مهمترین نکته این هست که هر راهکاری منجر به کاهش هدررفت غذا بشه، راهکار سهسر-سود هست؛ هزینههای رستوران یا هتل یا صاحب غذا کمتر میشه، پول کمتری از خریدار و یا خورندهی غذا دور ریخته میشه، و ضمن اینکه تاثیرات نامطلوب غذاهای دورریخته در محیط زیست (آب، گرمایش، co2) کمتر میشه.
در حین نوآ۰۰۱ با بعضی صاحب رستورانها صحبت کردیم، براشون ملموس و خوشایند نبود ایجاد تغییرات مشابه:
مثلا یاداوری به مشتری در قالب یادداشت، به نظرشون بی احترامی به مشتری بود. یا کاهش سایز ظرف، باعث شاکی شدن مشتری میشه و مشتری احتمالا حس میکنه اینجا از غذاش میدزدن (مثلا سیخ کبابی رو تصور کنین که کمی فشردهتر هست و مشتری فکر میکنه غذای کمتری جلوش هست) و میره به رستورانهای رقیب!
به نظرم عکس العملشون طبیعی بود. یه عمر از روش مشخصی پیش رفتن و درامد خودشون رو داشتن. چرا باید تغییر ایجاد کنن؟
فرض کنین میخواین از نتیجهی این تحقیق کمک بگیرین تا یه صاحب رستوران رو متقاعد کنین که اگه چنین چیزی رو امتحان کنه، مشتریهاش رو از دست نمیده و برعکس سود هم میکنه. چه جوری این کار رو میکنین؟!
برای متقاعد کردنشون اول باید خیالشون رو راحت کنیم که ضرر نمیکنن، بعد چند نمونه موفق از همکاراشون رو به عنوان شاهد براشون مطرح کنیم ، پس ابتدا باید چند رستوران تازه تأسیس با مدیریت ریسک پذیر پیدا کنیم و تجربه رو با اونا آغاز کنیم تا بقیه هم باورشون بشه که میشه،
راجع به کوچک کردن ظرف غذا ، پیشنهاد من کاهش قیمت همزمان غذا هم هست ، اینجوری مشتری فکر بد نمیکنه، یا اینکه پرس های با اندازه های مختلف و با قیمت متفاوت ارائه بشه یا دیس غذا روی میز بیارن با ظروف کوچکتر جلوی مشتری ، که خود فرد غذا رو برداره.
درسته ، ایجاد یه سری داستان موفقیت موثره و احتمالا انتخابهای اول مهم و البته سخت! مسئله اینه که یه سری صاحب رستوران در دسترس داریم و امیدوارم بتونیم از این دسترسی کمک بگیریم.
حجم غذا در این مطالعه چندان تغییری نکرده-ها، صرفا از لحاظ ذهنی حجم کمتر شده، چون افراد سایز کوچکتری از ظرف جلوی خودشون میبینن؛ مثلا تفاوت این دو رو تصور کنین: یه کف گیر برنج در یه بشقاب بزرگ، یه کف گیر برنج در یه پیشدستی. با توجه به نتیجه آزمایش احتمال اینکه افراد دومی رو تا ته بخورن بیشتره! (عکس های پست اول رو نگاه کنین). برای همین لزومی نداره قیمت رو کم کنن. و یا حتی برنامهی وزن غذا در رستوران رو تغییر بدن (کمترین تغییرات ممکن در یه رستوران که خوب هم هست).
نمیدونم چجوری صاحب هتل ها رو متقاعد کردن! صرفا نوشته روی ۵۲ هتل اندازهگیریها رو انجام دادن، ۳۸ هتل در گروه کنترل، ۷ هتل برای تغییر سایز بشقاب از ۲۴ به ۱۲ سانت، و ۷ هتل هم یه جمله کوتاه روی بوفه گذاشتن: «Welcome back! Again! And again! Visit our buffet many times. That´s better than taking a lot once»
و برای ۲-۵ ماه خروجی پسماند غذای این هتلها رو اندازهگیری کردن.
به نظر شما دیالوگشون با صاحب هتل ها چی بوده؟
مثلا «ما میخوایم یه کار تحقیقاتی کنیم که ممکنه بهت ضرر بزنه و اگه ضرر داشت با ما؟!» بعید میدونم چون گروه های تحقیقاتی نسبت به هتلها خیلی درامد کمتری دارن!
خیلی مطمئن نیستم ولی در خیلی موارد صنایع میتونن با کمک به مسائل تحقیقاتی، از معافیتهای مالیاتی استفاده کنن.
در خیلی از جاها فرآیندهای تحقیقاتی برای صاحبان صنایع خیلی عجیب نیست و با کمی تبلیغ در مورد امکان استفاده از نتایجش میشه جذبشون کرد برای هزینه و مطالعه.
قطعا برای اینکه امکان استفاده از امتیازات ، زیر ساخت ها و توانایی های کسب و کاری رو داشته باشید نیاز دارید بهش امتیازاتی پیشنهاد بدین
امتیازات مالی
امتیازات تبلیغاتی
امتیازاتی برای گسترش مستقیم اندازه بازار
امتیازاتی در خصوص افزایش سرانه درآمد از هر مشتری
امتیازاتی در خصوص کاهش سرانه هزینه برای هر مشتری
امتیازاتی در خصوص ایجاد بازار های جدید برای جذب مشتریان جدید
و …
قطعا هیچ رستورانی بصورت رایگان و بدون هیچ بازگشتی اجازه نخواهد داد از زیرساخت ها و امکاناتش استفاده کنید
بگذریم از اینکه ممکنه ضرر بکنند و یا مسائل اینچنینی، اونها بازاری محسوب میشن و برای بازاری ها همینکه کسی زیر و بم کارشون رو بشناسه خودش تهدید بزرگی محسوب میشه و شما دقیقا همین رو میخوایید
پس برای اینکار امتیاز سازی کنید
آنچه که صاحب رستوران بدست میاره در مقابل ارائه خدمات لازم به شما چه مسائلی هستند؟
برای مثال تحقیقات شما ممکنه مشخص کنه با کوچک تر شدن سایز ظروف علاوه بر کاهش برون ریز غذا ها ، مصرف آب و موارد شوینده برای شست و شو به مقداری کاهش پیدا میکنه ، زمان شست و شو کمتر میشه و هزینه نیروی کار یا انرژی کمتری لازم خواهد بود .
ممکنه در صورت انجام این تحقیقات و عمل به پیشنهاد های ارائه شده بشه برچست هایی مثل حامی محیط زیست یا … به رستوران نسبت داد که خیلی میتونه براشون مفید باشه
میتونید اینکار رو چند محوری کنید
برای مثال با یک آژانس مسافرتی در کنار هتل ها و رستوران ها صحبت کنید
مسافر ها برای رستوران سود نقد هستند و کسب تخفیف بیشتر برای آژانس ها بهترین راه کسب درآمد
شما هم علاوه بر عملکرد افراد در رستوران میتونن تاثیرات بلند مدت و میان مدت تغییرات انجام شده رو اندازه کنید
برای مثال آیا غذا خوردن در ظرف کوچک تر در بازگشت سریعتر حس گرسنگی نیز تاثیر دارد؟
اینجوری میتونید اینکار رو به یک معامله منطقی برای یک فرد فعال در بازار تبدیل کنید