بعد از خوندن بحث های مربوط به سبک زندگی ایرانی-اروپایی، موضوع “کادوهای گران قیمت در فرهنگ ایرانی” به ذهنم رسید.
با یک مقدار پرس و جو از خانواده هامون و بزرگترهامون، متوجه می شیم که این موضوع کادوهای گران قیمت، دردسرهای زیادی برای بعضی از خانواده ها ایجاد می کنه. طوری که بعضی وقت ها، می بینم که بعضی از خانواده ها موقعی که در یک ماه به چند عروسی و مهمونی تولد دعوت می شن، ماتم می گیرن. وقتی ازشون سئوال می کنم که:
چرا مقید هستین که کادو گران قیمت بدید؟
چرا برای روز مادر یک روسری قشنگ کادو نمی دید؟
چرا برای خونه نویی یه گلدون قشنگ نمی برید؟
با جواب هایی روبرو می شم که احساس می کنم یک گره بزرگ این وسط وجود داره!!
چرا گفتم در مورد خانواده ها و بزرگتر ها؟ چون احساس می کنم این موضوع در نسل های ما کم کم داره حل می شه و زیاد مقید به کادوهای گرون نیستیم. ولی همچنان می تونه برای ما هم تاثیرگذار باشه، چون بعنوان مثال ما هم در شرایطی قرار می گیریم که باید به بزرگترها کادو بدهیم و با این چالش روبرو می شیم.
نظر شما چیه؟ آیا شما هم وجود چنین گره هایی رو احساس کردید؟
اگر شما هم فکر می کنید که چنین مشکلی وجود داره، فکر میکنید چه می شه کرد که این تفکر رو به چالش کشید و چطور می شه تغییرش داد؟
من پاسخی برای این چالش ندارم؛ یهنکتهای بهنظرم رسید گفتم اینجا مطرح کنم:
خیلی از رفتارهای مورد پسند جامعۀ ما ناهنجاری اخلاقیه امّا همیشه نمیشه خلاف جریان شنا کرد، خیلی از ما برای اینکه در اجتماع پذیرفته بشیم، مجبور به رعایت خیلی از قواعدیم. نمیشه که همیشه ساز مخالف بزنیم و سعی کنیم قطعکنندۀ زنجیره باشیم. بهجای هدیۀ گرونقیمت [پولی]، باید چیز دیگهای رو صرف کنید که ارزشی معادل هدیۀ طرف مقابل داشته باشه، مثلاً یکچیز دستساز که هزینه-فرصتی معادل همون هدیه داشته باشه، خیلیها همین وقت رو هم ندارند و سعی میکنن با هدیۀ گرونقیمت جبراناش کنند و از نظر من مشکلی نداره امّا اینجا مشروط به این میشه که توان اقتصادی متفاوتی نداشته باشیم، بهشخصه لزومی نمیبینم برای شخصی که چند برابر من توانایی مالی داره، معادل همون هزینه کنم البته شاید خلاقیت کمی راهگشا باشه.
یه موقع یه برنامه تفریحی-دانشگاهی بود و میخواستیم مسافتی بین دو شهر رو با دوچرخه بریم. مهمونی از شهر دیگه، داشتم که دوست داشت باهامون به این برنامه تفریحی بیاد و برا ایشون دنبال دوچرخهای امانتی و قرضی بودیم. وقتی دوچرخهی خودم رو برای سرویس بردم، از فروشندهی مغازهی دوچرخهفروشی راجع به جایی که دوچرخه امانت بدن پرسیدم، ایشون با خنده دوچرخهی خودشون که نسبتا حرفهای بود رو برای دو روز بهمون امانت دادن (بدون هزینه یا حتی ردیعهای برای سالم برگردوندن دوچرخه)!
خیلی بهمون چسبید و خلاصه رفتیم سفر و برگشتیم، و به عنوان تشکر (و شاید برای جبران) برای ایشون سوغاتی آوردیم. سوغاتی البته اصلا گرون نبود، ولی حجمش قابل توجه بود! در واقع سوغات یه دبه زیتون بود که از مسیرمون در رودبار تهیه کرده بودیم.
ایشون این حرکت ناپسندیدهی من رو در تهیه حجم زیادی از هدیه، خیلی حرفهای ردیف کردن: تشکر کردن، یه پیاله کوچک آوردن، مقداری از زیتونها در حد استفادهی یه وعده برداشتن، و باقیش رو نپذیرفتن.
در واقع با این کارشون، لذت امانت دادن دوچرخه رو برای ما و خودشون حفظ کردن، ضمن اینکه سوغاتی رو هم تحویل گرفتن.
حالا همیشه نمیشه یه پیاله از هدیه ی گرون قیمت برداشت و باقیش رو دست نخورده پس داد ولی میشه در هر مورد به صورتی لذت دریافت هدیه رو به هدیهدهنده منتقل کرد در عین حال که زیر بارِ هدیه گرون نرفت.
خیلی وقتا هدیه دهنده خودش هم میدونه که هدیه دادن فلسفه ش چیه، ولی به هر دلیلی شاید روش نمیشه چیز کوچکی تهیه کنه.
من واقعا دوست دارم که کادو هایی که میدم طرف رو ذوق مرگ کنه طوری که اوج خوشحالی و هیجان رو توی چشماش ببینم متاسفانه انتخاب هایی که کردم همیشه گرون تر از توانم بوده و اون چیزی که میخواستم رو زیاد ندیدم اما به نظرم هرکس بايد اندازه جیبش کادو بگیره نه اینکه بگیم کادوی گرون بده کادوی ارزون خوبه.
و از اون طرف درک متقابلش هم باید باشه. خود من بارها شده پولی نداشتم و کادویی نگرفتم هیچوقت هم خجالت زده نشدم و شرمنده نبودم چون وقتی از خودت چیزی برای کادو دادن نداشته باشی واقعا خودت از هدیه دادنش لذت نمیبری
من فکر میکنم یگانه دلیل که ما مجبور میشویم به خریدن تحفه های گران قیمت رو بیاوریم این است که سطح توقعات مان از همدیگر خیلی بالا است و به یک تحفه کوچک اما هنری و زیبا قانع نیستیم، اگر سطح توقعمان را از دوست و اقوامیکه برایمان تحفه میدهند پایین بیاوریم و همیشه قانع باشیم فکر کنم این مشکل تا حدودی رفع خواهد شد، شاید شما هم مشاهده کرده باشید هنگامیکه کسی به یک مناسبتی تحفه میبرد اگر گران قیمت باشد که خوب در غیر آن حرف های پشت سر گفته میشود که نشان دهنده این است که هم سطح توقع بالا است و هم در مورد وضع مالی و اقتصادی آورنده تحفه هیچ توجهی صورت نمیپذیرد، اگر ما کوشش کنیم خود مان را جای دیگران قرار دهیم و امروزه که هر خانواده ای به مشکلات اقصادی روبرو هستند را درک کنیم که حتی بعضی از همنوعان پول غذای شب و روز خود را به سختی و مشکلات در میآورند، بعداً به یک تحفه ناچیز و ارزان قیمت هم قانع خواهیم شد.