فرض کنین یه شرکت خفن هست که آرزوتونه توش کار کنین. این شرکت میاد و دقیقا تو حوزه مهارت ها و تخصص شما یه آگهی جذب نیرو میزنه. شما تو دلتون میگین: من که عمرا بتونم تو چنین شرکتی کار گیر بیارم!
ولی باز با خودتون تصمیم میگیرین رزومه تون رو بهش بفرستین.
تو چنین موقعیتی که شانس خیلی زیادی برای خودتون برای پذیرش در شرکت نمیبینین، ولی به شدت موقعیت شغلیش براتون جذابه و دوست دارین به دستش بیارین، چه کارها یا خلاقیتی ممکنه انجام بدین برای جلب نظر کارگزینی شرکت؟
اگه صاحب یه کسب و کار هستین، یه نفر که رزومهی خاصی نداره، چطور ممکنه مختون رو بزنه؟
اگه خودتون یا دیگران تجربه ای در این زمینه داشتین و یا مورد الهامبخشی سراغ دارین، معرفی کنین! با این کار میتونیم مجموعهای از تجربههای الهامبخش برای راهنمایی افراد جویای کار ایجاد کنیم.
خوب مرحله وحشتناكش تا قبل از دعوت به مصاحبه هست به نظرم، اخه هيچي دست تو نيست و يه مسئول كارگزيني خيلي راحت از خيلي از رزومه ها ميگذره و خيلي از روياها رو بايگاني ميكنه.
كابوس من اون مرحله هست ولي اگه ازش رد بشم و برم واسه مصاحبه، اون موقع هست كه خود واقعيم رو نشونشون ميدم و متقاعدشون ميكنم من همونم كه بايد شغل رو به دست بياره
قول ميدم توي مصاحبه راضيشون كنم كه اون ها به عشق و علاقه من بيشتر نياز دارن تا يه متخصص با سابقه
در این صورت پرسشم برای شما این میشه که برای اینکه به مصاحبه دعوت شین چه ابتکاری میتونین به خرج بدین؟ در ضمن در مصاحبه چطور میخواین راضیشون کنین که به عشق و علاقه ی شما بیشتر از تخصص یه فرد مجرب نیاز دارن؟
چه ابتکار عمل هایی میتونین به خرج بدین تا طرف مقابل رو متقاعد کنین کسی هستین فراتر از حدی که در رزومه تون نمایش داده میشه؟
این خیلی حساس و مهمه. سئوال اینه که آیا واقعا خودتون هم این رو قبول دارید؟ چرا؟ چه چیزی میتونی انجام بدی که نشون بده خیلی متفاوت از رزومه هستی؟
جواب این سئوال میتونه در مصاحبه به شکل معقولی به طرف منتقل بشه. به نظرم وقتی با رزومه ضعیف رفتید مصاحبه، یعنی اتفاقا شانس خوبی دارید، چون رزومه چندان ملاکی برای شرکت موردنظر نبوده.
قطعا به جز بند پ (استفاده از پارتی) واسه این موضوع کار دیگه ای از دست خود من برنمیاد
این قسمت دلخواه و جذاب منه، تجربه نشون داده که همیشه نگاه از بالا خیلی بهتر جواب میده بنابراین اکیدا توصیه میکنم توی هیچ مصاحبه ای نگاه مساوی یا از پایین به شغل پیشنهادی رو نداشته باشید که احتمال رد شدنتون بسیار میره بالا
من سعی میکنم قبل از شنیدن شرایط اون ها از شرایط خودم بگم اینجوری یعنی به هر قیمتی کارتون رو قبول نمی کنم اول شما باید از جذابیت کارتون بگید تا من مشتاق شم یه جورایی اینجوری من مدیر جلسه میشم نه مصاحبه کننده
اون سعی میکنه من رو متقاعد کنه که کی هستن و چی میخوان، خوب معلومه که اینجوری من میفهمم دقیقا چی باید بگم
در این باره یه داستان خیلی خوب در کوارا خونده بودم که الان نتونستم پیداش کنم. قضیه از این قرار بود که خانمی میخواست در یکی از شرکت های معروف تکنولوژی، فکر کنم Airbnb، شغلی رو به دست بیاره. ایشون رزومه ی خاصی نداشتن و تا اون موقع فقط کارهای سادهي دفتری انجام داده بودن.
برای به دست آوردن این شغل، ایشون چندین بار به شرکت رزومه فرستادن و از علایقه شدیدشون به شرکت گفتن، ولی خب راه به جایی نبردن.
کاری که بعد از ۳-۴ بار اقدام کردن، این بود که فرض کردن به استخدام شرکت دراومدن و همون کاری رو کردن که از کارمند یا مدیر توسعه ی محصول انتظار میرفت:
طرحی شامل ایرادات اجرای این شرکت در فلان شهر تدوین کردن و پیشنهادهایی هم برای رفع این ایرادها ارائه دادن. و بار بعدی این طرح رو به شرکت ارسال کردن. و کاملا قابل حدسه که چی شد: نه تنها شغلی در اون شرکت به دست آوردن، بلکه سمت ایشون هم در حد مدیریت قسمتی از کار بود و نه یه شغل ساده!
به نظرم اگه واقعا شغل رویایی تون رو میخواین، باید یه قدم رویایی هم بردارین و منتظر نشینین تا این شغل بر اثر شانس و پارتی و یا دعای مردم به دست بیاد.
رزومه خوب به ما شغل نمیده ، فقط باعث میشه بتونیم وقت مصاحبه بگیریم.
تو جلسه مصاحبه مشخص میشه این شغل و می تونیم بگیریم یا نه.
تو مصاحبه علاقه ، توانایی هم فکری و کار با گروه(در ما ایرانی ها کمه) خیلی مهمه یعنی می خوان بفهمند شخصیت ما بدرد کار می خوره یا نه.
نکته بعدی فصل گرفتن شغل هست. امکان داره من الان رزومه خودم و بفرستم برای شرکت فلان جوابی نگیرم ولی یک ماه دیگه بفرستم بهم جواب مثبت بدند.
چون تو بعضی فصل ها شرکت ها نیرو کم میارند. پس دائم رزومه بفرستیم شاید گرفت.
چقدر هوشمندانه و چقدر خوش شانس، ميدونيد چرا خوش شانس؟
چون بسته ارسالي اون خانم رو كي باز كرده جز مدير شركت؟
كارمند گزينش و اداري؟ نه چون با رو شدن اين ماجرا، كار خودش زير سوال ميره كه چرا فردي با اين همه توانايي رو تا حالا حتي واسه مصاحبه دعوت نكردي.
مدير يا كارمند بخش فني؟ اينم نه چون كار خودش زير سوال ميره كه يه آدم عادي اين ايرادات رو ديده و تو نديدي.
منشي شركت؟ اينم نه چون معمولا اين جور بسته ها واسشون جذابيت نداره يا سر از آشغالي در مياره يا ميز يكي از مديرهاي مياني كه باهاش ارتباط داره، اينجوري اون مدير ميتونه خودشيريني كنه.
پس فقط و فقط بايد مدير يا صاحب سرمايه يا نفر اول اون رو ديده باشه كه بهش سمت هم داده شده.
ولي جاي اون خانم بودم سر اين كار نميرفتم، چون قطعا همه ازم بدشون خواهد اومد كه به اصطلاح ميونبر زدم واسه به دست اوردن كار.
خیلی موافق نیستم که در این داستان خاص شانس تعیین کننده بوده. میدونید چرا؟
اگه من کارمند گزینش بودم و بسته رو باز میکردم، ایشون رو میپذیرفتم و این اتفاق رو به عنوان یه افتخار عملکردی به رئیسم گزارش میدادم:
رئیس ببین، سختگیریهای سیستم ما تونسته باعث بشه افراد خلاقیت بروز بدن.
اگه من مدیر یا کارمند بخش فنی بودم، بسته رو به رئیس کارگزینی میدادم و ازش درخواست میکردم حتما ایشون رو استخدام کنن. چرا که سیستم ما برای رشد موثر نیاز به افراد توانمندتر از ما داره[1].
منشیها معمولا بستههای استخدام و کارگزینی رو باز نمیکنن. ولی حتی اگه منشی شرکت بودم تلاش میکردم کارم رو حرفهای انجام بدم و دست از خالهبازی بردارم.
البته این خیلی به فرهنگ اون سازمان بستگی داره. و اگه فردی این قدر خلاق و توانمند برای به دست آوردن شغلی در یه سازمان تلاش میکنه، احتمالا معنیش اینه که اون سازمان سازمان خوبیه. و یه سازمان بدون داشتن فرهنگ سازمانی مناسب، به سختی بتونه سازمان خوبی باشه.
اصلا یه اصلی هست که میگه اگه تو شاخ یه جمع هستی، بهتره اون جمع رو زودتر ترک کنی چرا که چنین جمعی نمیتونه منجر به رشد تو بشه. ↩︎