زمانهای مردم ایران به واسطه موسیقیدانهای بزرگی که وجود داشت به سمت موسیقی فاخر کشیده میشدند و یا حداقل از لحاظ موسیقیایی، توانایی درک موسیقیهای کوک رو از ناکوک داشتند. در واقع صرفا به اینکه یه ریتمی وجود داشت، به اون موسیقی گوش نمی کردند.
از طرفی به موسیقی هایی که با دستگاه های موسیقی نواخته میشد کشش بیشتری وجود داشت، ولی امروز مردم حتی به این موضوع که حداقل موسیقی متن یک فیلم باید زنده باشه، اهمیت نمیدن.
به نظرتون چطور باید با این معضل کنار اومد و یا چطور میشه درک مردم از موسیقی رو بالا برد؟
من فکر میکنم این اتفاق در همه دنیا افتاده است. اگر جوانان آلمانی را دیده باشی، همگی به موسیقی پاپ آمریکایی جذب شدهاند، آن هم پایینترین سطح موسیقی پاپ. بنابراین این اتفاق فقط در ایران نیفتاده است.
به نظرم قیمت بلیط کنسرتها خیلی چیزها را نشان میدهد. در آلمان با صرف ۵۰ یورو میتوان یک بلیط اپرا یا یک سمفونی کلاسیک را در فیلارمونیک برلین یا در دویچه اپرا برلین خرید. اما در همین آلمان، باید حدود ۲۰۰ یورو برای یک کنسرت پاپ آمریکایی هزینه کرد. اگر در فروشگاههای آلمان (که به نوعی مهد موسیقی کلاسیک است) به دنبال یک اثر کلاسیک بگردید، بدون شک مایوس میشوید.
دیروز داشتم پیشدرآمد اصفهان از استاد جلیل شهناز را گوش میدادم. واقعا یک شاهکار است. همانطور که اپرای فلوت سحرآمیز موتزارت یک شاهکار است. وقتی میگویم شاهکار منظورم این است که مستقل از این که شنونده کیست این موسیقی زیباست و به جرات میتوانم بگویم اگر شخصی چنین شاهکارهایی را درک نکند مشکل از خود اوست نه از اثر اصلی. در روزگار مدرن هم آثار با ارزش زیادی در سبکهای جاز، بلوز و راک وجود دارد. با اینحال بسیاری از این آثار هیچ وقت جزو پرفروشها نبودهاند.
گاهی فکر میکنم که شاید این کار غیر ممکن باشد که بخواهیم سلیقه مردم را تغییر دهیم. به طور کلی به نظرم نمیتوان و نباید سلیقه مردم را به زور تغییر داد. باید پذیرفت که امروزه تمام نسل جوان در سراسر جهان مجذوب موسیقی پاپ آمریکایی شده است و شاید موسیقی کلاسیک، راک، جاز و بلوز روزی به کلی فراموش شود.
آخ گفتی. من حتی قضیه رو از اون طرفم میبینم. یعنی خیلی وقت دلم میخواد یه نفر باشه که فقط سنتی صرف بخونه و نیست. حتی همایون هم راک رو قاطی کار هاش کرده. نمیگم این کار رو دوست ندارم. ولی کمتر کسایی الان پیدا میشن که بتونن موسیقی بی کلام رو ساعت ها گوش بدن و لذت ببرند. فکر میکنم این کمی بر میگرده به سبک زندگی ما آدم ها، بیشتر بهش فکر میکنم و باز هم اگر چیزی به ذهنم رسید مینویسم.
دوستان تمام صحبتهای شما درست ولی فکر می کنید اگر مثلا در وین که بهشت موسیقیدانان کلاسیک بوده دولت و شهردار و مدیران محلی برنامه های آموزش موسیقی جمعی, کنسرت, ایجاد امکان تقدیر و نشر آثار نوازندگان و سازندگان بزرگ را از دستور کار خارج کنند بعد از 2 یا 3 دهه مردم معمولی (عوام و نه اینتلکتوالها) آنجا به چه موسیقی در مکانهای عمومی گوش خواهند داد؟ به اطمینان بدتر از وضعیت ما خواهد بود. منظورم این است که این مدیران جامعه هستند که غیر مستقیم بر سلیقه فرهنگی و البته موسیقی تاثیر می گذارند.
این از اون مباحثی هست که فکر کنم به شکلهای مختلف تکرار شده. چن تا نکته به عنوان یه ناظر میخوام بگم که هم نقد هست بر دیدگاه و هم تصحیح مشاهده ای که بیان شده. من فکر میکنم موسیقی به ویژه کلاسیک و فاخر برای خودش اصولی داره که مستقل از سلیقه شنونده هست. به همین خاطر اصراری به جذب شنونده نداره و فقط کسائی که واقعا لذت میبرن از این سبک براش اهمیت قائل میشن. برخلاف اون موسیقی های عامه پسند دقیقا سبک خودش رو براساس سلیقه عامه مردم تصحیح میکنه. بعید میدونم در هیچ جائی انتظار بر این باشه که عامه مردم به صورت مداوم موسیقی فاخر گوش بدن، دقیقا مثل شعر و ترانه محلی. اینکه نسبت علاقه مندان به موسیقی اصیل خیلی کمتر شده رو قبول ندارم ولی برعکس رشد موسیقی عامه پسند و دسترسی عامه به این نوع موسیقی زیاد شده. به عبارت دیگر
مردم توی این جمله با مردم الان خیلی تفاوت داره. مردمی که در قدیم به موسیقی گوش میکردن درصد بسیار کمی از افراد با امکانات خاص بود و در ضمن انتخابی بین انواع موسیقی ها هم وجود نداشت.
ذائقه موسیقیایی مردم رو خود موزیسینها و خواننده ها میسازن، تا زمانی که همه چیز توسط تهیه کننده ها برای رسیدن به پول بیش تر تعیین میشه…خواننده هایی که الان خیلی طرفدار دارن (و نباید داشته باشن) هم بیش تر محبوب می شن و این چرخه ادامه دارد.
وقتی تو رسانه ی ملی هیچ ردی از موسیقی واقعی نیست و حتی ساز نشون داده نمیشه، با در نظر گرفتن اینکه همه توانایی و شانس گشتن دنبال موسیقی خوب رو ندارن، مثلا برادر کوچک من چطور میتونه خودش بره امثال شجریان و ناظری یا بتهوون و شوپن رو پیدا کنه؟
هر موسیقی که در طول روز میشنوه از طریق رادیو و تلوزیونِ خب گوش بعد یه مدتی عادت میکنه به این اصوات … نتیجه میشه اینکه وقتی یک آهنگ شش دقیقه ای از ناظری براش میذارم، دو دقیقه نشده میگه عوض کن حوصلم سر رفت از فلان بند بذار!این فقط برادر من نیست…اکثر بچه هایی که من میبینم همینطورن … گوششون به این چیزا عادت کرده حتی اگه بخوانم حوصله ی شنیدن آثار دیگه رو ندارن…
برای همین بنظرم نقش رسانه خیلی خیلی مهمه …
چندبار در روز تو تلوزیون ما موسیقی ملیمون پخش میشه؟ حالا کلاسیک و دیگر سبک های خارجی پیشکش…
من خودم سنتی باز نیستم
ولی خب بعضی وقتا بعضی کارها بنظر انقدر خوب میان که از قالب و محدوده فراتر میرن
قطعه ای که اخیرا این حس رو بهم منتقل کرد مقدمه و آواز مرگ اسفندیار از همایون شجریان
از طرفی بنظرم نمیشه گفت که سلیقه مردم تنزل پیدا کرده
مشخصا این سلیقه تغییر کرده و اینکه این تغییر در مسیر نزول بوده یا سعود قابل اندازه گیری نیست و باید دید که جامعه با این سلایق جدید به کجا میره تا بشه قضاوتی کرد
مقدار شنیده شدن موسیقی با عادت گوش دادن سبک بنظرم ارتباط مستقیم داره
برای مثال یک بچه خرد سال وقتی تو ماشین هست کلا صدای دامبولو دیمبول تو گوششه و خب اون هیچ موضعی نسبت به موسیقی نداره ، پس عادت میکنه
از طرفی نمیشه گفت این عادت بده
اونهایی که موسیقی فاخر گوش میدن ، اونهایی که موسیقی سنتی گوش میدن و … همه از این موسیقی حس خوبی درشون ایجاد میشه که اینکار رو میکنن. فردی هم ممکنه با گوش دادن به حامد همایون و کاکوبند و از اینا حس خوبی بهش دست بده. هر دو درحال تجربه لذت موسیقی و صوت هستند. هرکدوم در یک قالب
سوال:
بسیاری از ما شاید معتقد باشیم که این افراد که نمیتونن شوپن و شجریان گوش بدن واقعا یچیزیشون میشه.
آیا ما که نمیتونیم شادی موجود در آهنگ های سندی رو درک کنیم هم احتمالش هست یچیمون بشه؟