چطوری میتونیم خودمون باشیم و کمتر تظاهر کنیم؟

احتمالا قبل اینکه به سوال چطور پاسخ بدیم، باید چرایی رو بیابیم. چی میشه که از خودمون فاصله میگیریم؟ چرا میریم سراغ تظاهر و ریا؟

یه دلیلش فکر میکنم برمیگرده به این که خودمون، انتخاب‌هامون و چیزی که هستیم رو قبول نداریم. و باید برای دوست داشتن خودمون تلاش کنیم که کار ساده‌ای هم نیست! مثلا من مدت طولانی هست که در تلاشم کمتر خودم رو نقد کنم و چیزی که هستم رو بپذیرم و دوست داشته باشم و هنوز در بعضی مواقع ناخوداگاه به سمت خودانتقادی میرم[1].

دیگه چه دلیل‌هایی برای تظاهر به ذهنتون میرسه؟ چی میشه که گاهی خودمون نیستیم؟ این جور وقتا چطور سریع‌تر میتونیم متوجه بشیم و خودمون شیم؟


پرسش از پاسخ خوب زیر در موضوع من چه کاری برای رشد و پیشرفت جامعه و رسیدن به شرایط بهتر میتونم انجام بدم؟ الهام گرفته شده:


  1. شاید این هم البته جز چیزهایی هست که باید بپذیرم :stuck_out_tongue_winking_eye: ↩︎

5 پسندیده

من فکر میکنم تظاهر کردن میتونه علت های مختلفی داشته باشه؛ مثلا یه عده هستند که به دلیل منافع و دستاوردهای شخصیشون تظاهر میکنند.
عده ای هم فقط از روی ترس و نگرانی، به آنچه که نیستند تظاهر میکنند؛ ترس هایی از قبیل ترس از دوست داشته نشدن توسط دیگران، ترس از دست دادن چیزی و یا ترس از پذیرفته نشدن و طرد شدن. این دسته از افراد نه تنها به جامعه ی بشری بلکه اول از همه با ترس و نگرانی هاشون به خودشون آسیب میزنند.

برای حل این مشکل اول از همه هرکسی باید علت رو درخودش جستجو کنه که چرا تظاهر میکنه، چه نگرانی و هدفی پشت این تظاهر هست. اونوقت راه حل مناسبی برای حل نگرانیش پیدا کنه تا مجبور به رفتار کردن به گونه ای که واقعا بهش اعتقاد نداره نباشه.

مثلا خیلی از ماها در تلاشیم که همه رو ازخودمون راضی نگهداریم به همین خاطر گاهی تظاهر میکنیم که با رفتاری هم عقیده هستیم و یا با رفتاری مخالفیم اما اونو تایید میکنیم. اول باید این سوال رو پاسخ بدیم که " آیا نیازه همه از ما راضی باشند؟ اگه جز این باشه چه مشکلی بوجود میاد؟"
پس بهتره اول علل این رفتار رو ریشه یابی کنیم و برای اونها راه حل ها و پاسخ های مناسبی پیدا کنیم.

جایی نوشته بود که تعادل مهمتری اصل در زندگی با کیفیت است.
زمانی که بین اونچه گفته و رفتار میشه با اونچه که اندیشیده میشه تناقص وجود داره، بی تعادلی رخ میده و این بی تعادلی آسیب های جدی به زندگی فردی و اجتماعی بشر وارد میکنه.

4 پسندیده

همانطوری که گفتید، دلیل اصلی عدم تطابق بین خواسته‌های فردی و اجتماعی با واقعیتهای فرد به طور ذاتیه.

حداقل در مورد جامعه ما به این شکله که همیشه اول هدف اجتماعی بنا میشه، بعد سعی میشه که افراد جوری عوض بشن تا به اون هدف برسن. این باعث شده که جامعه پر باشه از ایده‌آل و برنامه تغییر شدید افراد برای رسیدن به اون ایده‌آلها. کمتر دیدم کسی بخواد به این فکر کنه که «آیا هدف زندگی اجتماعی، لذت فردی از زندگی در زمان حال هست یا نه؟ چقدر خصوصیات طبیعی انسانی در دیدگاه من به آینده اهمیت داره؟». این عدم تطابق به نتیجه عملی نمیرسه، یعنی آدمها باید بین پذیرش ایده‌آلها یا داشتن زندگی انسانی بر اساس خصوصیات فردی و طبیعی، یکی رو انتخاب کنند. در طولانی‌مدت مسیر اجتماعی میره به سمت تظاهر به انجام ایده‌آلها و عموما افراد دارای وجه‌های شخصیتی دوگانه میشن.

از نظر فردی، هم ایده‌آلهای نشات گرفته از اجتماع، که ممکنه از طریق آموزش به ما منتقل بشه، اثرات زیادی در خودانتقادی داره، هم تیپ شخصیتی. در مورد تیپهای شخصیتی که دارای روحیه ایده‌آل گرائی قوی هستن به همراه روحیه قضاوت، این دو روحیه باعث میشه که به اصطلاح همیشه یک «کانال خودانتقادی» برای خودشون و بقیه داشته باشن، چون عموما به ایده‌آلهای خودشون نمیرسن.

رفع این معضل، هم از منظر اجتماعی و هم از نظر فردی هزینه داره و باید به این هزینه‌ها هم توجه داشت تا بعدا پشیمانی به بار نیاره. از منظر اجتماعی، هزینه‌ها نسبتا واضح هستن ولی از نظر فردی کمی پیچیدگی داره. برای رفع مشکل فردی، باید از ایده‌آلها دست کشید و این خود به خود میزان خودانتقادی رو کمتر میکنه. ولی اگر شخصیت ایده‌آلگرائی داشته باشید، بعد از مدتی ممکنه از نبود ایده‌آل در زندگی فردی آزار ببینید.

از نظر اجتماعی، شاید راه خوب این باشه که از انتقاد از رفتارهای شخصی دیگران تا وقتی اثری واضح بر زندگی ما ندارن پرهیز کنیم. این کار سختیه، چون باید در تعریف رفتارهای فردی خوب و بد تغییر زیادی ایجاد کنیم. ولی به نظرم برای آینده ارزش بالائی داره، چون امکان همزیستی مسالمت‌آمیز اجتماعی رو بالاتر میبره.

3 پسندیده

بر اساس آنچه من برداشت کردم،تصور نمی کنم دست کشیدن از ایده آل ها چه از نظر اجتماعی و چه فردی درست باشد.
آنچه اهمیت دارد اینست که ایده آل ها را به عنوان هدف نهایی در نظر بگیریم و برای رسیدن به آن ها تلاش کنیم،البته نباید هدف مذکور را آنقدر بزرگ کرد که راه های رسیدن به آن را بپوشاند و اثرات مخربی چون استرس زیاد و افسردگی را به بار آورد.
در واقع باید ایده آل ها را همیشه در نظر داشت و از آن ها به عنوان موتور محرکه جهت حرکت به سوی انسان و جامعه ای بهتر بودن‌ استفاده کرد.

1 پسندیده