نه لزوما. در واقع دانشگاه هر روز جذابیت خودش رو دقیقا به دلیل عدم انطباق ماموریت با واقعیت اجتماعی و بیرونی داره از دست میده. این رو به عنوان کسی میگم که بعد از 6-7 سال به شکلی به دانشگاه برگشتم، این احساس رو دارم که ایتم هایی که گفته شده، دغدغه ذهنی افراد نیست. منظورم ذهنیت عمومی اساتید هم نیست که عموما به شکلی کارمندی به کار تحقیق نگاه میکنن و سئوالی ارزشمند در پس ذهن ندارن که به شکل مداوم به دنبال حل اون باشن. ذهنیت نسلی که وارد دانشگاه شدن با نسل قبلی بسیار متفاوته و کشف دیگه اولویت ذهنی اونا نیست، بیشتر تسلط بر ابزار یا یادگیری مهارتی برای پول در آوردن در جامعه، ذهنیت شونه.
وقتی با این ذهنیت روبرو هستید، بسیار سخته که کاوش در علم رو به طور مستقیم برای افراد جذاب کنید. منتها درک این مطلب کمک میکنه که ترکیبی مناسب این نسل پیدا کرد که هم مفهوم دانشگاه رو در خودش داشته باشه و هم دغدغه ذهنی.
اگر فرض کنیم که برداشت من از محیط کنونی درست باشه (که خودش جای بحث داره و نیاز داره افراد دیگه ای از مشاهدات و تحلیل شون بگن)، میشه راههای رو در حل مسائل پیش برد که در دنیای امروز جذابن: روشهای سنتی تحلیل علمی رو به سمت استفاده از هوش مصنوعی برد، ترکیب مناسبی از کارها رو با ابزارهای کنونی ایجاد کرد، یا به خود مسئله ای مثل هوش مصنوعی نگاه عمیقی داشت و مسئله طرح کرد. این دیدگاه احتمالا در یک دهه آینده میتونه پیشران محیط دانشگاهی بویژه در علوم پایه باشه و افراد رو جذب کنه.