چطور روی کارتون متمرکز میشین؟

خیلی زیاد برام اتفاق میفته که با کوچکترین اختلالی کاملن حواسم پرت میشه؛

داشتم روی پروژه کاریم با php کار می کردم، به خودم که اومدم دیدم دارم سعی می کنم با پایتون و tkinter یه برنامه برای بازی زندگی کانوِی چفت و بست کنم(من دیگه کم برنامه مینویسم و همش دارم پکیج ها و توابع مختلف رو به هم وصل می کنم)!
داشتم سعی می کردم مشکل سرور رو حل کنم، به خودم که اومدم دیدم دارم با فورترن برنامه بازی خونه سازی رو می نویسم (اونم توی ترمینال!)!
حالا اینا هم جذابه و هم یه تجربه ای درش هست برام اما در بد ترین شرایط یک وظیفه کاری (که هر چند کم اما براش پول هم دریافت می کنم) که شروع می کنم، در نهایت میبینم که چند ساعتی در رفت و آمد بین فیسبوک، تلگرام، پادپرس و چند تا جای دیگه هستم

جریان فکری کاملن فیزیکی ای دارم! :grin: هر وقت کار جاری ای که دارم انجام میدم سخت میشه (مقاومتش زیاد میشه) به صورت کاملن ناخودآگاه به سمت شاخه ای میرم که درد سرش (مقاومتش) کمتره

image

  • شما برای اینکه روی کارتون تمرکز داشته باشین و این شاخه و اون شاخه نپرید چیکار می کنین؟
12 پسندیده

چه باحال
من اگر جای شما بودم و برنامه نویسی رو تااین حد بلد بودم اصلا سعی نمیکردم تمرکز کنم، چون هرلحظه ممکنه ایده ی ناب تری به ذهن برسه.

منم به راحتی تمرکزم رو ازدست میدم، البته بیشتر موقع مطالعه و نه کار جدی.
حواس پرتیم تو مطالعه اینقدر شدید بوده که یه بار رفتم پیش مشاور دانشگاه، یه تکنیک بهم یاد داد، تمرکز روی فکرکردن محض به تصویر شعله یک شمع فرضی در حال سوختن روی دیوار مقابلتون.

راستش تو کار، اینقدر مسئولیت سنگین هست و استرس دارم که شاید در 60 درصد موارد حواسم جرأت نمیکنه پرت بشه، پس احتمالا یه راه حل دیگه میتونه فکر کردن به اهمیت کار در حال انجام باشه.

6 پسندیده

این به خودی خود بد نیست. مسئله اینه که شما نیاز به بودن در یک تیمی دارید که از نظر ذهنی مکمل شما باشن. یعنی با کسانی کار کنید که تمرکز بالائی دارن، این باعث میشه که مسیرهای ناتمامی که تولید میکنید، تبدیل به ارزش بشه. البته مسائل مربوط به کارهای تیمی رو رعایت کنید تا دچار مشکل نشید.

من این خاصیت رو در حد بسیار بالائی دارم. البته الان برحسب اجبار روی کارهای پادپرس تمرکز زیادی میکنم ولی هنوز خاصیت از این شاخه به اون شاخه پریدن رو دارم. افرادی با این خاصیت، نیاز دارن در محیط تیمی مناسب و متعادلی باشن تا خاصیت ذهنیشون به کمک خودشون و تیمشون بیاد.

6 پسندیده

شما لطف داری اما من خیلی برنامه نویس خوبی هم نیستم، اینو خودم اقلن میدونم
به هر حال، ممکنه بخاطر عقب افتادن وظایف کاری، کارت رو از دست بدی و این خیلی بده!!!

منم به راحتی تمرکزم رو ازدست میدم، البته بیشتر موقع مطالعه و نه کار جدی.

اتفاقن در مورد مطالعه هم همینطوری ام، ینی کتاب سخت باشه و پیش نره احتمالن باید از تلگرام خودم رو جمع و جور کنم، مثل موقع خوندن داستایوفسکی پیگیری متن که سخت میشه نا خود آگاه ول می کنم میرم سراغ متن های ساده تری و چند ساعت و یا چند روزی باید دور باشم از اون متن سخت

این الان خودش حواس من رو پرت می کنه و همه جا شعله شمع می بینم!! :grin::grin::grin:

من به اهمیت کار واقفم، اما سخت که میشه نمی تونم! و چون توی این کار و مسیر آماتور هستم و تقریبن همه مسایل داره برای اولین بار برام اتفاق میفته و تنهایی باید یه راه حلی براشون پیدا کنم، یه مدتی که وقت میذارم و جواب پیدا نمیشه و کسی هم نیست که ازش بپرسم کلافه میشم

2 پسندیده

حتی شکستن کار به بخش های کوچکتر هم خیلی وقت ها جواب میده و از پیچیدگی کل کار کم می کنه و باعث میشه راحت تر کار کنم
و این تجربه کار گروهی رو چند ماه پیش داشتم که خیلی خوب بود، خیلی سرعت کار بالا تر رفته بود؛ اما الان که دیگه فضای کار گروهی نیست و پروژه ها رو باید تنهایی به انجام برسونیم خیلی کند شده همه چیز، و عملن نبود مستندات کافی از زیرساخت های موجود و بخش های قبلی پروژه باعث میشه پیدا کردن جوابِ یه سوال که برای بعضی از افراد گروه خیلی ساده ست، برای بقیه ساعت ها وقت بگیره!

2 پسندیده

این اتفاق برای من قابل درکه، چون اتفاق افتاده برام.

بخوام خیلی ساده بگم: خاصیتی که شما دارید، احتمالا خاصیت thinking بالا ست. این باعث میشه که به راحتی روی هر موضوعی نتونید تمرکز کنید. موضوع باید ذهنتون رو به چالش بکشه، وگرنه خود به خود اون رو بی اهمیت جلوه میده و تمرکزتون از دست میره. حتما براتون اتفاق افتاده که یک موضوع علاقه‌تون رو جلب کنه و ساعتها و حتی روزها بدون خستگی روی اون تمرکز کنید.

متاسفانه خطر از دست دادن شغل منظم بخصوص در جائی مثل ایران که این خاصیت کاربرد چندانی نداره، برای شما بسیار بالاست. اگر نمیخواید این اتفاق بیوفته، یا باید این خاصیت رو از بین ببرید یا با گروهی که قبلا گفتم به شکل منظمی کار کنید. البته این صرفا یک نظر کلی به حساب میاد. میتونید در مورد خصوصیات شخصیتی که دارید تحقیق کنید و از آدمهای معتبر هم مشورت بگیرید.

5 پسندیده

چالش، لغت دقیقی بود.
دقیقن برای انجام کارها و تموم کردنشون یه مشکلی که دارم اینه که چالش کار که از بین رفت و من فهمیدم مسئله حل شده برای تموم کردن کار دیگه حوصله ندارم، مخصوصن اگر اون روند بی چالش یه کم پیچیده هم باشه (مثلن چاپ و منتشر کردن جواب یه مسئله رو در نظر بگیریم، چالش حل کردنشه؛ و انتشار روی کاغذ برای من تموم کاره، وقتی ازم بخوان که اینو توی یه سایتی که مثلن با ورد پرس کار می کنه وارد کنم، حوصله ام سر میره- البته ورد پرس هم ساده ست، اما در مقایسه با روی کاغذ نوشتن!)

4 پسندیده

شاید سنم پایین باشه اما منم هنگام درس خوندن و مطالعه آزاد این مشکل برام پیش اومده.
یکی از بهترین راه حلی که پیدا کردم به هیچ چیز فکر نکنم یا تمام فکر هام رو یک جا بنویسم و مغزم رو خالی کنم و بعدا به آنها بپردازم.

ادامه دارد… :sunglasses:

3 پسندیده

خالی کردن مغزم از فکر با نوشتن! غیر ممکنه! سعی کردم اما نشد، ساعت ها مشغول نوشتن بودم، و نهایتن کلی ازم وقت گرفت بدون اینکه کمکی کنه مجبور شدم از خستگی و وقت گیری زیاد نوشتن رو ول کنم! کلی فکر جدید میاد سراغم، کلی کار دیگه که باید برم آزمایش کنم و …

6 پسندیده

نقاشی کنید :hugs::hugs::hugs:

من هر وقت حوصلم از درس سر میره یا خیالاتی مغزم رو پر میکنه روی کتاب کار یا دفتر چکنویسم نقاشی میکنم.

از نوشتن بهتره و بیشتر میتونه ذهن رو راضی کنه.شاید باعث بشه احساس کنید همه کار هایی که دارید رو باهم انجام میدید.(البته اگه ذهنتون خسته نشه؛که به عنوان یک برنامه نویس فکر نکنم اینطور باشه.

ادامه دارد… :sunglasses:

3 پسندیده

پس ایده هام چی شد! من اونا رو می خوام! فقط احساس می کنم وقت کم دارم، یعنی اگه وقت بیشتری داشتم یا جایی بودم که اون ایده ها هم به درد می خورد، میتونستم روی اونا کار کنم و لذت ببرم از پیگیری ایده هام! وقتی می نوشتم اقلن با ثبت کردنشون یه آرامش نسبی ای داشتم که یادم نمیره و بعدن دوباره میام سراغشون!
من نمیخوام به خاطر اینکه حواسم از کارم پرت میشه به سمت ایده هام، حالا از ایده هام پرتش کنم یه جای دیگه!

2 پسندیده

اصلا پایه این راهکار همینه
ایده ها رو نقاشی کنید.
به رویا ها فکر کنید.

اینجاست که دیگه میرسیم به اتاق ایده پادپرس

2 پسندیده

چند تا از ایده هاتون رو مطرح می کنید؟؟؟

مثل همین ها که بالا گفتم:

با پایتون و tkinter به برنامه بنویسم برای بازی زندگی جیمز کانوِی

یا همون بازی خونه سازی که تو میکرو های قدیمی بود رو بتونم خودم بنویسم، مثلن همین رو با فرترن نوشتم الان که tkinter رو شناختم دوس دارم با پایتون هم بنویسم

بیشتر در حوضه یادگیری و دست گرمیه برای خودم بعلاوه اینکه الان با اون برنامه بازی زندگی شاید بشه کار علمی ای هم کرد (یه کم بیشتر باید فکر کنم)

2 پسندیده

تست MBTI دادم، یه ISTJ با T خیلی قوی!

2 پسندیده

منم ENFP هستم.(برعکس شما)
البته به عکستون هم میخوره آروم؛منطقی و پوست کلفت :wink:
میتونید از نکات مثبت خودتون استفاده کنید.
اگر واقعا برنامه ریز هستید خب برنامه ریزی کنید.

1 پسندیده

به نظر منطقی میاد!
برا همینه راه کار هامون به درد هم نمیخوره و برای طرف مقابل راضی کننده نیست!

1 پسندیده

فقط نمیدونم چرا من که اهل نظریه و اینا هستم و نیمه منطقی اما تست شخصیتی با من مخالفه؛ خیلی دوست دارم نظریات علمی خودم رو داشته باشم و یا روی نظریات تحقیق کنم.

تا جایی که خوندم این تیپ شخصیتی ها در طول زمان تحول پیدا می کنه و ممکنه بر اساس شرایط مختلف تغییر کنه

شما یه جا گفتین پس ایده هام چی میشن?
خب در کنارش باید بپرسیم پس ایده قبلی که بر اساس اون کار در حال انجامتون رو شروع کردین چی میشه?

من شاید اگر جای شما بودم،هربار ایده ای میومد فقط یه نت کوچولو ازش یه جا یادداشت میکردم و بعد از به سرانجام رسوندن کار (که احتمالا حاصل ایده قبلی میتونه باشه) یا پروژه در حال انجام میرفتم سراغ لیست ایده های جدید و یکی رو برای شروع انتخاب میکردم

البته در شرایط نسبتا مشابهی موفق به انجام این فرآیند شدم و در نهایت از انجام دو پروژه کامل لذت بردم

3 پسندیده