده و همیشه به یاد سپردن اسامی (مثلا در دروس بیولوژی) برام خیلی سخت بوده. اگه معلم ها حاضر میشدن زیست رو بهم درس بدن، و استرس امتحان های حفظی رو از دوشم برمیداشتن، خیلی کنجکاو بودم که اتفاقای مختلف مرتبط با بدن خودم و دیگران رو یاد بگیرم.
حالا میخوام بدونم یه دانش آموز رشته انسانی چطوره؟ چه چیزهایی از درس ریاضی براش آزاردهنده بوده؟ ریاضی میتونه در حد یه بازی جذاب باشه.
یکی از ابزارهای اساسی برخی رشتههای علوم انسانی متکی به داشتن دانش مطلوب ریاضیاتی و آماری است. کسی که در این دو مبحث ضعیف باشه در سطح کلان علمی (جایی که باید برسد تا جایگاهی پیدا کند) دچار مشکلات جدی خواهد شد. فرضا مسائلی که یک مدیرمالی یا اقتصاددان باید در سطح بالای علمی حل کنه با مسائلی که یک مهندس حل میکنه (در روش استفاده از ریاضیات) تفاوتی نداره. برخی گرایشهای مدیریت مالی در سطح دکترا که در دانشگاهیهای خارجی آموزش داده میشه تقریبا میشه گفت ریاضیات محض هستند نه مطالب نوشتاری پیرامون پول و مالی.
معلم ریاضی برای دانش آموز رشته انسانی باید این نکات رو مطرح کنه که بیشتر رشتههای علوم انسانی در شیوه اصلی یا یکی از اساسیترین روشهای تحقیق متکی به علم ریاضیات و بعد آمار هستند و لزوم موفقیت یادگیری خوب این پیشنیاز ریاضیاتی است.
دیگه خیلی خوب میشه اگه معلم بتونه به صورت کلی دانشآموزان رو هم قانع کنه که فراگیری ریاضیات در حدی که در دبیرستان تدریش میشه (یک آشنایی با مشتق و انتگرال دبیرستان و نگاهی اجمالی بر ریاضیات گسسته و احتمالات و هندسه) درآینده میتونه غیرمستقیم بهشون کمک کنه حتی اگه وارد رشتهای مثل فلسفه یا تاریخ شده باشه. در کل معلم ریاضی حتی با آوردن مسائلی از علوم مختلف انسانی میتونه نشون بده ریاضی برای موفقیت لازمه.