چرا سرعت تخیل از سرعت پیشرفت علم بیشتره؟

اینها فقط بخشی از لیست پیشگویی های اسیموف هست :
پیش‌بینی‌های آسیموف در سال ۱۹۶۴ برای ۵۰ سال آینده (۲۰۱۴):
ارتباطات، صوتی - تصویری خواهد شد و با استفاده از تلفن علاوه بر صدای طرف دیگر می‌توان تصویر او را نیز دید.
برقراری تماس مستقیم تلفنی با هر نقطه‌ای در جهان، حتی مرکز هواشناسی در قطب جنوب، میسر خواهد شد.
ربات‌ها در سال ۲۰۱۴ نه عمومیت خواهند یافت و نه کارشان عالی خواهد بود، ولی وجود خواهند داشت.
صفحات قابل آویختن به دیوار جای تلویزیون‌های معمولی را خواهند گرفت ولی مکعب‌های شفاف که امکان دیدن تصویر به شکل سه بعدی را فراهم خواهد کرد به مرور عرضه خواهند شد.
مکالمه و تماس با کره ماه دیگر چندان دشوار نخواهد بود.
وسایلی برای آشپزخانه طراحی و ساخته خواهند شد که «غذاهای آماده» را مهیا خواهند کرد، آب را گرم کرده و با آن قهوه درست خواهند کرد.
حداقل یک یا دو مورد گیاه آزمایشگاهی که از انرژی نهفته در ستاره‌ها تغذیه می‌کنند وجود خواهد داشت.
برای ساختن خودروهایی که توسط یک ربات هدایت خواهند شد، تلاش‌های زیادی صورت خواهد گرفت.
تمام جمعیت جهان به طور یکسان و کامل از تمام وسایل و تکنولوژی جدید در آینده بهره‌مند نخواهند شد. درصد بیشتری به نسبت امروزه از به کارگیری این وسایل محروم خواهند بود. هر چند از نظر امکانات مادی زندگی آنها ممکن است به نسبت امروز وضعیت بهتری داشته باشند ولی از تازه‌ترین امکانات خلق شده توسط تکنولوژی عقب خواهند ماند.

آسیموف فقط یک نمونه از انسانهایی هست که تخیل قوی داشته، ادمهای دیگه ای هم بودن …

چرا تخیل اینقدر قدرت داره؟ منشاء تخیل کجای مغز هست؟ چرا سرعت پیشرفت دانش کندتر از تخیل هست ؟

4 پسندیده

شاید یکی از دلایلش این باشه که تخیل کردن راحت تر هست از عملی کردن یه تخیل!!! بعضی از این تخیل ها نیاز به تکنولوژی مقدماتی داره که شاید زمان ایجاد تخیل هنوز به وجود نیومده.

چون تخیل علم رو میسازه. وقتی تخیل و ایده نباشه، سوالی ایجاد نمیشه و وقتی سوال نباشه، جوابی نیست و نبودن اون جواب هم یعنی نبود علم.

3 پسندیده

این جوابی که دادین رابطه علت و معلولی ناقصی با پرسشی که مطرح شده داره

چه موضوع جالبی !
تخیل و رویا پردازی از قدیم در وجود بشر بوده و هست.
جنس تخیل از موج و انرژی الکتریکیه؛ مغز ما دو قسمت داره یک قسمت مسوول زنده نگه داشتن ما هست و انرژی مورد نیازش شیمیایی که با خوردن غذا رفع میشه
قسمت مهمتر مغز که با انرژی الکتریکی کار میکنه و باعث رشد دادن ما میشه ، خوراکش آگاهیه !
اگر خوراک مناسب در اختیار مغز قرار داده بشه انرژی الکتریکی در سیناپسها جریان پیدا میکنه که اسمش میشه: “فکر”
حالا اگر جریان الکتریکی شدیدی حاصل بشه، جرقه ای بین سیناپسها زده میشه که اسمش میشه: “ایده”
اگر این جرقه های ذهنی (تخیلات ) عمق و جهت درستی پیدا کنه مثل یک سیگنال قوی به تمام کاینات مخابره و ارسال میشه!
خلاصه اینکه همیشه این انرژی موجی (تخیل ) هست که تبدیل به ماده (پیشرفت علمی - تکنولوژی- هنر-و…) میشه و طبیعتآ سرعت موج بیشتر از ماده هست.
ما انسانها متصل به شعور نامحدود جهان هستیم و اگر تخیل کنیم و قدرت سیگنال خوبی داشته باشیم ،محال است به واقعیت تبدیل نشود؛ چون :
“اساس کار دنیا بر شدن است”

2 پسندیده

یکی از کارکردهای مغز (یا همین تخیل) به عقیده هیوم اینکه میتونیم تجربیات حسی که از محیط پیرامون داشتیم رو با هم ترکیب کنیم. مثلا ما بال پرنده رو دیدیم ، اسب رو هم دیدیم ، حالا در ذهن میتوانیم این دو تجربه حسی رو با هم ترکیب کنیم: بال پرنده + پیکر اسب = اسب بالدار. البته این فرآیند اتفاقی و همینجوری نیست که گاهی رخ بده گاهی رخ نده ولی ما با تفکر میتونیم این تجربیات رو ترکیب کنیم.

پس میتونیم آن چیزهایی که می‌بینیم (فارغ از طبیعی یا مصنوع بودن) رو ترکیب کنیم به همین دلیل سرعت تخیل و حتی امکان بودن و شدنِ تخیلات ما خیلی جلوتر از پیشرفت علم است. میتونیم تصور کنیم زمانی بدنه خودرو با قابلیت پرواز یک بوئینگ ترکیب بشه و خودرو پرنده ساخته باشه. در عین حال میتونیم همان اسب بالدار رو هم تصور کنیم اما یکی امکان شدنش در آینده هست ولی یکی رو نمیشه ساخت و بوجود آورد.

جواب قسمت آخر سئوال، تا حد زیادی روشنه: تخیل نیاز به آزمون نداره ولی علم براساس «آزمون واقعیتها» پیش میره. دو نکته که باعث کند شدن علم میشه:

  • چالش طراحی آزمون دقیق براساس داده‌های موجود: حتی اگر داده موجود باشه، باز هم طراحی آزمونی دقیق برای نظریات علمی، نیازمند سطح بالایی از دقت در آزمایش هست چون خیلی از نظریات علمی بسیار به وجود نویزهای ناخواسته حساس هستن. برای مثال آزمون قانون اول نیوتن نیازمند غلبه بر اصطحکاک به عنوان یک نیروی برهم‌زننده‌ی شرایط داشت که کاری خلاقانه و بسیار سخت بود.

  • علم داده‌گیری باید هر چه بیشتر پیشرفت کنه تا بین نظریات مختلف بهترین رو انتخاب کنه. تا زمانی که این اتفاق نیوفته، نظریه عملا در حد انتزاع باقی میمونه. اتفاقی که برای نظریه ریسمان افتاد و عملا بعد دهه‌ها پیشرفت وسیع منجر به نتایجی نومیدکننده شد، نمونه‌ای از ریسک بالا در پیشروی بدون آزمون علم هست. این اتفاق احتمالا شجاعت علمی در آینده رو هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.

تخیل نیازی به این حد از آزمون‌پذیری نداره و در فضایی آزادتر حرکت میکنه.