نکاتی دربارهی «سختیِ نه گفتن» به ذهن من میاد که عرض می کنم:
-
تصمیم گرفتن انرژی و فکر کردن میخواد. گاهی اگر نه نمیگید چون حال ندارید فکر کنید که بهش نه بگم بهتره یا بله بگم؟
-
نتیجه نه گفتن یا بله گفتن شما خیلی شفاف نیست! مثلا ممکنه یک کاری رو قبول کنید ولی پیامدهاش خیلی براتون شفاف نیست، در این زمان پیامد نه گفتن خیلی شفافه: ناراحت شدن طرف ولی پیامد بله گفتن شما خیلی براتون شفاف نیست.
-
گاهی ما اشتباهات در تصمیمگیریمون رو با این عبارت «چرا من نه گفتن بلد نیستم؟» توجیه میکنم. برام خیلی راحتتره تا هیچ وقت نه نگم تا بتونم تمام اشتباهاتم در تصمیمگیری رو توجیه کنم!
-
اعتماد به نفس کاذب همزمان با عدم وجود عزت نفس! یعنی شما اونقدر عزت نفس ندارید که ناراحت شدن دیگران رو راحتتر تحمل کنید و در عین حال اونقدر اعتماد به نفس دارید که فکر میکنید راحت از پس این کار بر میاید.
-
نداشتن تمرین و آموزش که البته تا حدودی در مورد زیر گفته شد:
- نه نگفتن خیلی هم بد نیست. من که راضیم! کلی کار توی زندگیم کردم که بهشون افتخار میکنم و مطمئنا اگر منطقی فکر میکردم یا نه گفتن بلد بودم بهشون نه میگفتم. بله گفتم و الان هم خیلی راضییم. گاهی آدم ناشکری میکنه. ممکنه صد تاخوبی داشته باشه و ۱۰ تا بدی. باید در کل چرخه زندگی ببینی چقدر به نفعت بوده و چقدر به ضررت بوده. بعد ببینی کدوم بهتره. یک جانبه نگاه کردن به ماجرا درست نیست؛ البته باید قبول کنیم که سطح داره، بهتره در موارد غیرقابل بازگشت یا خارج از کنترل مثل: ازدواج، اعتیاد و از این دست حتما کمی نه گفتن رو یاد بگیریم.