قربونت برم لطف داری به من 
بیشتر سعی میکنم یه آینه باشم برای افراد که بتونن زیبایی درون خودشون رو بهتر ببینن اما نگاه کردن به این آینه هوش و ذکاوت میخواد که از اولین کلمات و جملاتت کاملا برام مشخص شد که سرشار هستی ازش 
11 پسندیده
من هم خیلی دوس داشتم که بچه‌ها رو ببینم (هرچند احتمالا دیدن من شوکه کننده‌ست در نگاه اول 
) ولی امکان هماهنگی و بودن در دورهمیِ تهران برام مقدور نبود!
10 پسندیده
سلام مدیر
من اینطور فکر نمیکنم البته 
پیشنهاد میکنم عکس از دورهمی های شیراز و تهران و زنجان بزارید توی گالری تصاویر
10 پسندیده
البته اصل دورهمی به تهران منتقل شد (زنجان برگزار نشد!). از شیراز خبری نیست فعلا. احتمالا بچه‌ها یا خسته شدن یا بازداشت 
سند پادپُرس رو باید ببریم بزاریم گرو!
8 پسندیده
چه تعبیر قشنگی سپیده جان.
6 پسندیده
حیف
شاید اگه زمان دورهمی قبل از عید نوروز نبود ،افراد بیشتری میتونستند هماهنگ کنند و شرکت کنند.
ولی برای شروع همینم عالی بود 
ممنون از دوستانی که شرکت کردند و مدیریت کردند .منتظر شنیدن گزارشهای دقیقتری هستیم 
7 پسندیده
خیلی دوست دارم که دوباره ببینمت و یه نوشیدنی های معروفت رو بچشم.
نمیدونم چرا باید شوکه بشیم ولی در هر حال مشتاق دیدار هستم.
4 پسندیده
حتما حتما
نوشیدنی رو الکی گنده اش کردن 
من در حد سلیقه خودم برای خودم درست کردم هرچیزی که بوده و بازخوردش از طرف لاله این بود که ترش نمیکنه آدم اگه بخوره اینو؟ 
البته چشم هرکسی که بخواد در شرایط مساعد حتما درست میکنم
3 پسندیده
۳ کشته و ۱۱ زخمی… امیدوارم برای دور همی بعدی نیازی به گزارش نباشه فکر کنم بشه به طریقی کیایی که فیزیکی نیستن هم بشه به صورت وجازی در جمع داشته باشیم
5 پسندیده
اصلا قبول نیست، اصلا ها 
5 پسندیده
چه کتابی؟ یکمی بیشتر برامون تحلیلش میکنی؟ شاید توی یه موضوع جدید؟ 
3 پسندیده
جای همه کسانی که نبودن و کسانی که شرکت کرده بودن و نتونستن بیان خالی بود، کلیت ماجرا این شکلی بود:
نفیسه و احسان و یونا و بهزاد و معصومه و جواد و مریم که همون دیروز تازه اومدن تو جمعمون. مهرداد با حضور مضاعفش، فاطمه با حضور نکته بینش، یه جلال اروم با چشمای پرشیطنت، لیلا در نقش معلمی الهامبخش و بهرام اقا معلمی که خودش دست همه بچه بازیگوشا رو از پشت بسته، نازنین غولکش، یه سپیده ی اروم، صالح و پوریا و شفق و شیما و سینا و سهیل و لاله.
گزارش و عکس دورهمی رو تا قبل پایان سال میبینین، نکته خوب به نفع کسانی که نبودن: چالشی پادپرسی داریم که هنوز برگزار نشده و جایزه ای دستساز که هنوز به کسی نرسیده … .
15 پسندیده
دیروز خوب و خوش بود، هم جاش، هم زمانش، هم آدماش، هم برنامه‌هاش و جای همه پادپرسیا خالی، کاش یه روز همه دور هم جمع شیم.
بقیه بچه‌ها با جزئیات بیشتر توصیف کردن و می‌کنن، من اینو بگم که نفیسه کوچولو مهمون ما ۶ سالشه، وقتی می‌خواستم بیارمش یه گوشه ذهنم این بود که از الان پادپرسی میشه 
، درسته فقط خیلی خاص نشست و نگامون کرد و هیچ نگفت 
[1] ولی نون و نمک پادپرس رو خورد و خلاصه با امید و کارهمه پادپرسیا، در پادپرسِ چندسال بعد که عمرش دراز و پرثمر باد 
حتماً اثربخش و اثرپذیر خواهد بود.
پ.ن. لاله جان بقیه حرفات قبول، ولی این دیگه چیه؟
بی خیال، الهام دیگه کیه، چیه؟
با جمع تازه، ارتباط نمی‌گیره، مخصوصاً بزرگترها، اما از چند ساعت قبلش، دوست داشت این جمع تازه رو ببینه، همش میگفت: کی میریم پیش دوستات، طبق رسم ایرانیمون، همین‌طور که تو کوچه دنبال پلاک 6 می‌گشتیم، می‌رفتیم و برمی‌گشتیم، بهش گفتم بریم بگیم سلام لاله، خیلی بامزه گفت: گلِ گنجیشک
ولی نامردی نکرد اونجا رسیدم نه سلام داد نه جواب. ولی خیالتون راحت بعداً زیر زبونشو کشیدم که دوستامو دوست داشت. ↩︎
11 پسندیده
الهام رو به تفصیل در گزارش توضیح میدم. اینجا در همین حد میگم که دیروز ایمان اوردم که مدیریت یه جمع نوآور[1]، واقعا سخته و دیروز شما خیلی راحت با کمترین تعاملات مورد نیاز، چند تا کاغذ رنگی و بدون رفتن تو حاشیه این جمع رو به بازی کاغذ و تا واداشتی! واقعا باورم نمیشد جمع بشینه و سر اینکه هر کی زودتر تونست کاغذش رو به درستی تا کنه با هم به رقابت بپردازه! اون هم تو تاریکی و در قالب تیم.
خوشحالم که با نفیسه دوست شدم، سلام من رو به ایشون برسون و عذر میخوام که تو برنامه برای یه کودک ۶ ساله چیزی در نظر نگرفته بودیم.
جمع نوآور رو هم بعدا بیشتر باز میکنم. ↩︎
9 پسندیده
مریم جان ،چی قبول نیست و چی قبول هست ؟ کمی بیشتر توضیح بده لطفا
4 پسندیده
جشن بدون ما 
جشن تنها تنها
4 پسندیده
راستش خودم هم تردید داشتم این کار در حد و اندازه پادپرسیای با حال و نوآور هست یا نه، ولی حیفم اومد تجربش نکنم اینم کنار آزمایشای جلال.
مچکریم و اینکه شما که خبر نداشتید پادپرسیای آینده هم میان.
8 پسندیده
دیگه داستان شد اون نوشیدنی ت نقل محافل پادپرسیا شده
آخرشم نگفتی چطور درست میشه
3 پسندیده
کتاب خاصی تو ذهنم نیست. دیدی آدم یه کتابی رو میخونه بعد فیلمشو میبینه چه حسی داره؟
مثلن نارنیا، هری پاتر یا ارباب حلقه‌ها. تصویری که از فضا و شخصیتا تو ذهن تو درست میشه (شماها) معمولن منطبق بر چیزی که کارگردان ساخته (واقعیت) نیست.
4 پسندیده
دقیقا فهمیدم حالا فیلمش بهتر بود یا کتابش؟
4 پسندیده