چطور به یک نفر گفتید دوستش دارید؟

برای من ترس بوده برای بقیه رو نمیدونم.

6 پسندیده

به برادر زاده هام مخصوصا کوچیکتره که هرچی قربون صدقه تو دنیا هست میگم.
درباره ی بقیه هرموقع لازم باشه از محبت کلامی و همیشه از محبت عملی استفاده میکنم. مامانم یه استثناست که همیشه هر جفت محبتو باهم میگیره از من :grinning:
به دوستام و کسی که دوسش داشته باشمم راحت میگم. هرچند نوشتن برام راحتتره همیشه ولی توی گفتنشم خیلی خوبم :blush:

8 پسندیده

من فقط به ابراز علاقه ی مستقیم یعنی بیان صریح و دقیق اینکه من دوستت دارم، یا بهت پیشنهاد ازدواج یا دوستی میدم معتقد بودم و “هر چیزی” غیر از اون رو ندیده میگرفتم و خب این باعث میشد اگر کسی سعی داشت با رفتارش به من موضوعی رو بفهمونه اصلا متوجه نشم. خوشبختانه همسرم هم به همین مساله معتقد بود و این کار ما رو خیلی راحت کرد. بدون هیچ پیچیدگی ای اول به من گفت که مایله بیشتر باهم آشنا بشیم و بعد از این که یه مقدار بیشتر آشنا شدیم خیلی راحت گفت که ازت خوشم میاد و پیشنهاد ازدواج داد و منم گفتم منم خوشم اومده. باشه. الان هم خیلی راحت به هم میگیم که دوستت دارم.

9 پسندیده

قبلا ها فكر ميكردم كه اي كاش پسر بودم تا راحت تر ابراز علاقه ميكردم و هيچ چيز پيچيده نميشد.
بعدها ديدم اينجوري نميشه بايد خودم دست به كار بشم
خوب نميشه و عرف و نيست و خودمم نميپسندم كه مستقيم بگم، ولي راه حل هاي زيادي وجود داره واسه ابراز علاقه غير مستقيم
مثل خنديدن به حرف هاي حتي بي مزه طرفي كه دوسش دارم
با علاقه گوش دادن به حرف هاش و استقبال از حرف زدنش
از همه مهم تر اينكه پيگير و دنبال كنندش بودن، اين ها يه جور ابراز علاقه هستش ديگه…
واسه جنس موافق و خانواده من هيچ محدوديتي ندارم، خيلي راحت و خيلي زياد ميگم عااااشقتم، دوستت دارم

10 پسندیده

گفتن دوستت دارم به پدر و مادر کار آسانی است ولی به جنس مخالف خیلی سخت من خودم اولین تجربه که از گفتن دوستت دارم، دارم این است که کسی را دوست داشتم اولین بار هر چی کوشش کردم که به زبان برایش بگویم اگر چی در عمل میدانست ولی میخواست از زبانم هم بشنود ولی اولین بار این حرف را بر زبان نتوانستم جاری کنم چون خیلی سخت بود و نمیتوانستم به چشمانش مستقیم ببینم ولی نامه کوچکی نوشتم و برایش گفتم بینهایت دوستت دارم و بعد برایم معلو شد که ایشان هم همین حس را نسبت به من دارند آخرالامر با هم ازدواج کردیم نتیجه آن شد یک دخترک ناز .:heart_eyes:

10 پسندیده

اول بهش ویژگیهای خوبش رو میگم. و کاربردشون. البته این کارم بعضی وقتها مقدم هست بر دوست داشتن. گاهی اینقدر ویژگیهایی که پیدا کردم جذاب میشن برام که به طرف علاقه‌مند میشم.
دوم اینکه بهش کمک میکنم. توی کارهاش. البته این کمک کردن بعضی وقتها از سر حمایتگری هست. به کسی که دست تنها مونده بعضی وقتها کمکهایی کردم که طرف هنوز هم در تعجب هست. ولی در کل کسی که دوستش دارم سعی میکردم دست تنهاش ندارم.
قبلنها دوست داشتم باهاش غذا بخورم. یه غذای خونگی. نمی‌دونم چرا.
هدیه هم دوست دارم بگیرم. هدیه‌های هنری. و کاربردی.
حس میکنم مدتهاست به کسی ابراز علاقه زیاد نکردم. حس میکنم بیشتر خودپسند شدم. و بیشتر کارهام از سر عشق نیست. بلکه حس حمایتگری هست.
و حس میکنم شرایط داشتن یک دوست سخت شده. به خاطر گرفتاری آدمها. توقعهامون. بسته شدن شرایط.

6 پسندیده

من در ابراز دوست داشتن در صورتی که فرد مقابلم ناراحت نشه ابرازگرم . البته دوست داشتن بصورت عملی شامل فقط اون لفظ نیست شاید خیلی از کلمات بخصوص اعلام ارادت هم همون معنی رو بده .

7 پسندیده

اصلا به نظرتون ابراز علاقه کردن همیشه خوبه؟
وقتی ببینیم کسی رو دوستش داریم ولی نمی تونیم مدت زیادی در کنارش باشیم چرا باید از علاقه مون نسبت بهش بگیم و اون رو هم وابسطه خودمون کنیم تا در نبودمون عذاب بکشه؟
به نظر من خیلی وقتا حتی نیاز نیست به کسی بگیم دوستش داریم چون خودش در طی زمان از روی حرکات و رفتارامون متوجه میشه.

7 پسندیده

تاحالا به هیچکدوم از نزدیکانم ابراز علاقه کلامی که بگم دوستت دارم نکردم. نه پدر نه مادر نه خواهر نه دوست نه خاله نه عمو… گرچه این حس رو بهشون دارم و واقعا خیلی وقتا نیازه که بگم! دلیلش هم گمونم اینه که تو عمرم نشنیدم بابا و مامانم به همدیگه بگن دوستت دارم! ولی با تشکر گرم کردن ازشون، با انجام کارهاشون از روی محبت، با رفتار گرم و صمیمی سعی میکنم نشون بدم علاقم رو. البته زمانی که توی رابطه با دختر خانمی بودم تقریبا راحت بهش احساسمو میگفتم،و چقدر هم حس خوبی داشت. ازونجایی که ادم لمسی هستم منم دوست دارم محبت رو با نوازش و بغل کردن بگیرم، و به همین خاطر که لمسی ام حساسم به اینکه کسی لمسم کنه و به غیر از همسرم دوست ندارم کسی بغلم کنه و بهم دست بزنه. و ازونجایی که همسر ندارم خیلی سخت میگذره. هعععییی…

5 پسندیده

حتما با زبان نیست گاهی با کمک گاهی با خوشحال کردن گاهی با گفت و گو

5 پسندیده

من قبلن ها خیلی سختم بود بگم. از وقتی فهمیدم دنیا اینقد کوچیکه که ممکنه ادم های زندگیمونو کی ببینیم، هر موقع خواستم (نقد) عمل میکنم و تعلل نمیکنم که بعدا حسرتش بمونه رو دلم. به خانواده،دوستان و… . به یکی از همکلاسی هامم که فکر میکردم میتونیم اینده داشته باشیم گفتم ولی به خیلی دلایل نشد. ولی خیلی خوشحالم که بش گفتم و بعد از این هم خوام گفت. اگه نگم مردونگی، جدیت و شهامت خودمو عملا تضعیف کردم. چنین چیزی با روک بودن خیلی فرق داره.

4 پسندیده

چیزی نگفتم و خودش فهمید و ماجرا شروع شد…

3 پسندیده

دوست داشتن دیگران یه هنره و ابراز این دوست داشتن هنری دیگر…

به نظرم وقتی دیگران رو دوست داریم احساس زیبای مهربانی شادی رو بهمون هدیه میده و اونقدر احساس سبکی و آرامش می کنیم که انگار داریم پرواز می کنیم.

پس تا می تونیم دوست بداریم…

با تشکر ویژه از تمام کساییکه این هدیه های باارزش رو بهمون میدن :heart:

6 پسندیده

خیلی برام جالبه که یه آقا بترسه ابراز علاقه کنه در واقع یه جورایی برام غیرقابل باوره :flushed::thinking:

البته ببخشید @Mehrdad_Roshan جان قصد جسارت ندارم فقط اگر ممکنه یه کمی توضیح بده در مورد ترست و روحیات آقایونی با چنین روحیاتی رو تشریح کن چه جوری میشه فهمید میترسن خب آدم فکر میکنه مغرورند یا واقعا طرف رو دوست ندارند که نمیگن اگر هم از کلمات مشابه استفاده کردند برا گول زدن بوده

2 پسندیده

موضوع من کمی متفاوت از یک همکلاسی یا فردی در جمع دوستانه بود. یک اتفاق بد که نه من درش نقش داشتم و نه میتونستم جلوگیری کنم فرصت ابراز علاقه معقول و مستقیم رو از من گرفت. این شد که من هربار تصمیم میگرفتم جلو برم از شنیدن جواب منفی میترسیدم. من میترسیدم که با گفتن موضوع برای همیشه از دست بدم، چیزی رو که هیچ وقت به دست نیاورده بودم. دوستی در این باره میگه تو از پیروزی میترسی و این چیزیه که جلوی تو رو میگیره.

داستان نگفتن من از اون داستان هاست که همیشه فکر میکنی چرا زودتر نگفتم تا شاید پیروز می شدم. معلوم نیست پیروز میشی یا شکست می خوری، چیزی که معلومه اینه که تو اشتیاقی داری به گفتن و ترسی هم داری از گفتن.

مشکل من با تفاوت هایی برای خیلی از دوستانم پیش اومده البته اونها زودتر حل مشکل کردن ولی فکر نمیکنم به غرور خیلی مربوط باشه بیشتر به این عرف احمقانه ای هست که در تار جامعه ی ما وجود داره. پسر ها به هزار و یک دلیل از گفتن حرف دلشون ترس دارن.

یکیش ترس از دست دادنه.

4 پسندیده

خب وقتی شما نمیگی هم ترس از دست دادن هست چون ممکنه طرف به کس دیگه علاقمند بشه حداقل میگفتی شاید میپذیرفت به نظر من ریسک گفتن کمتر از نگفتنه ضمن اینکه فوقش چند بار می گفتی اکثر خانم‌ها خام میشن :rofl: چون دوست داشته شدن خیلی براشون‌مهمه مگه اینکه اصلا به هم نخورید که اونم منطق میگه شما هم ولش کنی

2 پسندیده

اتفاقا من فکر می کنم این عرف متاسفانه در مورد خانم‌ها وجود داره وضعیت آقایون حداقل اینه که خیلی بهتر از خانوم هاست

من فکر می کنم اعتماد به نفس هم خیلی مهمه

هزار و یک دلیل؟ خیلی برام جالبه!!!

مثلا دیگه چی غیر از ترس از دست دادن؟؟؟؟

شما اگر جای اون خانوم باشید چیکار می کردید؟ به نظرتون خانم ها می تونن کمکی بکنند؟

4 پسندیده

شنیدن کی بُوَد مانند دیدن…!؟

نگاه نمی تونه دروغ بگه و اگرم بگه، به ندرت.تازه اونم به راحتی لو میره.
اما زبان استاد دروغ پردازی هستش. و به ندرت میشه بفهمی طرف دروغ میگه.

محبت و دوست داشتنی که از نگاه خونده میشه، واقعی تر از ابراز محبت و دوست داشتنی ست که تو زبان گفته میشه.

4 پسندیده

البته شاید اگر شرایط عادی بود می گفتم. گاهی سخت میشه نسخه یکسانی رو عمل کرد فکر میکنم این مورد از اون دسته ها بود.

در این مورد دو نکته در نظر من هست

اول از همه این عرف احمقانه ربطی به خانم یا آقا نداره کلا هست، بعضی بهش میگن حیا بعضی میگن پرستیژ، وقتی نتونی حرفت رو بزنی یعنی داری چیزی رو پنهان میکنی، از نگاه من یک نوع تضعیف شده دروغ هست.

دوم من یک خانم نیستم که بدونم چقدر سختی ها هست، ای کاش نبود اینجوری 50 درصد جامعه مرز هایی که در این مورد وجود داره رو نداشتن و شاید میتونستن به شروع یک دیالوگ کمک کنن، اما حس من اینه که یه خانم با کمی هم صحبتی و هرچیزی که به یک دیالوگ کمک کنه خیلی راحت میتونه شرایط رو برای شروع محیا کنه. ولی در شرایط من (یک مرد یا آقا نوعی با مرز های ذهنی از پیش ساخته شده) این مورد سخت میشه اینجور مواقع بعضا با توجه به شرایط جامعه سنتی ما چنین کاری مزاحمت گفته میشه.

قطعا و یقینا در مورد من ایراد بزرگی وجود داشت که هیچ نقشی درش نداشتم ولی کارش هم نمیتونستم بکنم.

بله شاید خیلی بیشتر، یک نمونه شرایط مالی هست، خیلی از دوستام وقتی خواستن برن جلو و به کسی که دوستش داشتن پیشنهاد دوستی بدن ترسشون این بود که حالا پول نداریم که…، کسی رو نمیشناسم که در حین تحصیل (به ویژه توی دانشگاه سخت گیر با شرایط تحصیلی خوب و متوسط) در شرایط کنونی تونسته باشه درآمد خوبی داشته باشه.
یکی دیگه سطح طبقاتی، دوستی میگفت: من می خوام با کسی آشنا بشم که خودش و خانوادش تهرانی باشن و منزلشون شمال یا غرب تهران باشه (شاید فکر کنید چقدر آدم سطح پایینی بوده ولی اصلا اینطور نیست ایشون در یک خانواده مرفه، متدین و نسبتا فرهنگی بدنیا اومده و بسیار پسر خوبیه). حالا چرا؟ چون در یه سطح طبقاتی باشیم.
یا یکی میگفت مادرم و پدرم دوست دارن با خانواده فرهنگی وصلت کنن چون خودشون فرهنگی هستن و…، خیلی از این ها مسخره شاید باشه ولی بعضی هاش (بخصوص اولی) خیلی هم دغدغه جدی ای هست.

قطعا، اگر از کسی خوششون بیاد هزارتا بهانه هست که از طریقش بهش نزدیک بشن البته اگه توی جامعه ای هستن که اون مسخره بازی ها که گفتم براشون صادق هست. مثلا جزوه در دانشگاه، دنبال کردن در شبکه های مجازی و هر از گاهی چیزی فرستادن.

حالا اگر پسری سعی داره بهشون نزدیک بشه و ازش پالس مثبت میگیرن خوبه بدونن اون فرد کلی استرس داره توی ذهنش، کافیه به هر طریقی اون استرس رو براش آسون کنن مثلا وقتی میگه من میتونم جزوه شما رو داشته باشم، میتون در جواب بگن بله، میتونم براتون بیارم دانشگاه، یا بیارم جایی (مثلا کتابخوانه ملی یا فلان جا) و یا اینکه عکس بگیرم براتون. اینجوری میتونن هدف طرف مقابل رو هم بفهمن. محیط کاری هم راه های زیادی هست برای این کار. هر حالتی سناریوی خودش رو میتونه داشته باشه.

البته اینکه از یه نفر توی دور-دور آدم خوشش بیاد به نظرم بهترین کار اینه که از ماشین پیاده بشه بره توی کوچه فرعی اونقدر بدوه که از پا بیوفته چون اون سخت میتونه عاقبت خوبی داشته باشه.

احتراما اینها تصورات من بود شاید به دلیل جهل از حقایق اشتباه باشه.

3 پسندیده

واما ابراز علاقه من چشایی هستش:rofl::rofl::rofl:

مثلاً بخوام ابراز علاقه م رو به سیب یا هلو، انجیر و … نشون بدم، از طریق چشایی اقدام می کنم. و چاره ای جز خوردن شون ندارم…:grinning_face_with_smiling_eyes:
این دربرابر ابراز علاقه های لمسی، بود که خواستم یه وقت خانوما، فک نکنن ما نمی تونیم از طریق سایر حواس بجز بینایی و گویایی، با دیگران ارتباط برقرار کنیم😉

و اما اصل موضوع: بنده‌ محبت و عشقم تو چشمام قابل لمسه، با این حال ابراز علاقه از طریق گفتار رو هم‌ هیچ مشکلی باهاش ندارم. و اصولا از هردو روش استفاده می کنم.
در کل در برقراری ارتباط با دیگران، حالا چه جنس مخالف چه همجنس، راحت بودم و هستم. بطوریکه در یک چشم بر هم. نزدنی. :smiley: موفق به برقراری ارتباط میشم. ( تفاوتش با چشم برهم زدن اینه که برهم نزدن از نظر زمانی نسبت به برهم زدن، سریعتر صورت می گیره.)

3 پسندیده