دنبالهی موضوع چه جوری قانع میشی از تجربهی یکی دیگه استفاده کنی؟
وقتی بدونم تجربیات بیان شده زاییده ی ذهن اون شخص نیست و واقعا اون ها رو تجربه کرده و همچنین خود اون شخص هم به تجربیاتش اعتقاد و اعتماد داشته باشد، راحت تر میشه روی تجربه حساب کرد.
نحوه ی حرف زدن طرف مقابل برام مهم و تاثیرگذاره.
اگه حس کنم دارم ازش چیزی یادمیگیرم حاضرم به گذشته اش هم گوش بدم و استفاده کنم
وقتی بتونم تجربه افراد رو توی جایگاه مناسب مغزم بزارم و با علم های خودم مدتبط کنم ازشون استفاده می کنم
وقتی تجربه یکی دیگه به جهان ذهنیم نزدیک باشه …
اگر شخص مقابل دانش و سطح آگاهی بالایی داشته باشه و شخص موفقی باشه
اگه اون طرف شرايطش تا حد خوبي شبيه به من باشه. و از اون مهم تر خودش به اون چيزي كه هدفش رو داشته، رسيده باشه. نه اينكه فقط بقيه رو نصيحت كرده باشه…
اگر تجربه ای رو بخونم وبببنم دارم همون راه اشتباه رو میرم ویا این تجربه رو خیلی ها استفادش کرده باشن ممکنه راضی بشم استفادش کنم یا شخصی که این تجربه ازش نقل میشه یا خود نوشته تونسته باشه ازین طریق به چیزی که هدف مشترک منم هست برسه اینا باعث میشه که منم مایل بشم از تجربش شاستفاده کنم. به همه ی اینا باید عملی بودن و واقع گرایی ای که توی تجربه وقبت اون هست رو هم اضافه کنید وگاهی هم ممکنه صرفا به این خاطر که از یکی خوشم میاد حرفشو گوش کنم وتجربشو استفاده کنم حالا خوش اومدنه ممکنه فقط به این خاطر باشه که اون شخص یکی از اعضای فامیل من باشه ویا یه شخصیت که حرفا وکارهای قبلیش مورد تایید من بوده والان اگر چیزی بگه رو به عنوان تجربه ی عملی بپذیرم!
من وقتی تجربه های دیگرانو میخونم به راه حل هایی که دیگران برای مسئلهشون ارائه دادن به عنوان یکی از راه حلهای ممکن برای مسئله خودم نگاه میکنم
نتیجه تجربه می تونه قانعم بکنه
وقتی تجربه کار آمد و حساب شده ای باشه . و در مرارت و سختی ای از پیش اندیشیده شده کسب شده باشه و خوب عرضه معرفی بشه . حرف خوب زدن یه نعمته ولی خوب حرف زدن یه تواناییه که میتونی باهاش حرف خوبت رو خوب منتقل کنی تا بقیه پذیراش باشن .
یه وقتایی شما یه حرف خوب داری و تجربه ای با ارزش ولی جوری بیان میکنی که بقیه حس میکن تو دانای کلی و اونارو نادون فرض کردی یا اینکه داری رییس بازی درمیاری و میخوایی بفهمونی هیچی بارشون نیست و تویی که میدونی چی درسته چی غلط
داشتن تجربه خوب و با ارزش یه حرف هست . ارایه اون یه حرف دیگه .
وقتی ببینم کسی تجربیاتشو آرشیو کرده یا مستند کرده چه به صورت مکتوب چه صوتی و چه تصویری ثبت و ضبط کرده متوجه میشم پس حتما براش موضوع مهمی بوده که سعی داشته وقایع و احوالاتشو به هر منظوری ثبت کنه . شاید هیچ وقت فکر نمیکرد موفق بشه و این مستندات براش یروزی بشه مسیر رسیدن به گنج .
یا وقتی ببینم داره به صورت تصویری و خیلی شکیل ارایه و پرزنت میکنه یا وقتی ببینم براشون قفسه ای یا فایلی داره و برا هر کدومشون نام گذاری و کد بندی کرده میفهمم وجود این ها براش با ارزش بوده و از دل و جون براشون ارزش قایله و وقتی ببینم بدون هیچ فخر فروشی داره بی هیچ چشم داشتی متواضعانه و دلسوزانه تجربیاتشو انتقال میده
هر تجربه ي مفيدي كه فرد بدست مياره،ميتونه ازش نتايج مفيدي هم حاصل بشه، به ميزاني كه اين نتايج از نظر ساير افراد كامل،كاربردي،با ارزش و به انتظارات انها نزديك است، تجربيات فرد مورد استفاده قرار ميگيره…
وقتی میبینم موقعیت مشابهی مثل من داشته یا اون فردو میشناسم میدونم توی اون شرایط عکس العملش شبیه به عکس العمل منه
1- فردی که موفقیتی کسب کرده باشه به هر حال صاحب نظر و تجربه هست و قابل شنیدن و من مجاب میشم که از تجربیاتش استفاده کنم .
2- آدمی که بهش اعتماد داشته باشم و ازش مشاوره بگیرم
3- آدم صاحب فکر و خلاق که تصمیمات زیادی گرفته
4- کسی که از طریق آزمون خطاهای زیاد تجربیات زیادی کسب کرده باشه
5- حرف کسی که از روی حساب باشه و تجربیاتی مبتنی بر فکر