این روزها به لطف قرنطینه، بعضی هدفهای شخصی، و همین طور اپلیکیشن خوب طاقچه؛ در حال خوندن کتابهای مختلف در حوزه کسب و کار هستم، کتابهای مدیریتی، رهبری، فروش، هدفگذاری، … . این کتابا رو دوست دارم برای خودم خلاصه کنم تا بعد بتونم در کارم استفاده کنم. ضمن اینکه همین خلاصه کردن کمک میکنه مطالبی که خوندم بیشتر تو ذهنم بمونه.
مثلا پیشتر برای کتاب «کلید را بزن» چنین خلاصه ای رو آماده کرده بودم که متاسفانه چون خلاصه رو تو دفتر انجام داده بودم زیاد به کارم نیومد، قابلیت جستجو توش نبود؛ ضمن اینکه دفترم همیشه همراهم نبود!
حالا برای سه کتابی که اخیرا خوندم میخوام چنین خلاصه ای رو تهیه کنم. پیشنهادتون چیه؟ چطور میتونم پیش برم؟ تا حالا خلاصه کتاب تهیه کردین؟ البته منظورم خلاصه ای هست که برای آينده هم قابل استفاده باشه و یه بار مصرف نباشه. چطوری؟
چیزی به اسم نقشه کتاب (مشابه Mind-map!) داریم؟ ایا تا حالا همچین چیزی برای یه کتاب تهیه کرد؟
خلاصه برداری که کار راحتیه مثلا میتونی کپی پیست از مطالب جالبش تو گوشی یا رایانه ات ذخیره کنی
البته من ترجیحم این کارو نکنم و بخشهای مورد علاقه کتابم رو کامل بخونم
یه چیزی هم که زیاد تاکید دارم بهش اینه که چرا کتابهای پی دی اف مثل مجلات رنگارنگ و مصور نوشته نمیشن ؟
نه به این راحتیا نیست. اولا امکان کپی-پیست تو کتابهای دیجیتال فراهم نیست. فکر میکنم برای اینکه حق کپی محفوظ بمونه که قابل درک هست.
دوما دارم از طرح کتابخونه‌ی طاقچه استفاده میکنم که درش خود کتاب رو نخریدم و در نتیجه در آینده اگه مثلا شارژ کتابخونه رو نپرداخته باشم دیگه به کتاب دسترسی ندارم. انگار که یه کتاب رو از کتابخونه گرفتم و قراره پسش بدم و مال خودم نیست. پس میخوام خلاصه طوری باشه که اگه یه موقع خواستم بتونم سریع و بدون نیاز به مرور اون قسمت از کتاب (که دیگه بهش دسترسی ندارم) متوجه شم چی بوده.
من یه شیوه خیلی خاص برای خلاصه برداری دارم. فقط نکات اصلی رو یادداشت میکنم!! (که فکر کنم همه اینکار رو میکنن )
من برای شروع مطالعه یک کتاب ، یه کاغذ برمیدارم و اسم کتاب و نویسنده رو بالای کاغذ مینویسم و به صورت چند بخش خلاصه‌نویسی میکنم: نکات اصلی ، نظر من ، کلمات رمز (برای یادآوری یک ماجرا یا مثال) ، مفاهیم و کلمات جذاب. اینجوری سعی میکنم یه کتاب رو خیلی خلاصه داشته باشم و به جملات کلیدی بسنده کنم و با کدسازی بتونم با خوندن یک کلمه یک موضوع رو تشریح کنم.
الان مدتی است که با توجه به سابقه قبلی خلاصه نویسی ، اینجوری خلاصه نویسی میکنم و فعلا خلاصه 7-8 کتاب رو اینجوری دارم که گاهی یک کتاب رو در چند خط خلاصه کردم و به نظرم بقیه مطالب اون کتاب توضیح بیشتر برای قابل فهم‌تر شدن و درک کردن همین چند خط بوده.
دسته بندی مختصر-مفیدی بود . تست میکنم ببینم نتیجه چی میشه.
راستی تا حالا به خلاصه هایی که تهیه کردین رجوع کردین؟ مثلا به مشکلی برخوردین که میدونین تو فلان کتاب آدرس داده و به خلاصه برگردین جهت استفاده ی سرعتی. تونستین ازش استفاده کنین؟ میخوام ببینم این تیپ خلاصه نویسی چند بار مصرفه یا فقط حکم جمع بندی ذهنیات رو داره.
من خودم این خلاصه‌ها رو مینویسم که نیازی به مراجعه به کتاب نداشته باشم و وقتی موضوع یک کتاب یادم میره ، یا اینکه راهکار فلان کتاب چی بود ، یا مثلا رومانتی‌سیسم چه سبکی بود؟ و … به همین خلاصه نوشته‌های خودم مراجعه میکنم و خلاصه کتابی که جواب این سوال داخلش بوده رو میخونم.
اینجور تقسیم کردن و خلاصه نویسی کردن باعث میشه سرعت یادآوری مطلب برای خودم خوب باشه و جواب بده. من ممکنه محتوای کتاب چرا ملت‌ها شکست میخورند رو یادم نباشه اما وقتی اون یک صفحه‌ای که نوشتم و شامل نکات اصلی و نظر خودم و کلمات رمز و مفاهیم هست باعث میشه مطالبی که خوندم در ذهنم یادآوری بشه و حتی بتونم مثالهایی که نویسندگان به کار بردن رو دوباره برای خودم توضیح بدم. مثلا مختصر تاریخچه استعمار امریکای لاتین ، تفاوتش با امریکای شمالی و چرایی وضعیت فعلی مکزیک در یک سیر فکری که نویسنده در کتاب آورده.
من این ایده رو خیلی بیشتر از خلاصه‌نویسی می‌پسندم. یک دیدگاه که همیشه توی ذهنم بودم اینه:
لیستی از مهمترین مفاهیم، شخصیتها یا اتفاقات داستان در دسترس باشه. بسته به نوع کتاب محتوای لیست ممکنه تغییر کنه.
بعد روابط بین این عناصر اصلی هم به شکل خلاصه وجود نوشته بشه. عملا کلیت کتاب در یک گراف، نقشه یا جدول خلاصه میشه!!
از نظر خودم، ارجحیت اینکار بر خلاصه‌نویسی اینه که اگر کتابی از نظر ذهنی ارزشمند باشه برای خواننده، عناصر اصلی در ذهن باقی میمونه و برای یادآوری کلی، صرفا ارتباطات بین این عناصر الزامیه!
)
. تست میکنم ببینم نتیجه چی میشه.