چرا محیط دانشگاه جذاب نیست؟ و چه کار کنیم‌ بشه؟

اگه در حال حاضر یا مدتی از عمرتون تو دانشگاه کار کرده باشین، احتمالا تایید می‌کنین که کارها یا محیط براتون خسته‌کننده میشه بعد از مدتی. :yawning_face:

این در حالیه که دانشگاه ، طبق ماموریتی که به ذات براش تعریف شده، بنا بوده کارهای جذابی توش انجام بشه، از جمله:

  • امتحان کردن چیزهایی که تا حالا کسی امتحانشون نکرده
  • کشف یافته‌های جدید
  • انتشار یافته‌های جدید بین اعضای جامعه‌ی مخصوص به خودت
  • یادگیری و کار کردن با ابزارهای جدید
  • بحث و کشمکش و گفتگوی چالشی بر سر حل یک مساله ‌و تلاش برای نشون دادن برتری یک نظر یا راهکار بر دیگری
  • هُل دادن لبه‌های علم‌ به سمت جلو!
    -…

حالا قبول دارین که «دانش‌گاه»، طبق تعریف، باید جذاب باشه؟ :woman_scientist::male_detective::partying_face::nerd_face::anatomical_heart::lungs::brain::speaking_head::mechanical_arm::writing_hand::busts_in_silhouette:

پرسش

  • به نظرتون چرا در عمل، محیط دانشگاه‌ها جذاب نیست؟
  • چه کارهایی برای جذاب شدنش میشه کرد؟
4 پسندیده

نه لزوما. در واقع دانشگاه هر روز جذابیت خودش رو دقیقا به دلیل عدم انطباق ماموریت با واقعیت اجتماعی و بیرونی داره از دست میده. این رو به عنوان کسی میگم که بعد از 6-7 سال به شکلی به دانشگاه برگشتم، این احساس رو دارم که ایتم هایی که گفته شده، دغدغه ذهنی افراد نیست. منظورم ذهنیت عمومی اساتید هم نیست که عموما به شکلی کارمندی به کار تحقیق نگاه میکنن و سئوالی ارزشمند در پس ذهن ندارن که به شکل مداوم به دنبال حل اون باشن. ذهنیت نسلی که وارد دانشگاه شدن با نسل قبلی بسیار متفاوته و کشف دیگه اولویت ذهنی اونا نیست، بیشتر تسلط بر ابزار یا یادگیری مهارتی برای پول در آوردن در جامعه، ذهنیت شونه.

وقتی با این ذهنیت روبرو هستید، بسیار سخته که کاوش در علم رو به طور مستقیم برای افراد جذاب کنید. منتها درک این مطلب کمک میکنه که ترکیبی مناسب این نسل پیدا کرد که هم مفهوم دانشگاه رو در خودش داشته باشه و هم دغدغه ذهنی.
اگر فرض کنیم که برداشت من از محیط کنونی درست باشه (که خودش جای بحث داره و نیاز داره افراد دیگه ای از مشاهدات و تحلیل شون بگن)، میشه راههای رو در حل مسائل پیش برد که در دنیای امروز جذابن: روشهای سنتی تحلیل علمی رو به سمت استفاده از هوش مصنوعی برد، ترکیب مناسبی از کارها رو با ابزارهای کنونی ایجاد کرد، یا به خود مسئله ای مثل هوش مصنوعی نگاه عمیقی داشت و مسئله طرح کرد. این دیدگاه احتمالا در یک دهه آینده میتونه پیشران محیط دانشگاهی بویژه در علوم پایه باشه و افراد رو جذب کنه.

4 پسندیده

به نظر میاد که شما هم موافقید یه زمانی دانشگاه ماموریتش «کشف کردن» بوده و اون مواردی که من توی صورت مسئله نوشتم:

و می‌تونیم سر این هم توافق کنیم که امروزه این ماموریت خیلی به سایه رفته و کنار گذاشته شده.

با این مفروضات می‌خوام چند تا سوال بپرسم:

چی شد که این ماموریت فراموش شد؟
آیا این فراموش شدن و تغییر ماموریت، اتفاقی بود یا سیستمی بود؟
ماموریت رو اصلا کی برای دانشگاه تعریف میکنه؟ پژوهشگران و اساتید بزرگ؟ اونایی که فاند و بودجه‌ی دانشگاه رو تامین می‌کنند؟ یا دانشجوها و ترندهای نسلی؟
این ماموریت بسته به سیستم‌های آموزشی کشورهای مختلف چه قدر متغیره؟

پرسش

2 پسندیده

ماموریت رو ساختار قدرت برای دانشگاه تعریف میکنه و نکته در همین نهفته ست. ماموریت اصلی کشف به معنی کلی نیست، بلکه در قالب یک چرخه ارزش افزوده ست. برای مثال: فیزیک به دلیل توان تولید ارزش افزوده دارای اهمیت بسیار بالایی بوده ولی ریاضیات دارای اهمیت کمتری بوده. در همین زمان شیمی در سطحی متفاوت بودجه گرفته ولی به هیچ وجه ماموریتش درک بنیادها نبوده بلکه حل مستقیم مسئله بوده.
در واقع دانشگاه به تدریج از ارائه ارزش افزوده کوتاه مدت در بخش علوم پایه عاجز شده و وارد این جدال شده که حالا من باید چطور ارزیابی معقولی رو پیش روی قدرت بزارم که به حمایت ادامه بده. این منجر به ساختاری مثل مقاله و نوشتار علمی شده و بازیهایی که احتمالا با اون آشنا هستید.
به نظرم نکته مهم داستان اینه: ارزیابی بیرونی برای علم وجود نداره و حلقه بسته علمی، ارتباط مستقیم با واقعیت بیرونی رو نتونسته حفظ کنه. در نتیجه به سمت بازتعریفی از ماموریت پیش میره که در عین حالا که معنای خاصی نداره ولی با ذهنیت غالب قدرت همخوانی داره. برای مثال در کشورهایی مثل ایران ماموریت بسیار انتزاعی که خیلی درگیر واقعیت نمیشه مطلوبتره ولی در آمریکا ماموریت مرتبط با توهمات علمی که مبتنی بر واقعیته رایجتره.

1 پسندیده

دانشگاه چه جذابیتی داره آخه؟ وقتی درسایی که بدردت نمیخوره رو باید زورچپون یاد بگیری یا هر روز پاشی بری وسط ناکجا درس بخونی

با بیشتر دیدگاه @yousef موافقم.
یک مورد تکمیلی و ساده اینکه با تخصصی شدن کارها، افرادی که فقط آموزش مقدماتی و دبیرستانی را گذرانده اند نخواهند توانست کاری حسابی پیدا کنند، البته دانشگاه در بیشتر کشورها هیچ کمکی به تخصصی شدن افراد نخواهد کرد، حداقل تجربه من در اروپا(غیر از آلمان) چنین چیزی را برایم ثابت کرد، ولی رفتن به دانشگاه می تواند فرصت های کاری برای افراد ایجاد کند و همین برایشان کافی است و کمتر کسی دنبال علم ناب و نهایتا جذابیت دانشگاه می رود و بیشتر اساتید هم با سخت گیری های احمقانه و متوهمانه خواسته یا ناخواسته سعی در مخوف تر کردن اوضاع دارند!
البته تلاش هایی برای جذاب تر کردن دانشگاه خصوصا در اروپا شده (چون در ایران که عملا مدرک گاه داریم و نه دانشگاه!) ولی به نظر من بیشتر کار تبلیغاتی و تکراری است و نتیجه اش هم تصاویری از دهان هایی است که تا بناگوش باز اند و خوشحال اند از اینکه جیب شان را خالی می کنند و عملا هیچ چیز به درد بخوری به شان نمی دهد و بعد از دانشگاه نیز باید بگردند دنبال کارآموزی و این شرکت و آن شرکت تا استخدام شوند!
در ایران هم به لطف نگاه اساتیدی چون دکتر شهشهانی اصلا شما نیامده اید که کار عملی یاد بگیرید، بلکه باید آنقدر فشار بخورید و شما را بفشاریم تا گره های ذهنی تان را بگشاییم! انگار نه انگار که اصلا دانشگاه را برای تربیت نیروی متخصص ساختند، که آدم از فرنگستان نیاورند برای انجام امورات مملکت!

2 پسندیده